اینکه چرا از خیانت لاله نمیگفتم را نمیدانم، شاید چون دلم میخواست داغش را ببینند!
_ وحید، تو رو خدا بهش چیزی نگو…رفتار و اخلاق این اواخرشو میدونی، من دیگه نمیتونم تو اون خونه بمونم، اینجا جای خوبیه، قشنگه، قباد هم نمیشناسه…تا ببینم دست روزگار کجا میبره منو، باشه؟
فقط خیره نگاهم کرد، کیمیا هم در دفاع از من، بازوی همسرش را گرفت:
_ عشقم، وحید…منو ببین، حورا راست میگه…منی که قباد داداشمه هم راضی نیستم فعلا بفهمه، میدونی چقد تهمت زدن بهش که مشکل داره و بچهدار نمیشه؟ فکر کردی اگه الان بفهمن چه انگی بهش میزنن؟؟ خصوصا لاله و خالهم!
وحید با عصبانیت رو به کیمیا غرید:
_ مسئله قباد نیست کیمیا، مسئله اینه که چرا از من قایم کردین؟ نباید میدونستم؟ مگه تو به من بی اعتمادی؟ وقتی بگم چیزیو نمیگم دروغ میگم مگه؟ تا حالا چندبار رفتم راز شماها رو به قباد گفتم؟
نگاهش را به من داد:
_ من اگه میپرسم، اگه نگرانم، اگه حرف قبادو پیش میکشم، برای یه عمر رفاقت من و قباده، عین داداشمه، تو هم زن داداشمی، مثل خواهرم، در حقمون خوبی زیاد کردی، نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره…اما این زیادی بود!
سخت بود اعتراف دوباره اما، باز هم حق با وحید بود!
به سمت ماشینش رفت و در همان حال گفت:
_ برید تو، محیطو ببین، ناهارو اینجا میخوریم، بعد برمیگردیم کارای اومدنتو ردیف کنیم…
کیمیا به سمتم امد و دستم را گرفت:
_ بیا وحید زود عصبی میشه، اما زودم عصبانیتش میخوابه…الان برگرده تو کلی شوخی راه میندازه!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 180
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
کاش این آخرای سال هم که شده درست پارت بدی
بدبخت این قدر که حق رو دادی به اینو اون وضعیتت شده این …حق با وحید بود ..حق با قباد بود ..حق با ننه ی قباد بود .حق با خاله خان باجی ها بود
از وحید واقعا خوشم میاد خیلی محترمه
سال تموم شد ما هنوز گرد جهان میگردیم
خیلی دیگه کشدار و خسته کننده شده این رمان
به دست روزگار نیست دست خود حورای احمقه که با ندونم کاریاش زندگیشو اتیش کشیده . سرنوشت وجود نداره خود ادم سرنوشت میسازه.خودش با احمق بازیاش زندگیشو از خودش گرفت چون مثل ادم رفتار نکرد این دفعه هم همینطوره
دست روزگار جایی نمیبره حورا رو خود احمقش گند میزنه ب زندگیش بعدم میگن سرنوشت و روزگار ابنکار کرده. هیچ سرنوشتی وجود نداره ادم خودش سرنوشت میسازه
یه سوال از صاحب رمان،صاحب سایت،یا هر کسی که اختیاری داره
چیکار کنی این رمان تموم بششه یا برای ما نیاد
والا ما ۸دست تا اینا برن دم در کارانجام دادیم اینا هنوز دم درن واینکه وحیدناراحت نشه یا بشه خخ
بعد سه روز یه ذره پارت میزاری
اینا فقط کنم تا بعد سال تحویل دم در ایستادن