دلارای نفس زنان غرید :

_ هیچ غلطی نمیتونی بکنی

ارسلان ابرو بالا انداخت

دخترک عوض شده بود!

در چشمانش هنوز هم ضعف و عشق را می‌دید اما این دلارای ، دلارای روز اول نبود

_ حرفتو اول تو دهنت بچرخون
دفعه بعد دندونات می‌ریزه تو دهنت دلی

دلارای پوزخند زد

با حرص ، خشم و غم!

حاضر نبود خار به پای ارسلان برود و او با خونسردی از شکستن دندان هایش می‌گفت!

_ اون وقت بابام و داداشام دندون تو دهن خودت نمیذارن آلپ‌ارسلان ملک شاهان!

_ همون داداشی که هرسری کبودت می‌کنه؟!

_ راضیم بکشنم اما قبلش تو رو سرجات بنشونن! دستامو ول کن

ارسلان با حرص پوزخند زد

تا به حال هیچ دختری به این مرحله نرسانده بودش!

دلارای دوباره غرید :

_ دستتو به من نزن ، چندشم میشه!

ارسلان حس کرد دندان هایش از فشاری که به آن ها آورد تا مرز شکستن رفت

چندشش می‌شد؟!
ار لمس ارسلان؟!
چطور جرات می‌کرد؟!

دیوانه شد
فراموش کرد کجاست و چند متر آن طرف تر چه کسانی نشسته اند

خشونت پوست شکم دخترک را فشرد و لباسش را بالا زد

دلارای بغض آلود نالید :

_ چیکار می‌کنی کثافت؟!

_ از لمس دستای من چندشت میشه؟!

سمت بالا تنه اش رفت و چنان بدنش را فشرد که دلارای برای جیغ نزدن با شدت لبش را گاز گرفت

_ مثلا از این؟

دلارای هق زد :

_ نامرد آشغال

ارسلان لب هایش را روی لب های دلارای گذاشت

نبوسید!
تنها محکم گاز گرفت و دلارای اشک ریخت

_ یا این؟!

_ همش عوضی همش!

گریه اجازه نداد محکم ادامه دهد :

_ از … از خودت … از طعم… طعم لبات …. از گرمی دستات … از بوی بدنت …. از همه چیت … از همه چیت حالم بهم میخوره

ارسلان خشمگین غرید :

_ از من حالت بهم میخوره؟
وقتی جلوم برهنه میشدی تا شاید هوس تنت رو بکنم هم حالت ازم به هم میخورد؟!

دستش را روی شکم برهنه اش سر داد و دخترک به خود پیچید

_ وقتی شبانه اومدی خونه ام و التماس کردی بیرونت نکنم بازم حالت ازم بهم می‌خورد؟

دستش را پایین تر فرستاد و دلارای با گریه نالید

_ دستت بهم بخوره جیغ میزنم

خودش هم می دانست تهدیدی بیش نیست

اگر ارسلان در این اتاق سلاخی اش هم می کرد صدایش در نمی آمد

ترجیح می داد شکنجه‌گرش همچنان او باقی بماند تا اینکه آبرویش جلوی خانواده اش برود

هم خانواده خودش و هم خانواده ارسلان!

ارسلان انگار می دانست که با تمسخر خندید و دستش را از کمر شلوارش رد کرد

دلارای پلک هایش را روی هم فشرد

دست ارسلان را که بین پاهایش احساس کرد تمام تنش مور مور شد

_ وقتی پاهاتو برام باز کردی هم ازم چندشت میشد؟

تهدید فایده ای نداشت

به التماس افتاد

_ تورو خدا بسه

ارسلان سرش را پایین آورد و کنار گوشش غرید :

_ وقتی به دروغ گفتی باکره نیستی تا بیایی زیرم هم ازم‌ چندشت میشد؟

چشمان دلارای که کمی خمار شد با پوزخند و خشونت دستش را عقب کشید و شانه هایش را چنگ زد

قبل از اینکه دلارای بفهمد چه اتفاقی افتاده است روی تخت نشاندش و با خشم چانه ‌اش را فشرد

صدایش تهدید آمیز بود

_ آخه بچه جون من که نگاهم بهت نمی کردم تو خودتو جر دادی که بیای تو تختم
من دنبال دردسر نبودم که با دختر آفتاب مهتاب ندیده و باکره بخوابم ، تو دروغ گفتی!

