رمان حورا پارت 197 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

اینکه چرا از خیانت لاله نمیگفتم را نمیدانم، شاید چون دلم میخواست داغش را ببینند!

 

_ وحید، تو رو خدا بهش چیزی نگو…رفتار و اخلاق این اواخرشو میدونی، من دیگه نمیتونم تو اون خونه بمونم، اینجا جای خوبیه، قشنگه، قباد هم نمیشناسه…تا ببینم دست روزگار کجا میبره منو، باشه؟

 

فقط خیره نگاهم کرد، کیمیا هم در دفاع از من، بازوی همسرش را گرفت:

 

_ عشقم، وحید…منو ببین، حورا راست میگه…منی که قباد داداشمه هم راضی نیستم فعلا بفهمه، میدونی چقد تهمت زدن بهش که مشکل داره و بچه‌دار نمیشه؟ فکر کردی اگه الان بفهمن چه انگی بهش میزنن؟؟ خصوصا لاله و خاله‌م!

 

وحید با عصبانیت رو به کیمیا غرید:

 

_ مسئله قباد نیست کیمیا، مسئله اینه که چرا از من قایم کردین؟ نباید میدونستم؟ مگه تو به من بی اعتمادی؟ وقتی بگم چیزیو نمیگم دروغ میگم مگه؟ تا حالا چندبار رفتم راز شماها رو به قباد گفتم؟

 

نگاهش را به من داد:

_ من اگه میپرسم، اگه نگرانم، اگه حرف قبادو پیش میکشم، برای یه عمر رفاقت من و قباده، عین داداشمه، تو هم زن داداشمی، مثل خواهرم، در حقمون خوبی زیاد کردی، نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره…اما این زیادی بود!

 

سخت بود اعتراف دوباره اما، باز هم حق با وحید بود!

 

به سمت ماشینش رفت و در همان حال گفت:

_ برید تو، محیطو ببین، ناهارو اینجا میخوریم، بعد برمیگردیم کارای اومدنتو ردیف کنیم…

 

کیمیا به سمتم امد و دستم را گرفت:

_ بیا وحید زود عصبی میشه، اما زودم عصبانیتش میخوابه…الان برگرده تو کلی شوخی راه میندازه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 180

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سودا
دانلود رمان سودا به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  ♥️خلاصه رمان: دختری به اسم سودا که عاشق رادمان هم دانشگاهیش میشه اما وقتی با خواهرش آشناش میکنه عاشق هم میشن و رادمان با خواهر سودا ازدواج میکنه سودا برای فراموش کردم رادمان به خارج از کشور میره تا ادامه تحصیل بده و بعد چهارسال برمیگرده اما میبینه هنوزم به رادمان بی حس نیست برای همین تصیمیم میگیره ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی

    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی

  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم به راه فرزند سفر کرده… کامرانی که به جرم قتل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان معشوقه پرست

    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از رازهای ناگفته و از خط به خطِ هر صفحهاش، بوی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دریا پرست
دانلود رمان دریا پرست به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

      خلاصه رمان دریا پرست :   ترمه، از خانواده‌‌ی خود و طایفه‌ای که برای بُریدن سرش متفق‌القول شده و بر سر ‌کشتن او تاس انداخته بودند، می‌گریزد؛ اما پس از سال‌ها، درحالی که همه او را مُرده و در خاک می‌پندارند، با هویتی جدید و چهره‌ای ناشناس به شهر آباءواجدادی‌اش بازمی‌گردد تا تهمت‌ها و افتراهای مردم را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
7 ماه قبل

کاش این آخرای سال هم که شده درست پارت بدی

نام نامدار
نام نامدار
7 ماه قبل

بدبخت این قدر که حق رو دادی به اینو اون وضعیتت شده این …حق با وحید بود ..حق با قباد بود ..حق با ننه ی قباد بود .حق با خاله خان باجی ها بود

Aramesh
Aramesh
7 ماه قبل

از وحید واقعا خوشم میاد خیلی محترمه

♡ روا ♡
♡ روا ♡
7 ماه قبل

سال تموم شد ما هنوز گرد جهان میگردیم

Mana goli
Mana goli
7 ماه قبل

خیلی دیگه کشدار و خسته کننده شده این رمان

اشک
اشک
7 ماه قبل

به دست روزگار نیست دست خود حورای احمقه که با ندونم کاریاش زندگیشو اتیش کشیده . سرنوشت وجود نداره خود ادم سرنوشت میسازه.خودش با احمق بازیاش زندگیشو از خودش گرفت چون مثل ادم رفتار نکرد این دفعه هم همینطوره

اشک
اشک
7 ماه قبل

دست روزگار جایی نمیبره حورا رو خود احمقش گند میزنه ب زندگیش بعدم میگن سرنوشت و روزگار ابنکار کرده. هیچ سرنوشتی وجود نداره ادم خودش سرنوشت میسازه

حنا
حنا
7 ماه قبل

یه سوال از صاحب رمان،صاحب سایت،یا هر کسی که اختیاری داره
چیکار کنی این رمان تموم بششه یا برای ما نیاد

سارا
سارا
7 ماه قبل

والا ما ۸دست تا اینا برن دم در کارانجام دادیم اینا هنوز دم درن واینکه وحیدناراحت نشه یا بشه خخ

ترانه
ترانه
7 ماه قبل

بعد سه روز یه ذره پارت میزاری
اینا فقط کنم تا بعد سال تحویل دم در ایستادن

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x