رمان حورا پارت 201 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

_ دکتر چی گفت راستی؟ چجوری شد اصلا؟ سه سال تلاش کردین، این موقع که مشکل دارین…

 

سکوت کرد، شانه‌ای بالا انداختم، سر به صندلی تکیه زده پاسخ دادم:

_ عیب از قباده ظاهرا…منم بخاطر کیستی که چند ماه پیش مشخص شد که یه ساله درگیرشم و قبلا هم یه سری مشکلای جزئی داشتم، باعث شدم که غیرممکن بشه بارداری…

 

نگاهم به جاده که با سرعت می‌گذشت خیره بود:

_ درمان که شدم، راه بارداری هم باز شد!

 

آه سوزناکی کشید و دنده را عوض کرد:

_ دکتر چی میگه؟ وضعیت نرماله؟

 

سر چرخانده گیج نگاهش کردم، انگار رنگ نگاهم را خواند که شانه بالا انداخت:

 

_ اخه کیمیا دکترش ببینه چیزی حساسه یا مشکلی داره سریع وضعیتشو میگه، میگم اگه تو هم حساسه بارداریت بیشتر به خاله بصپرم حواسش بهت باشه!

 

لبخندی زدم و دوباره چشم به جاده دادم:

_ وضعیت خوبه…ممنون، به اندازه کافی زحمت دادم!

 

تعارف و تشکرش را پاسخ ندادم دیگر، چشمانم میخواست گرم خواب شود، حس خوبی داشتم، اینکه پس از مدتها می‌توانستم دور از ان محیط سمی زندگی کنم، با بچه‌ای که سالها ارزویش را داشتم…

 

محال بود بخاطر قباد و خانواده‌اش از فرزندم بگذرم، کودک درونم شاید نشانه‌ای بود، برای امید به زندگی‌ منِ ناامید!

 

تا قبل از آنکه بدانم باردارم، ناامید بودم، حس زنی شکسته و نابود را داشتم، اما حالا دیگر تنها نبودم، جان یکی دیگر هم به من وصل بود، نباید میگذاشتم به او سخت بگذرد…پس باید خودم خوب باشم!

 

تا رسیدن به روستا چشمانم گرم خواب شده بود، که با ایستادن ماشین خود به خود چشم گشودم. محیط سر سبزی که تازگی بهار را نشان میداد، اواخر اسفند بود و عید، در راه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 168

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان

      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود. مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و کمرِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به پشت سرشون هم نگاه نکردن… اما تعداد انگشت‌شماری بودن که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اغیار pdf از هانی

  خلاصه رمان :     نازلی ۲۱ ساله با اندوهی از غم به مردی ده سال از خود بزرگتر پناه میبرد، به سید محمد علی که….   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریکاوری
دانلود رمان ریکاوری به صورت pdf کامل از سامان شکیبا

      خلاصه  رمان ریکاوری :   ‍ شاهو یه مرد کورد غیرتیه، که به جز یه نفر خاص، چشماشو رو بقیه دخترا بسته و فقط اونو میبینه. اما اون دختر قبل از رسمی شدن رابطشون میزنه زیر همه چیز و با برادر شاهو ازدواج میکنه و این اتفاق باعث میشه که اون از همه دخترا متنفر بشه تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انتقام آبی pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان :   «جلد دوم » «جلد اول زندگی سیگاری»   این رمان از یه رمز شروع می شه که زندگی دختر بی گناه قصه رو زیر و‌رو می کنه. مرگ پدر دختر و دزدیده شدن دلسای قصه تنها شروع ماجراست. یه ماجرای عجیب و پر هیاهو. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
8 ماه قبل

کاش از زبون قباد هم بگی

میشا
میشا
8 ماه قبل

از زبون قباد هم بگی بد نیستااا

میشا
میشا
8 ماه قبل

نویسنده حتی از پارت قبلیت هم کوتاه تر بود چه وضعشه بعد سه روز پارت میدی انقدر؟
یکم احترام بزار لطفا الان تا قباد بفهمه حورا نیست ۱سال میگذرع یکم درست پارت بدع لطفا

مریم
مریم
8 ماه قبل

وقتشه از قباد واینکه چرا از سر لج چنین تصمیمی گرفت ،هدفش چی بود
داستان شما مفهوم کلی رو نمی رسونه فقط از جزئیات زندگی داری میگی ،بخور وبخواب وگریه کن

سارا
سارا
8 ماه قبل

اززبون حورا نگو خب همش یا خوابه یا درس میخونه یا میره دستشویی ویا میناله از قبادوخانواده اش ،اه چقدراز کیمیا بدم میاد هی کیمیا کیمیا لعنت بهش آدم شده عفریته

❤❤❤❤
❤❤❤❤
8 ماه قبل

سلام عزيزم ميشه پارتارو طولاني كني و از زبون قباد هم تعريف كني كه بدونيم احساسش چي بود

ꜱᴇᴘɪᴅᴇʜ
8 ماه قبل
پاسخ به  ❤❤❤❤

سلام نویسنده پارت کم میده وگرن ادمین براتون بیشتر میزاشت

حنا
حنا
8 ماه قبل

خواهرم عید شده ولی شما هنوز تو پارت های 🤏 موندی

Armita
Armita
8 ماه قبل

ببین همه گفتیم که پارت ها کمه واقعا هم کمه اگه ایده یه ذهنت نمیاد اشکال ندارد ما به خاطر اینکه یه پارت طولانی داشته باشیم سال ها هم صبر میکنیم ولی وقتی پارت کوتاه میدی داستان و نمی‌فهمیم اصن.
و اینکه یکم موضوع داستان رو تغییر بده بابا بخدا ۲۰۰ پارت نوشتی همشون هم تکراری ان.
مثلاً داستانو از زبون حورا دیگه تعریف نکن برو از سمت قباد بگو که ببینیم طرز فکر کن چطوره.

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x