دلارای نصف حرف هایش را نمی‌شنید

تنها نگران در را می‌پایید…

_ توروخدا صداتو بیار پایین الان همه میفهمن

_ تو دلبری کردی
تو لباس رقص عربی پوشیدی و بدنتو لرزوندی
تو با ظرف سوپ صبح به صبح جای مدرسه میومدی خونه من

دلارای با چشم های اشکی عصبی نگاهش کرد :

_ راست میگی!

ارسلان با تمسخر ابرو بالا انداخت

دلارای ادامه داد :

_ من خواستمت و تو نخواستی

نفس عمیقی کشید و محکم گفت :

_ اما الان من دیگه نمیخوامت و تو میخوای!

ارسلان دندان روی هم سایید و عقب کشید

دلارای از جا بلند شد و لباس هایش را درست کرد

ارسلان خیره نگاهش کرد :

_ میخواستی یا نمیخواستی وقتت سر اومده بود دخترجون!
خوب شد که زودتر عقب کشیدی ، بهت نمیومد!

دلارای گیج نگاهش کرد

ارسلان با لبخند جمله بعدی را گفت :

_ بهت میومد سیریش تر از اینا باشی
از اونجایی که هرچی کتک خوردی و تحقیر شدی باز برگشتی تو تختم فکر نمی‌کردم به همین آسونی از شرت خلاص شم

قبل ازینکه دلارای فرصت کند جوابی بدهد ، ارسلان در مقابل چشمان ناباور و خیسش عقب رفت و با همان پوزخندی که روی لب هایش بود در را بهم کوبید

دلارای دست های مشت شده اش را محکم تر فشرد

احساس می‌کرد از شدت حرص از گوش هایش آتش بیرون می‌زند

پشت سر هم نفس عمیق کشید تا شاید ارام شود

جملات ارسلان از سرش بیرون نمی‌رفتند

گوشه تخت نشست و آرام غرید :

_ خدایا چی رو میخوای بهم نشون بدی؟

سرش را بالا گرفت :

_ من که دیگه همه چیزو ول کردم
من که میخواستم فراموشش کنم
من که قسم خوردم پا تو خونش نذارم

اشک گونه هایش را خیس کرد

_ چرا باید سروکله‌ش پیداشه؟
چرا باید جرات کنه مثل یک دختر هرجایی باهام حرف بزنه؟

از جا بلند شد و سمت پنجره رفت
اشک هایش خشک شده بود :

_ پس صبر کن ببینیم ارسلان ملک‌شاهان وقتی نامزد برادر خوندشو تو خونشون ببینه چه حسی پیدا می‌کنه!

دو ماه گذشته بود

در این دو ماه چندین بار با هومن قرار گذاشته بود

تمام قرارها زیر نظر خانواده اش بود

یکبار داراب هم همراهشان آمده و هومن هم هنگامه را آورده

هنگامه سکوت کرده و هیچ حرفی از آلپ ارسلان نزده بود تنها تمام مدت با پوزخند و تمسخر نگاهش می کرد

چند بار اول سعی کرد به او توضیح دهد یا حتی با او همکلام شود تا بفهمد حدسی که زده بود واقعاً درست است یا نه

واقعا هنگامه و هومن خواهر و برادر ارسلان هستند یا خیر اما با رفتاری که هنگامه نشان داده بود پشیمان شد

اهمیت چندانی هم نداشت

هدف او چیز دیگری بود

هومن پسر بدی نبود

میدانست آلپ‌ارسلان با شنیدن این حرف دیوانه می‌شود اما به هومن بیشتر از ارسلان می‌آمد پسر حاجی باشد!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴.۷ / ۵. شمارش آرا ۳

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نذار دنیا رو دیونه کنم pdf از رویا رستمی

  خلاصه رمان:     ازدختری بنویسم که تنش زیر رگبار نفرت مردیه که گذشتشو این دختر دزدید.دختریکه کلفت خونه ی مردی شدکه تا دیروز جرات نداشت حتی تندی کنه….روزگار تلخ می چرخه اما هنوز یه چیزایی هست….چیزایی که قراره گرفتار کنه دختریرو که از زور کتک مردی سرد و مغرور لال شد…پایان خوش…قشنگه شخصیتای داستان:پانیذ۱۷ ساله: دختری آروم که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژبان pdf از گیسو خزان

