تیز به سمتم برگشت:
_ دفعهی قبل هم یه همچین چیزی گفتی، چرا انقدر بهش دید بدی داری؟
پوزخندم پررنگتر شد:
_ بیخیال قباد، الان هرچی من بگم میشکنه تو سر خودم، اما این که فقط تو لحظههایی که یکی به من توجه نشون میده این ریختی میشه قابل هضم نیست برام!
کمی خیره نگاهم کرد، سپس سری به تاسف تکان داد و بیرون رفت.
من هم دوباره در تخت جا گرفتم، ترسیده بودم…از اینکه باز هم چیزی بخواهد اما…
حرفهایش افکارم را در هم ریخته بود، اینکه همچین تصوری داشته باشد چندان باب میلم نبود اما خب، بی انصافیست اگر فقط او را مقصر کنم، البته فقط در این یک مورد!
وگرنه که خیر و خوشی زیادی از او در این چند ماه ندیدهام!
ان شب گذشت، شب عروسی هم گذشت!
بماند راهی کردن کیمیا با گریه و زاری به خانهی بخت، هرچند…
روز بعدش برگشت و بدون هیچ حس و حال بدی، با خوشحالی برایم زندگی جدیدش را تعریف کرد…
ان هفته، همهی روزهایش نرمال بود، الا آخر هفته که قرار شد قباد برای یکی از پروژههای برجسازی به خارج شهر برود و دو روزی نمیآمد!
سر میز داشتم با اشتها غذا میخوردم، و صدای خداحافظیکردنهایشان با قباد را گوش میدادم!
قباد سعی کرده بود از من هم خداحافظی کند اما…خب، من را ندید! اصلا هم خودم مانع دیدن نشدم، به من چه؟ در قفل شده بود…
بسته شدن در لبخندی روی لبم نشاند، اگر این خاله و خواهرزاده رهایم میکردن قطعا میتوانستم دو روز را در ارامش و بدون طعنه تشر سپری کنم، اما انگار خواب و خیال بود!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 224
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
خب دوباره برمیگردیم به این اسم🦦
والا هر سری این سفر های دوروزه قباد ریده به همه چی ببینیم این سری کی زن کی میشه
وای چرا اصلا جلو نمیره
ته این رمان حورا نباید با قباد بمونه باید مستقل بشه و در اخر یه مرد خوب و صد البته بهتر از قباد گیرش بیاد و از قضا از نزدیکان قباد باشه که خبر خوشبختی شون برسه بهش و همچنینننن حورا بچه دار بشه و همه بفهمن مشکلی نداشته و لاله هم بچه از قباد نباشه که جر وا جر بشه وگرنه رمان غیر از این باشه به نویسنده بودن صاحب رمان باید شک کنیم .
اینجاعه که مشخص میشه قباد لاله سگ صفت رو دوست داره و علاقهای به حورا نداره قبلا هم به جای اینکه به لاله شکاک شه به حورا شک میکرد آخه زنی که خودشو میندازه به مرد متاهل پاکه؟
حس بیستمم میگه حورا بارداره
جدیدا اشتهاش زیاد شده 😌
از ی طرف خوبه لاله و دار و دستش همراه قباد قهوهای میشن وووولی حورا و قباد کنار هم زوج قشنگی نمیشن
فک کنم تا قباد بیاد اینا یه کاری میکنن حورا ول کنه از اونجا بره
وای چقد خوب میشه اینجوری
بعد قباد میاد میبینه جاتره و بچه نیستش
وبعد ها به لاله شک میکنه