رمان سکوت تلخ پارت 38 - رمان دونی

 

 

 

 

سر تا پایم یخ میزند

خشک میشوم

 

باورم نمیشود

 

درست پیش چشم خانواده اش به آنجا رفت بود

 

چطور ممکن بود؟

 

چطور میتوانست تا این حد بی پروا رفتار کند؟

 

مضطرب آب دهانم را قورت میدهم و این پدر هاکان است که خطاب به کمال خان می گوید

 

– بچه ها رو تحت فشار نذارید حاج بابا ، اجازه بدین خودشون تصمیم بگیرن …

 

صدا از کسی درنمی آمد

 

همه سکوت کرده بودند

 

انگار که هیچکس توقع این را نداشت پدر هاکان حرفی به دفاع از پسر عزیزش بزند…

 

کمال خان در عین خونسردی جواب میدهد

 

– تصمیم خودشون هم همینه …

 

رو میکند سمتم و میپرسد

 

– تو با این سفر مشکلی داری عروس؟

 

با تن صدایی لرز گرفته لب میزنم

 

– نه آقاجون

 

#پارت_صدوسی

 

جرات مخالفت نداشتم

 

اصلا میشد مگر در چشم آن مرد زل زد و حرفی خلاف میلش به زبان آورد؟

 

میترسیدم از او.

 

بخدا که چشمانش ترسناک بود

 

کمال خان با رضایت نگاهش را از من میگیرد و در همان لحظات است که صدای باز شدن در اتاق را میشنوم.

 

از گوشه چشم نگاهش میکنم .

 

جلو می آید ..

 

دیگر اثری از آن حرص و عصبانیت در چهره اش دیده نمیشد

 

انگار که آرام شده بود .

 

فنجون چای را از روی میز برمیدارد و حین نشستن در کنارم کمال خان را خطاب قرار میدهد

 

– گفتین پرواز ما کیه آقاجون؟

 

– فردا شب

 

سری تکان میدهد

 

– پس وقتی واسه بستن چمدون نداریم …

 

#پارت_صدوسی‌ویک

 

* * *

 

از رفتن حاج اسدالله و خانوادش تنها یک دقیقه میگذشت

 

صدای بسته شدن در که برخاست سارا از اتاق بیرون آمد

 

با پیدا شدن سر و کله اش سر چرخاندم ..

 

نگاهش کردم و او هم سر تا پایم را برانداز کرد

 

سر تکان داد و من من هم جوابش را با سر دادم …

 

– هاکان کو؟

 

جوابی ندادم .

 

خواستم رو بگیرم سمت آشپزخانه روم که صدایش آمد

 

– اینجام عزیزم …

 

از راهرو گذشت‌

 

به پذیرایی که برگشت سارا سمتش رفت

 

– چقدر پیله بودن ..

 

هاکان اخمی بر چهره نشاند و سارا هم مضطرب لب گزید

 

– منظورم اینه که بابابزرگت…

 

هاکان مجال صحبت به او نداد

 

لبخندی زد و دست دور شانه اش انداخت

 

بوسیدن شقیقه‌اش را هم دریغ نکرد

 

– هول کردی چرا؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 196

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دریچه pdf از هانیه وطن خواه

خلاصه رمان :       داستان درباره زندگی محياست دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان گيرشون بوده زندگيشون رو بسازن..     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان جاوید در من

  دانلود رمان جاوید در من خلاصه : رمان جاويد در من درباره زندگي آرام دختريست كه با شروع عمليات ساخت و ساز برابر كافه كتاب كوچكش و برگشت برادر و پسرخاله اش از آلمان ، اين زندگي آرام دستخوش نوساناتي مي شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه مهتاب

    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان را ناب تر و پخته تر پیدا می‌کنند. جایی که

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اغیار pdf از هانی

  خلاصه رمان :     نازلی ۲۱ ساله با اندوهی از غم به مردی ده سال از خود بزرگتر پناه میبرد، به سید محمد علی که….   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستاره های نیمه شب

    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می گذارد.       به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ستاره
ستاره
7 ماه قبل

پارت جدید کو پس زن حسابی؟

نازی برزگر
نازی برزگر
7 ماه قبل

الهی شکر اینم به دیار باقی شتافت

ستاره
ستاره
7 ماه قبل
پاسخ به  نازی برزگر

خدایی منم میخواستم همین و بگم😅😅😅

...
...
7 ماه قبل

پارت کوش پس؟؟؟ ):

امیر
امیر
7 ماه قبل

فاطمه جان پارت جدید نمیدی

سیده فريبا خالقی
سیده فريبا خالقی
7 ماه قبل

پارت جدید کو ؟

ستاره
ستاره
7 ماه قبل

آخه یکی نیست بگه تو چرا میترسی مانلی اونیکه داره کار اشتباه میکنه یکی دیگست تو چرا میترسی

من نمی‌فهمم چرا ادامه میده الان هم میتونه راحت حال هاکان و بگیره هم حال پدربزرگ خودش و

اشک
اشک
7 ماه قبل

سارای کنهههه

اشک
اشک
7 ماه قبل

حتما سارا هم میخواد بیاد که نظرش عوض شده😑

سارا
سارا
7 ماه قبل

بمیری اشتباه نوشتم 🤭

اسپویل کننده

سارا
سارا
7 ماه قبل

کاش بنیری هاکان ازرو زمین محوشی یهو انگاری که نبودی ازاول وایی که چقدر عالی میشه لعنت بهت با این افکار پستت ظالم مظلوم آزار

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x