رمان حورا پارت 216 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

 

راوی

 

 

 

نمونه ازمایش را در جایش قرار داد و از سرویس بهداشتی آزمایشگاه بیرون امد. به سمت پذیرش رفت و رو به مسئولش ایستاد:

_ جواب آزمایش کی حاضر میشه؟

 

زن نگاهی به نسخه انداخت و با برداشتن برگه‌ای کوچک، به سمتش گرفت:

_ بهتون خبر میدیم، شما یکبار دیگه آزمایش دادین درسته؟

 

سری به تایید تکان داد:

_ اره اما بهم خبر ندادن!

 

زن نگاهش را در مانیتور چرخاند:

_ چرا خبر داده شده، حتی جواب آزمایش هم گرفتن ازینجا، اما یه کپی هم دکتر مقیمی خواسته بودن، همین یکی دو هفته پیش براشون فرستادیم!

 

ابروهایش در هم کشیده شد، کسی جز او و حورا ازمایش را گرفته بود؟ یعنی واقعا جواب ازمایش قبلی درست بوده؟

 

سری تکان داد و به تشکری اکتفا کرد، برگه‌ی آزمایشی که حورا به او داد یک نسخه‌ی کپی بود، پس همانیست که دکترش گرفته، دکتر مقیمی.

پس نسخه‌ی اصلی را کسی دیگر برداشته، کسی که او نمیدانست باید به کی شک کند.

 

اگر حورا نیست، و کسی نمیخواهد قباد بداند که مشکل دارد، پس…فقط لاله است!

 

اخم کرد و با این فکر کنار ماشینش متوقف شد، ازمایشگاه به شماره‌ی قباد زنگ میزنند، پس لاله اگر از ازمایش خبر داشته باشد، یعنی زمانی تماس گرفته‌اند که موبایلش در دسترس لاله بوده!

 

درواقع یعنی، لاله پنهانی فهمیده و به سراغ برگه آزمایش رفته، نتیجه هم اعلام نکرده، چرا؟

 

چرا…حورا گفته بود، چرا که لاله خیانت کرده‌است!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 212

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کابوس پر از خواب pdf از مریم سلطانی

    خلاصه رمان :   صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و نگاهی به بالای سرم انداختم. آسمانِ آبی، با آن ابرهای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اغیار pdf از هانی

  خلاصه رمان :     نازلی ۲۱ ساله با اندوهی از غم به مردی ده سال از خود بزرگتر پناه میبرد، به سید محمد علی که….   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه دل pdf از miss_قرجه لو

    نام رمان:شاه دل نویسنده: miss_قرجه لو   مقدمه: همه چیز از همان جایی شروع شد که خنده هایش مرا کشت..از همان جایی که سردرد هایم تنها در آغوشش تسکین می یافت‌‌..از همان جایی که صدا کردنش بهانه ای بود برای جانم شنیدن..حس زیبا و شیرینی بود..عشق را میگویم،همان عشق افسانه ای..کاری با کسی ندارم از کل دنیا تنها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قلب سوخته pdf از مریم پیروند

    خلاصه رمان :     کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه می‌سوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه‌های صدفی که اونو از بچگی بزرگ کرده اعتنایی نمی‌کنه… چون یه حس پدرانه به صدف

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار
دانلود رمان قرار ما پشت شالیزار به صورت pdf کامل از فرناز نخعی

    خلاصه رمان قرار ما پشت شالیزار :   تابان دخت با ناپدید شدن مادر و نامزدش متوجه میشه نامزدش بصورت غیابی طلاقش داده و در این بین عموش و برادر بزرگترش که قیم اون هستند تابان را مجبور به ازدواج با بهادر پسر عموش میکنند چند روز قبل از ازدواج تابان با پیدا کردن نامه ای رمزالود از

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
7 ماه قبل

قباد یه لحظه از ماتریکس خارج شد

me/
me/
7 ماه قبل
پاسخ به  ♡ روا ♡

عاشق ماتریکس شدم نمی دونستم همچین کارایی هایی هم دار=)

♡ روا ♡
♡ روا ♡
7 ماه قبل

باز از زبون قباد بهتره من خودم حس بهتری بهم دست میده تا بشینم مستند دیدن حورا خانم بخوانم

کسی ک تبلیغات سایت پیرش کرد
کسی ک تبلیغات سایت پیرش کرد
7 ماه قبل

فقط اومدم بگم من تونستم خوندن این رمانو ترک کنم ولی خیلی خوشحالو راضیم دو پارت نادیده بگیری دیگه دلت نمیخوای بخونی

me/
me/
7 ماه قبل

باور کنم نویسنده در حال عادی هست و چیزی مصرف نمیکنه اینبی محتوا دیگه چیه طرز بیان نویسنده همیشه اینجوره؟

پری دخت
پری دخت
7 ماه قبل

از سنم برای حضور در این سایت خجالت میکشم!

بی نام
بی نام
7 ماه قبل

نازی. بمیرم برا انگشتای ظریفت که با دو خط نوشتن درد میگیره نمیتونه بیشتر بنویسه

لی لی
لی لی
7 ماه قبل
پاسخ به  بی نام

خبر نداری؟
نویسنده از شدت ضعف زیر سرمه الان بنده خدا😔

پری دخت
پری دخت
7 ماه قبل
پاسخ به  لی لی

بیاین پولامونو بزاریم رو هم شاید بتونیم یه کنسرو اناناسی چیزی بخریم که لیاقت خورده شدن توسط نویسنده حورا رو داشته باشه ، راستی من امروز رفتم دیدن نویسنده دلارای ! شمام رفتین ببینینش؟! تو کماست بیچاره انقد زحمت کشید…
به حق علی ایشالله در واقعیت ، زاییدم از دست این دو نفر!
ماه دیگه عروسیمه بخدا من ارشدمو گرفتم تموم شد ، ابجیم زایید ، دارم عروسی میکنم(موقع شروعش اصلا سینگل بودم)بخدا من نوم بدنیا بیاد شاید نصف رمان رسیده باشه!

♡ روا ♡
♡ روا ♡
7 ماه قبل
پاسخ به  پری دخت

لیاقت کنسرو آناناس هم نداره

حنا
حنا
7 ماه قبل

جدی میفرمایید؟

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x