ارسلان تیز نگاهش کرد

آزاده از آلپ ارسلان نفرت داشت اما فهمیده بود حق با اوست

آمپول را در سرم تزریق کرد و به مرد اشاره زد

_ببخشید دکتر یک لحظه میاید بیرون ؟

مرد نگاهی به دلارای انداخت و قبل از بیرون رفتن گفت :

_اگر مشکلی بود صدامون بزن نزدیکیم

ارسلان تهدید آمیز خیره اش شد

مرد بی توجه به او از در بیرون زد

در که بسته شد دلارای نالید :

_چطور تونستی ؟

چطور انقدر بی رحمی ؟

اگر می کشتنم برات مهم نبود؟

آلپ ارسلان روی بدنش خم شد :

_تو چی ؟ برات مهم بود ؟

جونت برات مهم بود ؟

آبروت برات مهم بود ؟

صدایش را بالا برد :

_پس غلط کردی رفتی نشستی سر سفره عقد اون بی شرف

دلارای درد آلود نالید :

_همه دردت هومنه ؟ اگر کس دیگه ای بود مشکلی نداشتی؟

_بهت هشدار دادم باور نکردی

_فکر نمیکردم اینقدر کثیف باشی

ارسلان دستش را روی تخت کوبید :

_داداشت کم زده که زبون درازی می کنی ؟

دلارای حال شاکی بودن نداشت

خسته بود ….

اشک روی گونه اش چکید و با قاطعیت لب زد :

_تو بزرگترین اشتباه زندگیمی آلپ ارسلان

ارسلان مکث کرد

سعی کرد به حرف هایش بی توجه باشد

پوزخند زد و سر تکان داد :

_میتونی نفرین کنی !

مثلاً دخترتم به درد من دچار شه

بی رحمانه خندید:

_حاج خانوم از این نفرینا زیاد میکنه

دلارای شکمش را منقبض کرد

هرگز چنین نفرینی برای دخترش نمیکرد

هرگز چنین سرنوشتی برای دخترشان نمی خواست ….

صدایش را بالا برد :

_آزاده

ارسلان سرش را نزدیک آورد :

_پا روی دم من نزار دلی !

نذار ولت کنم همین جا و اصلا یادم بره وجود داری

آزاده در اتاق را باز کرد

_ خوبی ؟

دلارای جواب داد

_تو که می خواستی حتی اسممو فراموش کنی چرا عروسی رو بهم زدی ؟

ارسلان با صدای بلند غرید :

_دردت مراسمه عروس خانم ؟

_دردم تویی

دردم تویی که میگی برات اهمیت ندارم و باز هر کاری میکنی که با کس دیگه ای نباشم

_چون هومن حق نداره به چیزی که مال منه دست بزنه !

آزاده کتش را عقب کشید

_چه خبره ؟ برید بیرون

دلارای هق زد :

_پس مشکلت هومنه ؟

دلارای به هیج جات نیست…. نه ؟

ارسلان با حرص خندید :

_دو روز با اون آشغال گشتی طرز حرف زدنتم عوض شده دختر حاجی !

_به من نگو دختر حاجی !

اتفاقا تو منو عوض کردی ارسلان…

هومن هیچ نمی تونست به بدیه تو باشه

ارسلان فریاد زد :

_جلوی من از اون حرومزاده دفاع نکن!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴.۷ / ۵. شمارش آرا ۳

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان می تراود مهتاب

    خلاصه رمان :       در مورد دختر شیطونی به نام مهتاب که با مادر و مادر بزرگش زندگی میکنه طی حادثه ای عاشق شایان پسر همسایه ای که به تازگی به محله اونا اومدن میشه اما فکر میکنه شایان هیچ علاقه ای به اون نداره و برای همین از لج اون با برادر شایان .شروین ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سعادت آباد

    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک میکنه و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان میرسه!و سوزان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت

  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی قبولش کرده اند، در تمام لحظات همراهش بوده اند؛ اما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری
دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری

    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت طولانی‌اش با ورود طاهر و سوده و بیوک از هم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حس مات pdf از دل آرا دشت بهشت

  خلاصه رمان:       داستان درباره سه خواهره که در کودکی مادرشون رو از دست دادن.پسر دوست پدرشان هم بعد از مرگ پدر و مادرش با اونها زندگی میکنه ابتدا یلدا یکی از دختر ها عاشق فرزین میشه و داستان به رسوایی میرسه اما فرزین راضی به ازدواج نیست و بعد خواهر دوم یاسمین به فرزین دل میبازه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیمی از من و این شهر دیوانه

