رمان حورا پارت 299 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

بی محل کردم و دو لیوان برنج در قابلمه ریختم و برخاستم، مرغ هم دیگر نرم شده بود.

 

_ حورا‌…خسته میشی خوب نیست، بیا غذا آوردم!

 

باز هم محل ندادم، ماهیتابه‌را برداشتم و روی گاز گذاشتم، مرغ را هم همراه پیاز میلایست خرد میکردم:

 

_ چرا دو دیقه گوش نمیدی به من؟ حورا نمیخوای ببینیم، باشه… میرم، اما کار نکن خب؟ غذا گرفتم که خودتو اذیت نکنی…اگه خوشت نمیاد بگو برم یه چیز دیگه بگیرم بیام!

 

راه چند ساعته‌ی روستا تا شهر را میخواست طی کند؟ که فقط اگر من از غذا خوشم نیامد چیز دیگری بگیرد؟

 

بی اراده به سمتش کشیده شدم، نایلون غذا را روی اوپن سنگی و قدیمی گذاشت:

 

_ چیه؟

 

از نایلون بیرون کشیدش، لبخند روی لبش آزاردهنده بود.

 

_ زرشک پلو با مرغ…گفتم ترشی هم بذارن…کیمیا میگفت ترشی دوس داری!

 

کیمیا را اذیت نکرده بود که پنهان کرده؟ وحید را چه؟ نگران شدم:

 

_ چیکارشون کردی که اینارو از زیر زبونشون کشیدی!

 

پوزخندی زد، مرغ را بدون دراوردن از کیسه‌اش به یخچال برگرداندم و قابلمه‌ی برنج را هم به گونی.

 

_ همینکه کاریشون نکردم کلی تعجب کردن، حالا تو هم تیکه میندازی؟

 

شانه بالا انداختم و ظرف غذا را سمت خودم کشیدم، فویل پیچی شده بود و هنوز گرم.

 

_ خوبه…برو بیرون!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 196

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان به من نگو ببعی

  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی تخس و شیطونش به اسم رادمان ملکی اتفاقاتی براش میوفته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کتمان به صورت pdf کامل از فاطمه کمالی

      خلاصه رمان:   ارغوان در ۱۷ سالگی خام حرف های ایمان شده و با عشق فراوان با او نامزد می‌شوند، اما رفتن ناگهانی ایمان ضربه هولناکی به او می‌زند، که روحش زیر آوارهای این عشق می‌میرد، اکنون که ارغوان سوگوار خواهرش است آن هم به دلیل تصادفی که مقصر خود ارغوان است، دوبار با ایمان رو به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لیلی به صورت pdf کامل از آذر _ ع

    خلاصه رمان:   من لیلی‌ام… دختر 16 ساله‌ای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم  مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شیطان کیست به صورت pdf کامل از آمنه محمدی هریس

      خلاصه رمان:   ویرجینیا بعد از مرگ پدر و مادرش، برای اولین بار نزد پدربزرگ و خانواده مادریش می‌رود. در آنجا با رفتارهای متفاوتی از سوی خاله‌ها و داییش و فرزندانشان مواجه می‌شود. پرنس پسرخاله‌اش که وارث ثروت عظیم پدری است با چهره‌ای زیبا و اخلاقی خاص از همان اول ویرجینیا را شیفته خود می‌کند. اتفاقات ناخوشایند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول

            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
-_-
-_-
3 ماه قبل

میگه قبادو نمیخوام ولی غذای قبادو میخوره، کار خواهر قبادو قبول میکنه، توی خونه خاله‌ی دوماد قباد سکونت داره، بچه قبادم بزرگ میکنه تازه خودشم میگیره انگار همه و قباد نوکر باباشن. یکی نیست بگه تو حرفای مامان قبادو چشم بسته باور کردی و گوه زدی به زندگیت ولی قباد الان تورو با شکم گنده کنار یکی دیگه دیده و هنوز تا مطمئن نشده گند نمیزنه به زندگیش والا الان داشتی غذای بیمارستانو میخوردی. کاش یکم یاد میگرفتی حداقل واسه آیندت خودتو کسیو بدبخت نکنی با خنگ بازیات

بانو
بانو
3 ماه قبل

خوشمان آمد از این روی قباد😉

خواننده رمان
خواننده رمان
3 ماه قبل

چقدر زود وا داد😐😐

Mondegar
Mondegar
پاسخ به  خواننده رمان
3 ماه قبل

حالا انگار چه تحفه‌ای هست وا نده

Yas
Yas
3 ماه قبل

گشنه تر از حورا ندیدم خاک تو سر عقده ایت

Baran
Baran
پاسخ به  Yas
3 ماه قبل

والا به خدا یهو میبینی پارت بعد میگه از محمد پرسیدم هندونه دوست داری که آبش هم بچکه رو لباست برات خریدم بیا بخور ولی خودت هندونه نکار حورا هم میگه خوبه حالا محمدو چیکار کردی اینو بهت گفت اونم میگه هیچی یکی زدم پا چشمش حورا هم میگه خوبه حالا گمشو بیرون🤣🤣
یعنی رمان تخمی تخیلی تر از این ندیدم به خدا

Yas
Yas
پاسخ به  Baran
3 ماه قبل

🫢 🫢 🫢 🫢 🤣 🤣 🤣 🤣 🤣

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x