  خلاصه رمان :   آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کد آبی از مهدیه افشار

    خلاصه رمان :         همه می‌گن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من می‌گم دیوث ترین و دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند ساله‌ی عوضی نخبه‌س که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش تاید شدن ::::)))))     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لمس تنهایی ماه به صورت pdf کامل از منا امین سرشت

      خلاصه رمان :   همیشه آدم‌ها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همه‌ی چهره‌هایی که می‌بینیم، آدم‌هایی هستن که نمی‌شه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهایی‌هاشون نفوذ کرد تا بشه اون پوسته‌ی سفت و سخت رو شکوند. این قصه،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روزگار جوانی

    خلاصه رمان :   _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه نیاره. _جون رز عاطییی! ببین من حال این رو نگرفتم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

233 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل

میگم کسی رمان طنز نخونده اگر خونده میشه بگه دارم افسرده میشم

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  آتاناز 🌹
2 سال قبل

به خدا میخوام بگم فک میکنم خوندی
دختران لجباز و پسران مغرور
نمیدونم برو دزد و پلیس بازی بخون

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
پاسخ به  دم ادمی
2 سال قبل

نه نخوندم اونارو😂 ممنون

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  آتاناز 🌹
2 سال قبل

باورم نمیشه 😀😀🤣🤣

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل

بچها دیدید نظرات و به ۲۰۰ رسوندیم تقریبااااااااا هووووو هووووو لالای لااااای

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل

میگم جای چونه نداره نویسنده ارسلان رو بکشه؟
یا حداقل اسم داراب رو عوض کنه چون من به شخصه وقتی اسم داراب رو میبینم یاد پرتقال دارابی میافتم

GHAZAl♪
GHAZAl♪
2 سال قبل

😐😐😐چه دنیای خزی چه سایت خزی چه رمان خزی چه ادمای خزی …

-_-
-_-
پاسخ به  GHAZAl♪
2 سال قبل

واقعا زیادی مضخرف شده رمان که مضخرف بود.. سایتم مضخرف شده:|

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  GHAZAl♪
2 سال قبل

من اینجا نشستم غیبتم رو نکن😐🤣

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

ی سوال داشتم اونایی که میرن مدرسه امتحاناتون منظورم ترمه شروع شده؟کی شروع میشه؟

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Boy
دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  Bad boy
2 سال قبل

ن اسکل از اول خرداد یعنی هفته دیگع شروع میشه💔

Bad boy
Bad boy
پاسخ به  دیجی توووون🙂
2 سال قبل

الا چ ربطی ب اسکولی داش؟

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  Bad boy
2 سال قبل

اسکلی دیگع .. انتظار داری امتحانای ترم کی شروع بشه پس ؟؟؟

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
پاسخ به  دیجی توووون🙂
2 سال قبل

بسیار حرف قانع کننده ای بود

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  آتاناز 🌹
2 سال قبل

😂😂😂

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  Bad boy
2 سال قبل

آخه باید حتما یه تیکه بندازه شاسکوا🤣🤣

atena
atena
پاسخ به  دیجی توووون🙂
2 سال قبل

دیجی جون با شوهر ایندم درست صحبت کنااااا😂😂😂😂

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  atena
2 سال قبل

فقط بخاطر روی گل شما باشه آتنا جون 🤣🤣

atena
atena
پاسخ به  دیجی توووون🙂
2 سال قبل

فدات شم

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
پاسخ به  atena
2 سال قبل

اوق آدم از این بدتر پیدا نکردی

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  آتاناز 🌹
2 سال قبل

ن باید بگی بهتر 😂😂😂
کاملا باهات هم نظرم😂😂

atena
atena
پاسخ به  آتاناز 🌹
2 سال قبل

من پسرای بد رو بیشتر دوس دارم
چون خودمم بدم😂

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
پاسخ به  atena
2 سال قبل

😂

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  atena
2 سال قبل

هوی پسر بد در رو بلای آسمونی میخواددبشه زنت😱😱😱😱😱😱🤣🤣

atena
atena
پاسخ به  دم ادمی
2 سال قبل

😂😂😂😂منو کسی ک قرار بود بپسنده پسندیده الته منظورم پسر بد نیستا شوهر خودمه😂
نظرت چیه وقتی دختردار شدم بدم بهت؟😂😂😂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط turk_gizi
دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  atena
2 سال قبل

