رمان سکوت تلخ پارت 33

4.4
(154)

 

 

 

 

با برش قیچی میان پارچه بغضم میترکد

 

صدای هق هق گریه ام بالا می رود و تمام اتاق را پر میکند …

 

عصبی بودم

 

داشتم از گریه و بغض میترکیدم …

 

چرا من تنها بودم؟

 

هیچکس را نداشتم …

 

پدربزرگم چشم دیدنم را نداشت

 

عموهایم اوج لطفشان نصیحت بود …

 

خاله هایم که راضی به مرگم بودند و اگر تا به الان هم تحملم میکردند فقط بخاطر حرف مردم و مادرم بود …

 

دایی و عمه هم که اصلا گفتن نداشت ..

 

بود و نبودم برای که مهم بود؟

 

هیچکس…

 

تکه های پارچه که پایین پاهایم چانه ام لرز بیشتری به خود میگیرد

 

هق میزنم و لعنت میکنم کیارشی را که تمام زندگی ام را نابود کرد

 

من ازدواج کرده بودم

 

من امشب جشن عروسی ام بود و حالا شوهرم حتی یک لحظه ام حاضر نشد کنارم بماند و به دیدار معشوقه اش رفت

 

#پارت_صدوپانزده

 

آنقدر گریه میکنم تا سبک شوم

 

تا تمام دق و دلی هایم خالی شود

 

حالم که بهتر میشود.

 

نفسم که راحت تر به سینه ام می آید و می رود از جا بلند میشوم

 

لباس عروس تکه پاره شده ام را از تن در می آورم و همان وسط اتاق رهایش میکنم .

 

موهایم را به هر بدبختی بود بالاخره باز میکنم و با همان تن نیمه برهنه سمت حمام داخل اتاق می روم.

 

خستا بودم اما امشب تا دوش نمیگرفتم محال بود بتوانم بخوابم…

 

زیر دوش می ایستم …

 

موهایم را میشویم و بعد از آن

لیف را از شامپو بدن پر میکنم و روی تنم میکشم.

 

چند دقیقه ای را هم همانطور بی هیچ حرکتی زیر دوش میمانم و سپس با‌پیچیدن حوله به دور خود از حمام بیرون می آیم.

 

لباس هایی که برایم خریده بودند را میپوشم…

 

مقابل آینه می نشینم

 

سشوار را میدارم ، موهایم را خشک میکنم و بعد از آن چراغ های خانه را تک تک خاموش کرده و خودم را در تخت جا میدهم …

 

پلک روی هم میگذارم و اما هنوز چشمانم گرم نشده است که صدای چرخش کلید در  قفل در ورودی را میشنوم

 

#پارت_صدوشانزده

 

وحشت زده روی تخت نیم خیز میشوم

 

درست شنیده بودم؟

 

صدای در بود؟

 

لرز کرده از تخت پایین می آیم

 

میخواستم احتمال آمدن هاکان را بدهم اما مگر میشد؟

 

او محال ممکن بود سارا را رها کند و برگردد..

 

با ضربان قلبی سر به فلک کشیده قدم از قدم برمیدارم و خودم را به هر سختی که بود تا در اتاق می کشانم ..

 

نفسم را از شدت ترس در سینه حبس میکنم

 

میخواهم کلید را در قفل بچرخانم تا چند دقیقه ای برای خودم زمان بخرم و با پلیس تماس بگیرم

 

دستم را پیش میبرم

 

و هنوز قفل در را لمس نکرده ام که با شنیدن صدای زنانه ای سر جا خشک میشوم

 

این صدا آشنا بود

 

گیج سر جلو می برم

 

گوشم را به در می چسبانم و اما صدای خنده سارا چیزی نیست که نتوانم تشخیص بدهم …

 

« مث اینکه ی تیکه از پارت قبلی اشتباه گذاشته بودم ،،،، اگه خواستین تا برا جبرانش ی پارت اضافه بزارم؟»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 154

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و…
IMG 20230128 233556 6422

دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند…
10043162 4 Copy

دانلود رمان یکاگیر 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند…
رمان شاه خشت

دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز 3.3 (7)

8 دیدگاه
  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که..
520281726 8216679582

رمان باورم کن 0 (0)

بدون دیدگاه
دانلود رمان باورم کن خلاصه : آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه . به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار…
InShot ۲۰۲۳۰۵۳۱ ۱۱۰۹۳۹۲۵۷

دانلود رمان گناهکار pdf از فرشته تات شهدوست 0 (0)

12 دیدگاه
  خلاصه رمان :       زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۲۲۰۷۴۴

دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و …
IMG 20230123 235630 047

دانلود رمان آغوش آتش جلد اول 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه…
IMG 20230126 235220 913 scaled

دانلود رمان مگس 0 (0)

3 دیدگاه
    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط…
رمان ماهرخ

دانلود رمان ماهرخ به صورت pdf کامل از ریحانه نیاکام 4.3 (15)

2 دیدگاه
  خلاصه: -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم…. ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد.. دخترک عاصی از نگاه مرد،  با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…!…
اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر
امیر
1 ماه قبل

خواهش میکنم فاطمه جون یه پارت دیگه بده

امیر
امیر
1 ماه قبل

بله لطفا یک پارت دیگه بدید

فرشته منصوری
فرشته منصوری
1 ماه قبل

آره بزارین

مبینامرادی
مبینامرادی
1 ماه قبل

ممنوننن یه پارت دیگهههههه🥺🥺

آخرین ویرایش 1 ماه قبل توسط Mobina Moradi
P:z
P:z
1 ماه قبل

فاطمه جون سلام
حالت خوبه؟
حال ندا خوبه؟
هر دو تون نیستین
دلم براتون تنگ شده و نگرانتونم
اگه دیدی لطفا جواب بده چند بار دیگه هم کامنت داده بودم که ندیده بودی متاسفانه

P:z
P:z
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 ماه قبل

خداروشکر که حالتون خوبه
عیب نداره عزیزم
❤ ❤

مریم گلی
مریم گلی
1 ماه قبل

سلام ممنون از رمان زیباتون،عالی میشه اگر یه پارت دیگه بزارید،،ای کاش زود به زود پارت میدادید،پارتها داره کم کم آب میره و کوتاه میشه لطفا پارت ها رو منظم بزارید رمانتون عالی هست،،باز هم تشکر میکنم

دسته‌ها

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x