رمان حورا پارت 335 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

بی صدا از اتاق بیرون رفت و پرده‌ای که نقش در داشت را رها کرد. دیدم که از هال کوچک خانه کنده شد نگاه به سقف دادم:

 

_ هوف، گند زدی حورا…از لج کاراش داری هرچی بی حرمتیه به زبونت میاری!

 

 

بالشت را کنار شکمم گذاشتم و کمی به پهلو چرخیدم:

 

_ زخم زبون چقد…مادرشه، هزار بد کرده باشه بازم دلخور میشه!

 

کمی در همان حالت ماندم و دوباره به پشت دراز کشیدم:

 

_ به درک…خوبش شد اصن!

 

***

 

_ همش دو هفته مونده…براش اسم انتخاب نکردی؟

 

با حرفش کله‌ی قباد به سمتمان برگشت، مکث کردم و با لبخند به کیمیا گفتم:

 

_ چرا انتخاب کردم…

 

تا دهانش برای پرسیدن باز شد ادامه دادم:

_ اما نپرس!

 

دپرس شده نگاهم کرد و در نهایت دست به دامن قباد شد، برای این چند هفته‌ای که گذشت، به عنوان همخانه خوب بود، همینقدر انگار کفایت میکرد، بیش از این نمیخواستم!

 

هوا هم داشت رو به سردی میرفت، زرد شدن درختان باغ حال‌گیری خوبی بود!

 

_ دادااااش، تو بگو…اسم چی زدین رو این جوجه؟

 

مشتی به بازویش کوبیدم:

 

_ جوجه داداشته کیمیا، مادر شدی اما حرف زدن بلد نیستی هنوز؟

 

وحید که مشغول داریا بود بلند خندید:

 

_ کجای کاری حوراخانم؟ بعضی وقتا میشینه حرفای عجیب با بچه‌ها تمرین میکنه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 181

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مرد قد بلند pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         این داستان درباره ی زندگی دو تا خواهر دو قلوئه که به دلایلی جدا از پدر و مادرشون زندگی میکنند… یکیشون ارشد میخونه (رها) و اون یکی که ما باهاش کار داریم (آوا) لیسانسشو گرفته و دیگه درس نمیخونه و کار میکنه … آوا کار میکنه و با درآمد کمی که داره خرج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان

  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد و با مردی درد کشیده و زخم خورده آشنا می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ردپای آرامش به صورت pdf کامل از الهام صفری ( الف _ صاد )

  خلاصه رمان:     سوهان را آهسته و با دقت روی ناخن‌های نیکی حرکت داد و لاک سرمه‌ایش را پاک ‌کرد. نیکی مثل همیشه مشغول پرحرفی بود. موضوع صحبتش هم چیزی جز رابطه‌اش با بابک نبود. امروز از آن روزهایی بود که دلش حسابی پر بود. شاکی و پر اخم داشت غر می‌زد: “بعد از یه سال و خرده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آخرین بت
دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

    خلاصه رمان آخرین بت : رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در برف و خونش را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خسته
خسته
4 روز قبل

خجالت داره ۳ روز پارت ندادی حالا هم که افتخار دادی فقط در حد دو سه خطه ! بابا مخاطبتو چی فرض کردی خداییش ؟!

-_-
-_-
4 روز قبل

دیگه هیچکس توی این رمان نمونده که آدم دلش بخواد ازش دفاع کنه. قبلا یه حورای باوقار و باحیا بود که تنها گناهش مخفی بازیاشو و زندگی پیش خونواده شوهر بود. الان شده یه موجودی که همین الانم بیافته بمیره برام مهم نیست. خیلی بدبخته جدا، یه دارایی داشت که شخصیت دوست داشتنیش بود، اونم از دست داد

آخرین ویرایش 4 روز قبل توسط -_-
-_-
-_-
4 روز قبل

والا غلطای قباد از کیمیا بیشتر نبود که کیمیا خوشبخت شدو این داره زجر میکشه.. خاک بر سره بی عقل وحید، بدبخت راریا و زاریا

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x