😀الهی فدای خودت بشی الهی پسر بد قربونت بره الهی که اگر امتحان داری معلمت خوابش ببره نیاد الهی هرچی لواشک دلت میخواد نصیبت شه کسی به من دختر نمیده اگر بدی اتاناز خاک پاته😀😀😀

ناز
ناز
پاسخ به  Bad boy
2 سال قبل

از ما امروز شروع شد ترم ادبیات

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

ولی من راهی بیمارستان شدم انقد خوشحالین ی روز نبودم؟

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Boy
atena
atena
پاسخ به  Bad boy
2 سال قبل

چیشده شوهر ایندم؟

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط turk_gizi
دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  atena
2 سال قبل

🤣🤣🤣😖😖شوهررررررر و خوب اومدییییییییییی🤣🤣🤣

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  atena
2 سال قبل

آتنا خدا زلیلت نکنه بیا خودم برات شوهر پیدا میکنم این بد بختو ولش کن🤣🤣

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
پاسخ به  Bad boy
2 سال قبل

بخوام صادق باشم اصلا دلم نیومد و بله خوشحال بودم نبودی😂

ماندانا
ماندانا
پاسخ به  Bad boy
2 سال قبل

فک نکنم اونقد سنگدل باشم بگم عاره
والا جات خالی بود😐😂 با این دم آدمی ترکیب خوبی میشی

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  ماندانا
2 سال قبل

مااااااندااااااا ای سقط بشی من بد بخت کلا با این فرق میکنم این میره متور سواری منم سوار گاری🤣

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
پاسخ به  دم ادمی
2 سال قبل

😂 وای خدا میام کامنت های تورو میخونم ست ساعت دستم رو دلم هست و میخندم

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  آتاناز 🌹
2 سال قبل

هوی مفتکی میخندونمت لواشک پست کن در خونه🤣

زخم نمک خورده
زخم نمک خورده
2 سال قبل

رمان قشنگیه دوس دارم این که اینقدر جنجال بینشون هست، اقا یه مرضی دارم من دعواهای بین شخصیت ها رو میبینم کیف میکنم ها

دم ادمی
دم ادمی
2 سال قبل

آقا من به عشق شما میام سمت این سایت کجا در رفتین 📒📒🤣🤣

Bad boy
Bad boy
2 سال قبل

هلو دلتون تنگ نشده بود؟

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  Bad boy
2 سال قبل

کدوم قبرستدنی بودی 🪠🪠
نه فک گردم مردی یه حلوا خوری افتادیم انگار نشد😫

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
پاسخ به  دم ادمی
2 سال قبل

حیف شد😓

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  دم ادمی
2 سال قبل

چرا درست حرف نمیزنی ؟ فک گردم ؟؟؟؟خدایی چَراااا؟؟؟؟

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  دیجی توووون🙂
2 سال قبل

بابا همه از اثرات تایپ زیادی آدم عقب مونده میشه بزار حالا سعی میکنم درس بشه
خب حلوا خوری افتاده باشیم بده میخوریم😀😀

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  دم ادمی
2 سال قبل

ایشششش

atena
atena
پاسخ به  Bad boy
2 سال قبل

بچه ها گفتن رفتی گاری سواری؟!
خوش گذشت؟

Bad boy
Bad boy
پاسخ به  atena
2 سال قبل

گاری سواری که نه ولی بیمارستان خوش گذشت:/
ادم از شوهر آیندش احوالی میگیره،،،

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Boy
atena
atena
پاسخ به  Bad boy
2 سال قبل

بیمارستان جایه خوش گذرونی هستش شوهرجان اینده؟

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  atena
2 سال قبل

مگه نمیدونی بابا های بدبخت پول میدن الکی ما میریم اونجا ولی بعدش کلی غذا میدن بخوریم 😀😀😀😀😀

