_ قباد…قبادجان، مادر…چیشده، چرا من بی خبرم…چی داری میگی، تهمت میزنی چرا…بچه‌م چیکار کرده؟

 

تیز به سمت مادرش برگشت، در صورت مادرش غرید:

 

_ بی خبری؟ اره؟ بی خبری که عروس دست گلتو ول کردی به امون خدا، بخاطر یه حرومزاده، بخاطره یه هرزه‌ی عوضی، که بچه‌ی یکی دیگه‌رو بندازه به من…آره مامان؟ بی خبرییی؟

 

مادرش شوکه بود، دستش را روی قلبش گذاشت و بی صدا لب زد:

 

_ امـ..امکان، نداره…لاله، مثل…مثل دخترمه…نمیکنه…

 

پوزخندی زد، به سمت لاله برگشت که با حال زار و دردناک‌ روی زمین افتاده بود:

_ پس چرا هیچی نمیگه مامان؟ هوم؟ شاهد بیارم باید؟ باید حتما مدارکو رو کنم؟ قیافه‌شو نمیبینی؟ ببینش، ببیــن دخترتو، ببینش که چجوری بی دفاع مونده…چرا حرف نمیزنه، هاااا؟ چون میدونه کارش تمومه!

 

عصبی به جان جیب‌هایش افتاد، به دنبال موبایلش میگشت، مادرش به دیوار تکیه زد و روی زمین نشست:

_ الان که زنگ زدم به خاله، به عموت…به کس و کارت، به همه گفتم چه آدم حرومی هستی…میخوام ببینم بقیه چیکارت میکنن، روت میشه تو چششون نگاه کنی؟ هوم؟

 

موبایلش را یافت و با دستانش که از خشم میلرزید، شماره‌ها را زیر و رو کرد، تماس گرفت، باید همه‌چیز را تمام میکرد، باید حورا را پیدا میکرد… باید زندگی‌اش را دوباره درست میکرد، این زندگی را باید سامان میداد…شده جان میداد، میمرد، اما حورا را برمیگرداند!

 

_ الو…خاله خانم!

 

نگاهش را به لاله داد که ملتمس چشم به او دوخته بود:

 

_ سریع با اقا صابر میای این لکه‌ی ننگو از خونه من میبری، دختر هرزه‌ت رو میبری و بابای بچه حرومشو پیدا میکنی خودش بزرگش کنه، فهمیدی؟

 

بی حرف تماس را قطع کرد و به سمت مادرش چرخید، که با دیدنش که میلرزید و دهانش برای نفسی باز مانده بود لحظه‌ای شوکه شد.

 

به سمتش دوید و کنارش نشست:

_ مامان، مامان خوبی؟ مامان…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴.۳ / ۵. شمارش آرا ۲۰۳

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان عاصی

    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۰ / ۵. شمارش آرا ۰ تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برزخ اما pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :     جلد_اول:آدم_و_حوا         این رمان ادامه ی رمان آدم و حواست درست از لحظه ای که امیرمهدی تصادف می کنه.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۰ / ۵. شمارش آرا ۰ تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی زلال پرست pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     جناب آقای سید یاسین میرمعزی، فرزند رضا ” پس از جلسات متعدد بازپرسی، استماع دفاعیات جنابعالی، بررسی اسناد و ادلهی موجود در پرونده، و پس از صدور کیفرخواست دادستان دادگاه ویژۀ روحانیت و همچنین بعد از تایید صحت شهادت شاهدان و همه پرسی اعضای محترم هیئت منصفه، این دادگاه در باب اتهامات موجود در

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان

  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی ۳۴ ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من بشه، اما این تازه شروع ماجراست، درست شب عروسی من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زهر تاوان pdf از پگاه

    خلاصه رمان :       درمورد یه دختر به اسمه جلوه هستش که زمانی که چهار سالش بوده پسری دوازده ساله به اسم کیان وارد زندگیش میشه . پدر و مادرجلوه هردو پزشک بودن و وقت کافی برای بودن با جلوه رو نداشتن برای همین جلوه همه کمبودهای پدرومادرش روباکیان پرمیکنه وکیان همه زندگیش جلوه میشه تاجایی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوهام به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

      خلاصه رمان : نیکو توی بیمارستان به هوش میاد در حالی که همه حافظه اش رو از دست داده.. به گفته روانشناس، نیکو از قبل دچار مشکلات روانی بوده و تحت درمان.. نیکو به خونه برمیگرده ولی قتل های زنجیره ایی که اتفاق میوفته، باعث میشه نیکو بخاطر بیاره که……..   به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حورا
حورا
3 ماه قبل

حتما قراره ننه سکته کنه،فلج بشه. و حورا هم برگرده و ازش پرستاری کنه😐

بی نام
بی نام
پاسخ به  حورا
3 ماه قبل

اینجوری ننه میفهمه چه فرشته ای رو از دست داده وپشیمون میشه

بی نام
بی نام
3 ماه قبل

راست میگه مثل دخترش بود.
دخترشم توومجردی ی بچه سقط کرد. عجب بچه هایی داره مادر قباد

آنا
آنا
3 ماه قبل

قباد وقتی می فهمه مامانش نقشه کشیده باز میرا سمتش ؟ ک…خله ؟

me/
me/
3 ماه قبل

مامان قباد ….. است

حنا
حنا
3 ماه قبل

چه خره قباد
کلا دوست داره کار خودشو بکنه بعد که گند زد بگه وااای چی شدههه

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x