رمان حورا پارت 148 - رمان دونی

 

 

با خداحافظی سریعی که از کیمیا کردم، سوار اژانس شده ادرس سالن کوچکی که برای عقد، خانواده‌ی وحید گرفته بودند را دادم.

 

چقدر لاله تلاش کرد که لباسم را ببیند، انگار به جانش بسته بودند که اگر لباس من را نبیند خواهد مرد!

چندین بار هم کیمیا را بهانه کرد که حداقل بگذار او ببیند اما، کیمیا با گفتن اینکه قبلا دیده‌است، زبانش را قیچی کرد!

 

در مقابل در تالار، کرایه را پرداخت کردم و همان لحظه کیمیا پیامک داد که لاله همراه قباد راهی شدند!

پس هنوز وقت داشتم…

نمیدانم چرا حتی داشتم اینگونه مثل جیمز باند پنهانی و نقشه چینی میکردم!

 

فقط دلم نمیخواست مراسم زهرمارم شود!

به اتاق عقد سر زدم، همه‌چیز آماده و کامل بود، مادر قباد را هم دیدم، همراه با مادر وحید داشتند بر روی کارگرها نظارت میکردند، تک و توک مهمان‌های درجه یک می‌آمدند، که یکیشان مادر لاله بود!

 

به ساعت نگاهی انداختم، حالا بود که دیگر قباد و لاله هم برسند، به محض امدن وحید و کیمیا عقد به پا میشد و من نباید در اتاق عقد حضور می‌یافتم!

 

درست است که میگویند مطلقه‌ها نباید باشند اما…

خرافاتی هم نیستم، ولی ترجیح دادم که نباشم! نمیدانم، به هر دلیلی که بود…

دوست نداشتم حرف و حدیثی شنیده شود، اینگونه خودم راحت‌تر بودم!

 

راه حیاط پشتی را از قبل میدانستم، به راه افتادم و کنار حوضچه‌ای که بود نشستم، هوا سرد شده بود و مچ پای برهنه‌ام زیر پالتو داشت یخ میبست!

دستانم را دور زانوهایم حلقه کردم و پایین پالتو را محکم دور پاهایم گرفتم، چانه روی زانو گذاشتم و پیامکی به کیمیا دادم:

 

«خوشبخت باشی مامانم، بله‌ی قشنگتو به بابایی دادی بهم پیامک بده»

 

لبخندی به متن ارسالی زدم، موبایل را کنار گذاشتم و به حوضچه‌ی خشک شده خیره شدم، در زمستان ظاهرا پرش نمی‌کردند، زیادی سرد بود!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 231

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ستی pdf از پاییز

    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌» شنیده نمی‌شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف

  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب و رویا دیده!     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی

  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان خواهرش نقش پزشکی رو بازی کنه که از خارج از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان سرد

    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد اول

  دانلود ماه مه آلود جلد اول خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای مها

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
13 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هرا
هرا
10 ماه قبل

بنظر تو اهمیت داره مردم آزاری برای این مردم آزار ها؟

زن آینده علیرضا
زن آینده علیرضا
10 ماه قبل

واااای دارم لحظه شماری میکنم اون موقعی رو که قباد لباس حورا رو ببینهه 😃😃

هرا
هرا
10 ماه قبل

چی می‌کنه ، شب میاد عوضشو در میاره دیگه عزیزم این مشتاق بودن نداره ، زن آینده ی علیرضا تو طرف کی هستی ؟؟؟ حق یا …(حتی ناحق هم نیست دیگه اون محقه)😂🤣🤣🤣

پری
پری
10 ماه قبل

چجوری میتونه واسه کسی که بد بختش کرد آرزوی خوشبختی کنه ؟
هر چقدر هم بخشش و دل رحمی باشه نمیتونه ازش دل چرکین نباشه و اینجوری براش آرزوی خوشبختی کنه

هرا
هرا
10 ماه قبل
پاسخ به  پری

رمانه دیگه تو چرا باور میکنی😂😂😂

روا
روا
10 ماه قبل

نویسنده اش روانیه چص مثقال مینویسه انتظار داره دستاشم ببوسی

روا
روا
10 ماه قبل

وای یعنی میشه اینبار دیگه دعوا نشه

هرا
هرا
10 ماه قبل
پاسخ به  روا

نه ( بخاطر این دیدگاه هام بهم اخطار داده شد خیلی دیدگاه هام رو سریع می‌نویسم آرومتر ، الان برای اینکه آرومتر شه دارم این چرت و پرتا رو می‌نویسم)

نمیدانم
نمیدانم
10 ماه قبل

محض اطلاع نویسندگان عزیز زنی که حامله باشه نمیتونه تا بعد به دنیا اومدن بچه اش عقد دائم کسی بشه
حالا نمیدونم اگه طرف پدر بچه باشه و عقد موقت بودا باشن ممکنه موضوع فرق کنه
من شنیدم حتی زنی که از راه نامشروع باردار بشه حتی بعد سقط بچه هم عده داره(دقیقا نمیدونم یه چیزایی شنیدم)

هرا
هرا
10 ماه قبل
پاسخ به  نمیدانم

نمی‌فهمم چی میگی😂 درمورد کی میگی ، این رمان درمورد ۷۲۸۲۸۲۸۲۸۸ نفره

رهگذر
رهگذر
10 ماه قبل

کاش هر چه زودتر برسه روزی که قباد به گوه خوردن بیفته

پری
پری
10 ماه قبل
پاسخ به  رهگذر

ای کاااش

هرا
هرا
10 ماه قبل
پاسخ به  رهگذر

تا اون موقع مامان من به آرزوش رسیده ، نه تنها کارشناسی ارشدمو گرفتم، شوهر کردم، شیشمین بچمم تو راهه . تو رو نمیدونم…

دسته‌ها
13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x