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  Bad boy
2 سال قبل

ببینم تو بیمارستان چی شد چقدر چی میدادن بخوری سرویس غذا چقدر خوب بود 😀😀😀😀😀😀😀😀

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  atena
2 سال قبل

🤣🤣🤣فک کنم من اینو نگفتم

ماندانا
ماندانا
2 سال قبل

وایییی فاطییییییی تنظیماتههههه برام اومد عررررر جررررر ویرایش زدمممم

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  ماندانا
2 سال قبل

😂😂😂هنوز در حال تلاشی ؟

ماندانا
ماندانا
پاسخ به  دیجی توووون🙂
2 سال قبل

خیلی اذیت شدم برا من کار نمیکرد موفق شدم😂😂

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  ماندانا
2 سال قبل

😂😂😂

ماندانا
ماندانا
2 سال قبل

پخ

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط ماندانا
یه زندگی سگی
یه زندگی سگی
پاسخ به  ماندانا
2 سال قبل

زندگی ما به اندازه کافی سگی هست تواین اوضاع بد عاطفی وگرونی ومالی وهمه چی سگیه توام باید پارت گذاشتن کم ودیر وقتت بدترش میکنه اینقد ماواست ارزش نداره حرفامون که دوساعت زودتر پارت بزاری شدیم دلقکت که تو بخندی هی مارو مسخره میکنی میخندی فقط…

ماندانا
ماندانا
پاسخ به  یه زندگی سگی
2 سال قبل

بهتره نگا کنی رو چی ریپ زدی داش ایندفه واقعن تمسخر داش

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
2 سال قبل

من برم رمان ممنوعه رو بخخوووننمم😱

دم ادمی
دم ادمی
2 سال قبل

ببینید یه رمان خوندم پسران بازیگوش وای خدا رضی توش عشق بود این برا پسرا اینجا برید خندین
کلاه داران و اتاناز هم هست برا دخترا خیلی باحال و البته خنده دار😀😀

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
پاسخ به  دم ادمی
2 سال قبل

من اینارو خوندم

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  آتاناز 🌹
2 سال قبل

هانننن

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

اصلا واسم میاورد ورود شما ممنونع است😐
منم هرچی فوش بلد بودم به سایت دادم که اخه گاوِ الاغ چه مرگت شدههههههه ، و امثال فوش ها ک الان دیگه نمیگم بد آموزی داره (بالاخره اینجا پسر رفت و آمد داره واسه همین🤣🤣🤣🤣)

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  دیجی توووون🙂
2 سال قبل

خدا خدا مراعات کنید بچه نشسته فحش نبودم منحرف نیستم 😌🤣🤣

Alon
Alon
2 سال قبل

تو تنهایی
تو اشتباهی
درست همانجا ک کسی دردت را نمیفهمد
همان نقطه ی تاریکی که با خودت میگویی:
لعنتی چقدر‌خوب بازیگری میکنی… ک حتی رفیقت هم نمیفهمد حالت خش نی..
آری تو در‌لحظه ای ک انتظار داری درمیان تمامی اطرافیانت رفیقت کنارت باشد اما او هم مانند بقیه نیست، میشکنی
میشکنی و روی دیگرت را به دنیای بی رحم نشان میدهی…
شاید ته دلت با خود بگویی کاش کنارت میماند! نه برای رسم رفاقت بلکه انسانیت حکم میکرد خوبی هایت را جبران کند اما…
کم کم میفهمی همه ی ما مجسمه هایی هستیم ک محکومیم به لبخند و از درون پوچیم..
نوشته بود تقصیر الفبای فارسی است بعد از من و تو، ما نمی‌آید! او میآید!

المیرا
المیرا
پاسخ به  Alon
2 سال قبل

عاخ ک چقدر با این همزاد پنداری میشه کرد🥲
من تو تموم سالهای زندگیم با خیلی ها آشنا شدم ولی هرگز هیچکدوم پایدار نبودن چون اصلن مث من نبودن
نمیدونم شاید اخلاق من خیلی خاصه شایدم خیلی حساسم مشکل از منه🙂

ماندانا
ماندانا
پاسخ به  Alon
2 سال قبل

پرفکت بیبی:-)

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
2 سال قبل

آقاااااا من از ساعت ۱۰ دیگه نتونستم بیام تو سایتتتتت🙁نمیدونم واسه شماهم اینجور بود یا نه اما خیلی اعصابم خورد بودددددد

