رمان رسپینا پارت 69

0
(0)

 

سرمو تو سینه ی رادان پنهان کرده بودم و حالت لش تو بغلش بودم و صدای غرغر آرام هم واضح به گوشم میرسید که از این حالت بدش اومده بود ، با رانی ای که رادان خریده بود برام حالم ذره ذره بهتر شد و از بغلش بیرون زدم و لبخند دندون نما زدم
_بریم ترن هوایی
با تفریح به چشمای گرد شده ی رادان و آرام نگاه کردم
_حرفشم نزن یه سقوط آزاد بردمت تهش شد این ، حالا پاشیم بریم ترن هوایی ؟ عمرا
_رادان ، لطفااااا ، این حالمو بد نمیکنه همیشه میام از آرام بپرس ، اصلا به عشق ترن هوایی میام
_با اینکه موافق نیستم سوار شیم ، اما راست میگه ، همیشه به زور میره ترن ، کلا پاشو گذاشته اینجا تا نره ترن ول نمیکنه
_اینبار من اجازه نمیدم
_اجازه میدی ، خوبم میدی ، یا خودتم بیا یا یه جوری جیم میزنم میرم
_زده به سرت مگه نه؟ تا نری ول نمیکنی ؟ میخوای اینبار دیگه یه بلایی سرت بیاد منم از نگرانی سکته کنم؟ نظرت مثبته؟
_همچین چیزی نمیشه ، بریم لطفا لطفا

و در نهایت انقدر رو مخش راه رفتم که قبول کرد با ذوق تو صف وایساده بودیم ، بالاخره نوبتمون شد و سوار شدیم با حرکتش از اولش انقدر جیغ زدم اما از ذوق بود و رادان متوجه شده بود و باخنده نگاهم میکرد
_تو دیوونه ای
_میدونمممممم
و بالاخره تموم شد و من نگاهم رفت سمت فریزبی
_فکرشم به سرت نزنه اینو دیگه نمیذارم
_میذاری خوبم میذاری
آرام که عاشق فریزبی بود پشت من درومد
_با ترن چیزی نشد با اینم نمیشه .

~

با زور و لج و لجبازی بالاخره تونستیم وسیله هایی که من و آرام دوس داشتیم سوار شیم و حال کنیم
_شب خوبی بود مرسی رادان بابت پیشنهادت
_اهم ، من گفتم بیایم سراغت وگرنه رادان نگفتا
رادان یه اخم ریزی بهم کرد که آرام خندید
_مهم پیشنهاد شهربازی بوده
تخس و سرتق جواب دادم
_اونم ایده من بود
اینبار صدای خنده جفتشون بالا گرفت از تخس بودنم
لب برچیدم
_یه بار تشکر نکنینا
امشب عجیب لوس شده بودم چون میدونستم ناز کش دارم.
اینو هم هردوشون متوجه شده بودن
_خب اینبارم پیشنهادتو بگو خانومم بریم کدوم رستوران شام بخوریم ؟
_نمیگم
_رسپینا خیلی لوس شدیا
با بچه بازی برگشتم سمت آرام و زبون دراوردم
_به تو چه
با اینکارم دیگه قهقه هاشون تموم شدنی نبود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
tara rahimi
tara rahimi
1 سال قبل

انقد بدم میاد میگن خانومم 😂👊

P:z
P:z
1 سال قبل

نویسنده جون
ازت خواهش میکنم پایان تلخ نباشه
من یه آدم خیلی احساسی هستم و برای مرگ یه مورچه هم ناراحت میشم و جنبه ی مردن شخصیت های اصلی رو ندارم و بعدش حتما افسردگی میگیرم
خواهش میکنم ازت لطفا لطفا پایانش خوش باشه

tara rahimi
tara rahimi
پاسخ به  P:z
1 سال قبل

پس باید رمان دالان بهشت رو بخونی پایان خوشی داره و قلم نویسنده فوق العادست

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x