  خلاصه رمان :   نفس یه مدل معروف و زیباست که گذشته تاریکی داره. راهش گره می‌خوره به آدم‌هایی که قصد سوءاستفاده از معروفیتش رو دارن. درست زمانی که با اسم نفس کثافط‌کاری های زیادی کرده بودن مانی سر می‌رسه و… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

51 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Shaghayegh
Shaghayegh
2 سال قبل

این دو ‌پارت همش آزاده در رفت و امد بود خاک توسرش رمان باهمین آزاده آزاده گفتناش تموم😂😑

دخمل بلوچ _زیبا
دخمل بلوچ _زیبا
2 سال قبل

یعنی خداییش موندم
ارسلان که کی به عشقش اعتراف می‌کنه
دلارای که بهش میگه حمله س
این بی ابروییشون کی جمع میشه
کی خانواده ها خوب میشن
کی جنگ و دعواشون تموم میشه
کی اینا عروسی میکنن
کی این رمان تموم میشه
هومن چطور میشه

کی آخه کی ……………….

Ayda
Ayda
پاسخ به  دخمل بلوچ _زیبا
2 سال قبل

دوسالی حیرون هستیم😂

fati
2 سال قبل

میگم نمیشه یکم پارتارو طولانی کنی یا حداقل یکم خلاصش کنی این دو پارتی که گذاشتی همش ی پارتم نشد خوب

Fateme
Fateme
پاسخ به  fati
2 سال قبل

راس میگه دیگه تو هرپارت انقد مسخره میگذره اصن نمیفهمیم چی شد😐همش از سوم شخصه یا چیزای جزعی

fati
2 سال قبل

میگم نمیشه یکم پارتو طولانی کنی یا حداقل یکم خلاصش کنی این دو پارتی که گذاشتی یه پارتم نشدخوب

taezeh
پاسخ به  fati
2 سال قبل

دقیقا

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط taezeh
گندم
2 سال قبل

فاطی میشه یک شب در میون پارت بزاری ولی دوتا بزاری مثل امشب؟؟

ی نفر
ی نفر
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

شد هفده😂

سپیده
سپیده
پاسخ به  ی نفر
2 سال قبل

شد هیجده😂

ی نفر
ی نفر
پاسخ به  سپیده
2 سال قبل

شد ننووزددهه😂

دخمل بلوچ _زیبا
دخمل بلوچ _زیبا
پاسخ به  گندم
2 سال قبل

شد ده تا😂😂😂

Shaghayegh
Shaghayegh
پاسخ به  گندم
2 سال قبل

فکر بدیم نیست حداقل میفهمیم چی خوندیم

ی نفر
ی نفر
2 سال قبل

ارسلان فریاد زد :

_جلوی من از اون حرومزاده دفاع نکن!
.
.
.
من:😂 بچه ها همه مون باید ی صد باری از ارسلان کتک بخوریم برای دفاع از هومن آقا ارس بوخودا من بچه خوفیم بوخودا اینا بودن داشتن از هومن و دلارای دفاع میکردن اینارو بزن اصلا اصلا مقصر اصلی فاطمست همش تقصیر مهشید و فاطمست اینارو اغفال کردن که هی از هومن دفاع کنن

Elina
Elina
2 سال قبل

فاحشه آن مردیست که از همخوابگی با یک بزغاله هم نمی گذرد و بعد دنبال یک دختر باکره می گردد( صادق هدایت )
تا جملات زیبای بعدی خدا یار و نگهدارتان

گندم
پاسخ به  Elina
2 سال قبل

جرررررر 😂😂😂

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
پاسخ به  Elina
2 سال قبل

میتونم بگم صادق هدایت دوار بیماری ج*نسی بوده (از نوشته هاش میگم ها ، این بی احترامی نیست ، گفتم بدانید😂)

Elina
Elina
پاسخ به  جولیتِ رومیوو
2 سال قبل

یعنی چی دوار ؟؟🤣🤣

Narsoo
Narsoo
2 سال قبل

آزاده رو ب ارسلان: داداش ارسی شیرم ک باشی با کیک میخوریمت😐/:

