رمان حورا پارت 159 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

نزدیکتر شدم:

_ وقتی هم تو اومدی تو زندگیم، یادت رفته دعوای اولی که سر من کردیو؟ اون روز من فقط مقنعه‌مو عقب‌تر زده بودم، یه مانتوی کوتاه‌تر پوشیده بودم قباد، اون روز یه پسر جلوی چشمات خواست بهم شماره بده و اونقدر زدیش و من جیغ زدم که از حال رفتم!

 

بغضی که از خاطرات گذشته به گلویم هجوم اورده بود را کنترل کردم:

 

_ از اون روز، بازم شدم همون زن پوشیده که خودشو محدود کرد، که نکنه دعوا کنی، که نکنه بدت بیاد، چرااا؟ چون فقط تو رو داشتم، دیگه اون بدبخت بی کس و کار نبودم، تو رو داشتم و نمیخواستم از دستت بدم و حدس بزن چی!

 

همانطور شوکه و خیره منتظر ماند:

 

_ دفعه‌ی بعد بخاطر یه رژلب پررنگ منو دعوا کردی، بدت اومد، پاکش کردی برام، گفتی فقط برا من بزن، گفتی مرد دیگه‌ای نباید ببینه، اونموقع ذوق کردم، خوشم اومد گفتم روم غیرت داره، دوسم نداره…

 

اب دهانم را با بغضم قورت دادم و تیز در چشمانش خیره شدم:

 

_ اما الان فهمیدم هیچ دوست داشتنی در کار نبوده، تو فقط رو من مالکیت میکردی، مثل یه وسیله، همین!

 

چشم بست و رو گرفت:

_ چرا هیچوقت بهم نگفتی؟ چرا باهام حرف نزدی؟

 

عصبی به پشتی تخت تکیه دادم و پتو را تا گردنم بالا کشیدم:

_ چی میگفتم؟ وقتی خودم اشتباه کردم؟ الان میخوام اشتباهاتمو جبران کنم، تو هم کسی نیستی که بخوای جلومو بگیری!

 

از جا برخاست، چنگی به موهایش زد، بی اراده پرسیدم:

_ لاله خوب بود؟ دکتر رفتین…

 

سری تکان داد:

_ اره چیزی نبود، ظاهرا ازین چیزاس، انقباض و انبساط شکمشه، نمیدونم چیه…

 

پوزخندی زدم:

_ اره حتما!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 212

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بی چهرگان به صورت pdf کامل از الناز دادخواه

    خلاصه رمان:   رویا برای طرح کارورزی پرستاری از تبریز راهی یکی از شهرهای جنوبی می‌شه تا دو سال طرحش رو بگذرونه. با مشغول شدن در بخش اطفال رویا فرار کرده از گذشته و خانواده‌اش، داره زندگی جدیدی رو برای خودش رقم می‌زنه تا اینکه بچه‌ای عجیب پا به بیمارستان می‌ذاره. بچه‌ای که پدرومادرش به دلایل نامشخص کشته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول

            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دانشجوهای شیطون

  دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همين چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه انسان دارم … ولی سه نمونه موجودات ما قبل تاریخن که با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی شدن… خب… اینا طی اتفاقاتی تو دانشگاهشون با هم به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نوای رؤیا به صورت pdf کامل از حنانه نوری

        خلاصه رمان:   آتش نیکان گیتاریست مشهوری که زندگیش پر از مجهولاتِ، یک فرد سخت و البته رقیبی قدر! ماهسان به تازگی در گروهی قبول شده که سال ها آرزویش بوده، گروه نوازندگی هیوا! اما باورود رقیب قدرش تمام معادلاتش برهم میریزد مردی که ذره ذره قلبش‌ را تصاحب میکند.     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان والادگر نیستی
دانلود رمان والادگر نیستی به صورت pdf کامل از سودا ترک

      خلاصه رمان والادگر نیستی : ماجرای داستان حول شخصیت والادگر، مردی مرموز و پیچیده، به نام مهرسام آشوری می‌چرخد. او که به خاطر گذشته‌ای تلخ و پر از کینه، به مردی بی‌رحم و انتقام‌جو تبدیل شده، در جستجوی عدالت و آرامش برای خانواده‌اش است. اما وقتی که عشق در دل تاریکی و انتقام جوانه می‌زند، همه چیز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جنون آغوشت

  خلاصه رمان :     زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته می‌شه و بزرگ می‌شه و نقشه‌هایی می‌کشه که به رسوایی می‌رسه… و برای حاج حمید یک جنون می‌شه…   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
14 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاطی
فاطی
9 ماه قبل

آقاااااااا تف تو قباددد😭نمیخوام الان خودمو جر میدم چرا انقد این رمان رومخههه

لباس حورا که نویسنده روش کراشه
لباس حورا که نویسنده روش کراشه
9 ماه قبل

پارت اشتباه ندادی ؟. احتمالا چند پارت جلوتر دادی

مریم
مریم
9 ماه قبل

سلام.یک پارت جلوتر رو گذاشتین

صدیقه
صدیقه
9 ماه قبل

سلام نویسنده گرام میشه یکم پارت هارو بلند تر بزاری خیلی خوب شده تند تند میزاری ولی خدایی کمه

خسته
خسته
9 ماه قبل

قشنگ معلومه یه پارتو رد کردی. اینهمه بی نظمی تو گذاشتن پارتها چه توجیهی داره؟!

***
***
9 ماه قبل

یا پارت جا مونده داره، یا حس کده دوستان 3 پارت را این وسط حدس زدن رفته پارت بعدشون

بهار
بهار
9 ماه قبل

چرا احساس می کنم پارتها قطع شدن انگار از یه جایی به جای دیگه می‌ره اینا الان تو کوچه بودن بعد سر از تخت دراوردن

یلدا
یلدا
9 ماه قبل

فکر کنم یه پارت جا انداختین

Bahareh
Bahareh
9 ماه قبل

این چرا اینطوری بود 🤔

رهگذر
رهگذر
9 ماه قبل

چرا پارت ها هر روز بیشتر از دیروز تحلیل میرن

روا
روا
10 ماه قبل

واقعا دلم نمی‌خواهد بهم برگردن چون حس میکنم حورا مهره بازی میشه قباد مهره برنده هر چند از اینکه قباد پشیمون بشه خوشحال میشم ولی از اینکه حورا از تصمیماتش پشیمون بشه مانع خوندن رمان میشه

آدم معمولی
آدم معمولی
10 ماه قبل

چی شد انکار اشتباه پارت دادین که؟

خسته
خسته
10 ماه قبل

الان چی شد یه جهش اتفاق افتاد ! یه پارت جا افتاده که اینجور بی ربط از دم تالار عروسی و جر و بحث سر ماشین گرفتن یهو پریدن تو اتاق حورا ؟!

دسته‌ها
14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x