رمان سکوت تلخ پارت 33 - رمان دونی

 

 

 

 

با برش قیچی میان پارچه بغضم میترکد

 

صدای هق هق گریه ام بالا می رود و تمام اتاق را پر میکند …

 

عصبی بودم

 

داشتم از گریه و بغض میترکیدم …

 

چرا من تنها بودم؟

 

هیچکس را نداشتم …

 

پدربزرگم چشم دیدنم را نداشت

 

عموهایم اوج لطفشان نصیحت بود …

 

خاله هایم که راضی به مرگم بودند و اگر تا به الان هم تحملم میکردند فقط بخاطر حرف مردم و مادرم بود …

 

دایی و عمه هم که اصلا گفتن نداشت ..

 

بود و نبودم برای که مهم بود؟

 

هیچکس…

 

تکه های پارچه که پایین پاهایم چانه ام لرز بیشتری به خود میگیرد

 

هق میزنم و لعنت میکنم کیارشی را که تمام زندگی ام را نابود کرد

 

من ازدواج کرده بودم

 

من امشب جشن عروسی ام بود و حالا شوهرم حتی یک لحظه ام حاضر نشد کنارم بماند و به دیدار معشوقه اش رفت

 

#پارت_صدوپانزده

 

آنقدر گریه میکنم تا سبک شوم

 

تا تمام دق و دلی هایم خالی شود

 

حالم که بهتر میشود.

 

نفسم که راحت تر به سینه ام می آید و می رود از جا بلند میشوم

 

لباس عروس تکه پاره شده ام را از تن در می آورم و همان وسط اتاق رهایش میکنم .

 

موهایم را به هر بدبختی بود بالاخره باز میکنم و با همان تن نیمه برهنه سمت حمام داخل اتاق می روم.

 

خستا بودم اما امشب تا دوش نمیگرفتم محال بود بتوانم بخوابم…

 

زیر دوش می ایستم …

 

موهایم را میشویم و بعد از آن

لیف را از شامپو بدن پر میکنم و روی تنم میکشم.

 

چند دقیقه ای را هم همانطور بی هیچ حرکتی زیر دوش میمانم و سپس با‌پیچیدن حوله به دور خود از حمام بیرون می آیم.

 

لباس هایی که برایم خریده بودند را میپوشم…

 

مقابل آینه می نشینم

 

سشوار را میدارم ، موهایم را خشک میکنم و بعد از آن چراغ های خانه را تک تک خاموش کرده و خودم را در تخت جا میدهم …

 

پلک روی هم میگذارم و اما هنوز چشمانم گرم نشده است که صدای چرخش کلید در  قفل در ورودی را میشنوم

 

#پارت_صدوشانزده

 

وحشت زده روی تخت نیم خیز میشوم

 

درست شنیده بودم؟

 

صدای در بود؟

 

لرز کرده از تخت پایین می آیم

 

میخواستم احتمال آمدن هاکان را بدهم اما مگر میشد؟

 

او محال ممکن بود سارا را رها کند و برگردد..

 

با ضربان قلبی سر به فلک کشیده قدم از قدم برمیدارم و خودم را به هر سختی که بود تا در اتاق می کشانم ..

 

نفسم را از شدت ترس در سینه حبس میکنم

 

میخواهم کلید را در قفل بچرخانم تا چند دقیقه ای برای خودم زمان بخرم و با پلیس تماس بگیرم

 

دستم را پیش میبرم

 

و هنوز قفل در را لمس نکرده ام که با شنیدن صدای زنانه ای سر جا خشک میشوم

 

این صدا آشنا بود

 

گیج سر جلو می برم

 

گوشم را به در می چسبانم و اما صدای خنده سارا چیزی نیست که نتوانم تشخیص بدهم …

 

« مث اینکه ی تیکه از پارت قبلی اشتباه گذاشته بودم ،،،، اگه خواستین تا برا جبرانش ی پارت اضافه بزارم؟»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 158

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان دنیای بعد از تو
دانلود رمان دنیای بعد از تو به صورت pdf کامل از مریم بوذری

    خلاصه رمان دنیای بعد از تو :   _سوگل …پیس  …پیس …سوگل برگشت و  نگاه غرانش رو بهم دوخت از رو نرفتم : _سوال ۳ اخمهای درهمش نشون می داد خبری از رسوندن سوال ۳ نیست … مثل همیشه گدا بود …خاک تو سر خرخونش …. پشت چشم نازک شده اش زیاد دلم شد و زیر لب غریدم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رز سفید _ رز سیاه به صورت pdf کامل از ترانه بانو

  خلاصه رمان:   سوئیچ چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. وکمتر از چندثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی نگاه هایی رو روی خودم حس می کردم که هراز

جهت دانلود کلیک کنید
رمان شاه خشت
دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز

  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.5 / 5.

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ازدواج اجباری

  دانلود رمان ازدواج اجباری   خلاصه : بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده… پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool

    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا راکه خودش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقصنده با تاریکی

    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش درمی یاره و حالا نمی دونه که این نزدیکی کیارش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
امیر
امیر
7 ماه قبل

خواهش میکنم فاطمه جون یه پارت دیگه بده

امیر
امیر
7 ماه قبل

بله لطفا یک پارت دیگه بدید

فرشته منصوری
فرشته منصوری
7 ماه قبل

آره بزارین

مبینامرادی
مبینامرادی
7 ماه قبل

ممنوننن یه پارت دیگهههههه🥺🥺

آخرین ویرایش 7 ماه قبل توسط Mobina Moradi
P:z
P:z
7 ماه قبل

فاطمه جون سلام
حالت خوبه؟
حال ندا خوبه؟
هر دو تون نیستین
دلم براتون تنگ شده و نگرانتونم
اگه دیدی لطفا جواب بده چند بار دیگه هم کامنت داده بودم که ندیده بودی متاسفانه

P:z
P:z
7 ماه قبل

خداروشکر که حالتون خوبه
عیب نداره عزیزم
❤ ❤

مریم گلی
مریم گلی
7 ماه قبل

سلام ممنون از رمان زیباتون،عالی میشه اگر یه پارت دیگه بزارید،،ای کاش زود به زود پارت میدادید،پارتها داره کم کم آب میره و کوتاه میشه لطفا پارت ها رو منظم بزارید رمانتون عالی هست،،باز هم تشکر میکنم

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x