...
...
پاسخ به  Narsoo
2 سال قبل

فقط اسمت 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

fati
پاسخ به  Narsoo
2 سال قبل

جرررررررررررر حق گفتی😂😂😂😂😂😂😂😂

هیچکی
2 سال قبل

نویسنده جون ببین سالمی انقد ب خودت فشار میاری پارتای طولانی مینویسی

سپیده
سپیده
پاسخ به  هیچکی
2 سال قبل

نه من اطلاع دارم
دستش درد میکنه از بس نوشته
فاطی داره ماساژش میده

P:z
P:z
2 سال قبل

یه سوال
نخندینا🤦🏻‍♀️
یعنی چی که دخترتم به دردِ من دچار شه؟
بعد
اینو ارسلان گفت؟

Elina
Elina
پاسخ به  P:z
2 سال قبل

یعنی دلارای ارسلان رو نفرین کنه که دختر ارسلان مثل دلارای بدبخت بشه ) اینو ارسلان گفت که الان میخوای نفرینم کنی(

ادا
ادا
پاسخ به  P:z
2 سال قبل

دادا یعنی بچه ی ارسلان( دختر ارسلان )هم عاشق یکی عین خود ارسلان‌بشه
بعدم‌اینو ارسلان گفت

سایه
سایه
پاسخ به  P:z
2 سال قبل

فکر کنم مادر ارسلان اینو به ارسلان می‌گفته.

یه دختر شیطون
2 سال قبل

خخخخخییییییلللللیی زیاد نوشته نویسنده دستش درد نکنه واقعا
دو تا پارت خوندیم همش دعوای ارسلان و دلارای و آزاده دستت خسته نشه نویسنده یه کم استراحت کن

faezeh😜
2 سال قبل

پارت ۱۴۲
ارسلان به آزاده گفت آخه ت.خ.م س.گ
اگه نرم بیرون چیکار میکنی
آزاده گفت شورت دلارایو میکنم تو حلقت
دلارای با حالتی زار برگشت گفت عامو از من مایه نزار من شورت نداشته باشم اذیت میشم واز حال رفت آزاده هم از فرصت استفاده کردو شورتشو دراورد ارسلان که دید اوضاع خیطه میخواست فرار کنه که یکی ازش در رفت و یهو دلارای که قش کرده بود از صدای گوز ارسلان از جاش پرید ارسلان فوری دستشو گرفت سمت آزاده و گفت این بود آزاده گفت تو دوربینای اینجا معلومه تو بودی ارسلان گفت مگه گوز عکس داره دلارای زد زیر خنده و گفت نه ولی تو گوزیدی ک.و.ن.ت کج شد ارسلان که دیگه نمیتونست وایسه( دوستان توجه کنید اینجا ارسلان از شدت دشوری نمیتونسته وایسه) تو سطل آشغال شاشید اینم یه پارت طولانی تا پارت بعد خدانگهدار

سپیده
سپیده
پاسخ به  faezeh😜
2 سال قبل

😂😂😂😂😂

najme
najme
2 سال قبل

این ارسلان خیلی مغروره خودخواه آخه چرا بااون دختر بدبخت این کارومیکنی لعنتی

Zahra
Zahra
2 سال قبل

فاطی چرا همزمان با جومونگ پارت میزاری🤣🤣🤣

سپیده
سپیده
پاسخ به  Zahra
2 سال قبل

😂😂😂

لمیا
لمیا
2 سال قبل

حرومزاده تویی که دختره رو نابود کردی بیشعور..😬

سما
سما
پاسخ به  لمیا
2 سال قبل

ببین کراشم ها 😑

سکوت
سکوت
2 سال قبل

آخه چرا اینقدر کم،بخدا زشته اینقدر تکرار کنیم
نویسنده واسه خودتون ارزش قایل بشین
زبونمون مو درآورد ازبس گفتیم بیشتر بنویسید

دخی بی اعصاب
دخی بی اعصاب
2 سال قبل

خوبه همیشه خدایی دعواشون میشه ….

sheyda
sheyda
2 سال قبل

پارت هایی که میزاری رو بیشتر کن 🙃

...
...
2 سال قبل

این ارسلانه خیلی شخصیتش با مزست
دلارای رو دوست داره ولی نه به خودش اعتراف میکنه نه به اون میگه 😂

ادا
ادا
پاسخ به  ...
2 سال قبل

🤣🤣🤣🤣🤣🤣اره

Shaghayegh
Shaghayegh
پاسخ به  ...
2 سال قبل

تر زده به زندگیشون با این بامزگیش😑😂😂

ی نفر
ی نفر
2 سال قبل

آیا اولم؟

سپیده
سپیده
پاسخ به  ی نفر
2 سال قبل

بله👏😄

دسته‌ها
51
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x