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

نه نه اصلا مسئله این نیست
من کلا هروقتم که میخوام کامنت بذارم و اینا وارد نمیشم
میدونی چی میگم ؟
واسه همین دیشب ک اومدم وارد شم و اینا بعد واسم نیورد انقدررر اعصابم خورد شد ،برا همین دیگه الان که خوب شد قیدشو زدم
ولی الان صبحیه دیدم ک گوگل واسم فایل رمانه رو آورده و ..اینا
حالا از اون طریق میبینم و باهاتون پیش میرم البته من ترسوام خیلیی زیاد

fatemeh_jj
fatemeh_jj
2 سال قبل

چرا کامنت های من نمیاد؟|:

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  fatemeh_jj
2 سال قبل

شاید سایت دوست نداره🤣🤣

الهام
الهام
2 سال قبل

یک زمان هایی هست که برای بهتر شدنِ حالت، زمان می خواهی
دلت میخواهد بی هیچ توضیحی گوشه ای بنشینی و بدون دخالت آدم ها باخودت خلوت کنی، دستی به قفسه ی خاک گرفته ی افکارت بکشی، تا شاید بتوانی با خودت کنار بیایی و آرامش را به روزهایت برگردانی.
دقیقا نمی دانی چرا، اما حالت خوب نیست و اگر تمامِ دنیا هم جمع شوند، نمی توانند برایِ تو کاری کنند
که هر کاری کنند تو خوب نمی شوی…
گاهی همه چیز دست به دست هم می دهد تا تو به این نتیجه برسی؛
که یک حرف هایی را نمی توان زد
و یک بغض هایی را نمی توان شکست
گاهی جایی از زندگی قرار می گیری که بعد از آن به تمام آدم های کلافه ای که می خواهند تنها باشند حق می دهی.
همان جایی که خودت هم دقیقا نمی دانی مشکلت با خودت و با دنیا چیست
فقط کمی زمان می خواهی و سکوت، همین…
به نظرم قشنگ اومد🙂❤️

دیجی توووون🙂
دیجی توووون🙂
پاسخ به  الهام
2 سال قبل

عالیییییی از عالیم بهتررررررر ، حرف دل خیلیا رو زدی از جمله خود من😔🥺🥺

مهشید
مهشید
2 سال قبل

من مِدانم آخر سر این رمانا جوون مرگ میشم

فک کن روس سنگ قبرم بنویسن ب علت نرسیدن رمان و خواندن بیش از حد و حرص خوردن برای رمان جان ب جان تسلیم آفرین کرد🤣🤣🤣🤣🤣

یکی
یکی
پاسخ به  مهشید
2 سال قبل

وای دقیقا یه مکالمه احوال پرسی هم بیشتر طول می‌کشه 😕😕

مهشید
مهشید
پاسخ به  یکی
2 سال قبل

کمالا موافقم

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  مهشید
2 سال قبل

ببین من بی احساس نیستم ولی خدایی بگو کی تشریح جنایت بیام هرچی میارن سر قبر رو بار کنم😀😀😀🤣🤣

مهشید
مهشید
پاسخ به  دم ادمی
2 سال قبل

فعلا دارم فکر میکنم ببینم چی بزارم سر قبرم ک باکلاس باشه😂و اینکه زیاد باشه ک وقتی شما بار زدین برا بقیه هم ی چس مثقالی باقی بمونه😂

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  مهشید
2 سال قبل

نه نگران نباش هرچی بود و نبود رو میبرم تازه دوباره برمیگررم باقی هم میخورم🤣🤣

مهشید
مهشید
پاسخ به  دم ادمی
2 سال قبل

خب اینجوری ننه بابامو ورشکست میکنی😂

دم ادمی
دم ادمی
پاسخ به  مهشید
2 سال قبل

دیگه زندگی خرج داره 🤣

آتاناز 🌹
آتاناز 🌹
پاسخ به  مهشید
2 سال قبل

😂

گلی
گلی
2 سال قبل

آخرش چی میشه؟

ریحان
ریحان
پاسخ به  گلی
2 سال قبل

تموم میشه🤣🤣

دسته‌ها
233
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x