طعنهها همان روز بیشتر شد، حتی سعی داشتند من را از اتاق بیرون بکشند و وادارم کنند کارهای گردگیری را انجام دهم!
مادرش انقدر حساس و کهن ذهن بود، که برای گرفتن یک خدمتکار هم راضی نمیشد!
این همه ثروت داشته باشی و باز هم خودت کمر به تنت نماند؟ دست و پا درد بگیری که چه؟ زن غریبه پا به خانهات نگذارد تا مبادا چیزی بدزدد یا مثلا مردت را از راه بدر کند؟
از فکرم خندهای کردم و کتابم را ورق زدم، کسی نبود بگوید تو خودت پسرت را از راه به در کردی و شوهرت را به سینهی قبرستان فرستادی، حالا برای چه حساسیت به خرج میدهی نمیدانم!
همانطور میان کتاب خواندن و افکار عجیبم که باعث میشد مدام چند خط عقب رفته از اول بخوانم، صداهایی شنیدم…
به همهیشان گفتم که امروز را بیرون میروم و در کتابخانه خواهم ماند، اما بعد از ناهار که قباد رفت، پشیمان شدم و در اتاق ماندم!
فهمیده بودم مادرجان هم بیرون رفته، اما نه کیمیا خانه بود و نه کسی جز لاله!
با ان شکم جدیدا بیرون برو نبود، مدام هم خودش را در آینه چک میکرد، انگار که از ظاهرش خوشش نیاید!
صدا کمی بالا گرفت که از جا برخاستم و به سمت در اتاقم رفتم، صدای لاله بود که انگار جر و بحثی میکرد، با کسی!
به ارامی خارج شدم و اصلا نتوانستم حس فضولیام را خاموش کنم!
_ صدبار گفتم نمیشه، دیگه از سقط گذشته…قباد بفهمه بیچاره میشم!
صدایم را با دستم خاموش کردم، دست روی دهان کوبیده چشمانم هر لحظه میخواست بیرون بپرد:
_ نه عشقم نه، باید یکاریش کنم، داره شش ماهم میشه دیگه…دیر یا زود که میفهمه؟ بچه به دنیا بیاد و یهو دیدی چش ابروش مثل باباش بور بود من چه غلطی کنم؟
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 271
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
لاله می فهمه حوراشنیده یه جوری زیر آب شو می زنه که قبل از اومدن قباد پرتش کنن بیرون بعد قباد میاد انقدر رو مخش می خونن که حورا فرار کرده بیخیالش میشه
حورا می ره اون ازمایش که واسه عقیمی قباد بود و هیچ وقت نگرفت رو می گیره یه کانال به کیمیا می زنه و یه نامه می ده می زنه به چاک قباد هم می مونه در حالیکه دیگه هیچ قوه جنسی نداشت و با لاله حتی تحریک نمی شد پس میره تو یه مرکز بهزیستی به یاد حورا کار می کنه این وسط یه بچه حروم زاده موبور و چشم ابی با لپ های آویزان که وقت بزرگ می شه عاشق هاوژین میشه و زندگی نکبت بار با ماکسیموم فلاکت را در اشیونه خود می سازن
حورا هم کسی بعد آن روز ندید اورا،و امروز از آن روز ۴سال و ۷۵۲روز می گذرد…
چرا قیمه ها رو میریزی تو ماستا داشم😂
ای لاله عوضی
هاهااا دیدید گفتم بچه لاله از قباده.
زر زدم ، چس گفتم ، بچه لاله از یه بابایه که بوره ، بگردین دنبال اون خری که تو اوایل داستان بود و بور بود
امیدوارم که لاله متوجه حورا نشه و بعدش خودش رو از پله ها پرت نکنه و نگه حورا پرتم کرد😒
آره واقعا
وای خیلی کلیشه ای میشه
بالاخره یه هیجانی به رمان داد
دقیقا
نگو لاله الان یه بلایی سرخودش میاره میندازه گردن حورا
بالاخره وارد یه فاز جدید شدیم بعد از سالها
این پیروزی رو به همه هم وطنان عزیزم تبریک عرض میکنم💃💃
😂😂
بچه ها یکی رمان هامینو از پارتی که اشتراکی شده خلاصه توضیح میده که چیشده تروخدا فقط خلاصه
حدس جدید من
لاله قبادو از اولم دوس نداش مامان لاله هم که خاله قباد باشه از همه چی باخبره و لاله و مادرش باهم برای اموال قباد و مادرش نقشه کشیدن
درواقع فک میکنم خاله قباد یه کینه قدیمی از خواهرش و خانوادش داره و با این کار میخواد انتقام بگیره و اموالشو بگیره
تو نمیدانی ولی خیلی چیزها میدانی هاااا شلوغ😂
😂 😂 منظورم از نمیدانم اسمم بود😂
شاید ولی شاید هم میدونسته دخترش خرابه میخواسته آب کنه
نفهمیدم
چیو آب کنه؟
منظورت اینه که یعنی میخاسته تا قبل از رفتن آبرو دخترش اونو بندال قباد کنه که اگرم لو رفت و قباد فهمید آبروشونو نبره یا قباد جمعش کنه جلوشو بگیره؟
موافقم هرچی جز این که از پله ها بیوفته بندازه گردن حورا باید باشه
از همون اول هم میدونستم لاله خیانت کرده و بچه مال یکی دیگست اوفففف داره جالب میشههه فقط ای کاش اینایی که حورا شنیده رو قباد میشنید حالا میفهمم چرا مدام لاله میرفته دَدَر و سعی میکرده قباد رو به حورا شکاک کنه که خودش لو نرههه
یعنی میشه حورا صداشو ضبط کنه بعد ویسو بکنهتو چشم قباد بعدم کلا از این خونه بره
این قبادی ک هممون میشناسیم اگه خود لاله هم بیاد جلوش بگه من برات نقشه داشتم میگ نه همچی تقصیر حورا هس 😐
نه چون حورا یک عدد خنگه وای خدای من
داره جذاب میشه
البته اگه نویسنده بیشتر پارت بده
آخه که دلم خنک شد برا قباد عقیم خر مگس مادرش
واقعا خوشحالم برا خیانتی که لاله در حقشون کرد زیاد سنگشو در برابر حورا به سینه میزنن
💃💃💃💃💃
ابولفض بچه ماله قباد نی ؟
نوچ نوچ
واو بچه ها بشتابین افکارمون درست بود بابا بچه یکی دیگه است قباد بمیری ایشالا هیچکسم فدات نشه تا تو دیگه از این گوه ها نخوری بخاطر یه دختر ج ه از زنت بگذری تو این پارت صادقانه بگم دلم خنک شد ولی حورا خنک تر از این حرفاست که گوشیش بیاره صدا رو ضبط کنه
مطمئن بودم بچه لاله از قباد نیست….