رمان سکوت تلخ پارت 45 - رمان دونی

 

 

* * *

 

گذر روزها باعث شده بود تا به شرایط بیشتر عادت کند

 

کنار آمده بود

 

با زندگی ..

 

با مسیر جدیدی که سر راهش قرار گرفته بود.

 

خو گرفته بود با همه چیز

 

دیگر نسبت به تنها ماندنش در خانه حساس نبود

 

عادت کرده بود…

 

البته که جدای همه چیز طی این مدت رابطه دوستانه قوی با سوفی برقرار کرده بود.

 

او را دوست داشت

 

اکثر اوقات پس از دانشگاه با او در گشت و گذار بود.

 

دستی به گلویش میکشد و روی تخت‌می نشیند

 

حالت تهوع داشت ..

درد های پیش از عادت ماهانه اش شروع شده بود

 

همیشه همین بود

 

یکی دو روز قبل از پریودی از درد تا سر حد مرگ میرسید.

 

از تخت پایین می آید و در حالی که از درد نفس نفس میزد سوی آشپزخانه می رود

 

به مسکنی قوی احتیاج داشت..

 

لیوانی از اب پر میکند و پس از بیرون آوردن قرص از ورق بلافاصله آن را در دهان میگذارد و لیوان آب را روی آن بالا میکشد.

 

شانس آورده بود که هاکان خانه نبود و تا شب نمی آمد ‌.

 

چند روزی میشد که او به بهانه کار به همراه سارا به دبی رفته بودند .

 

#پارت_صدوپنجاه‌وهشت

 

در ماه کم کم یکی دو بار را به سفر میرفتند …

 

البته که هاکان تنها از تاریخ رفت و برگشتش حرف میزد

 

هیچ وقت از آنکه شخص همراهش کیست نگفته بود!

 

اصلا شاید آن بیچاره تنها هم میرفت

 

اما خب ذهن او اینطور پذیرفته بود

 

که تمام آن سفرهای خارجی به تفریح با سارا ختم میشود!

 

روی کاناپه در خود مچاله میشود

 

چند دقیقه ای که میگذرد

 

اثر مسکن و دردی که رفته رفته کم تر میشد حالش را بهتر میکند ..

 

همانطور که خود مشغول ماساژ دادن زیر شکمش بود صدای زنگ آیفون بلند میشود.

 

متعجب به ساعت نگاه می اندازد

 

از روی کاناپه بلند میشود،

و به سوی راهرو می‌رود

 

#پارت_صدوپنجاه‌ونه

 

با دیدن چهره سوفی در آیفون نفس راحتی میکشد و در را باز میکند

 

به استقبال او می رود ،

 

از آمدنش خوشحال بود

 

حداقل امروز که قید دانشگاه را زده بود تنها‌ نمی‌ماند.

 

با پیدا شدن سر و کله سوفی و پاکت های خریدی که به دست داشت لبخندی میزند

 

– سلام ..

 

سوفی جواب سلامش را با بوسه ای روی گونه اش میدهد

 

– سلام فرفری خوشگلم ‌‌…چرا زنگ میزنم به گوشیت جواب نمیدی؟

 

سوفی عاشق موهایش بود

 

اینارا بارها گفته بود.

 

موقعیتش که پیش آمد در ابراز این علاقه کم نمیگذاشت !

 

– سایلنت بود نفهمیدم ..

 

اشاره ای به پاکت های خرید در دست سوفی میکند

 

– کجا بودی؟

 

سوفی همانطور که سمت پذیرایی میرفت جوابش را میدهد

 

– زنگ زدم بریم بیرون دیگه نیومدی خودم رفتم ،

از اونجایی که برخلاف تمام خواهر شوهرا ازت خوشم میاد و دوسِت دارم برات یکم خرید هم کردم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 204

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان اغیار pdf از هانی

  خلاصه رمان :     نازلی ۲۱ ساله با اندوهی از غم به مردی ده سال از خود بزرگتر پناه میبرد، به سید محمد علی که….   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو همیشه بودی pdf از رؤیا قاسمی

  خلاصه رمان :     مادر محیا، بعد از مرگ همسرش بخاطر وصیت او با برادرشوهرش ازدواج می کند؛ برادرشوهری که همسر و سه پسر بزرگتر از محیا دارد. همسرش طاقت نمی آورد و از او جدا می شود و به خارج میرود ولی پسرعموها همه جوره حامی محیا و مادرش هستند. بعد از اینکه عموی محیا فوت کرد،

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زهر تاوان pdf از پگاه

    خلاصه رمان :       درمورد یه دختر به اسمه جلوه هستش که زمانی که چهار سالش بوده پسری دوازده ساله به اسم کیان وارد زندگیش میشه . پدر و مادرجلوه هردو پزشک بودن و وقت کافی برای بودن با جلوه رو نداشتن برای همین جلوه همه کمبودهای پدرومادرش روباکیان پرمیکنه وکیان همه زندگیش جلوه میشه تاجایی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کفش قرمز pdf از رؤیا رستمی

  خلاصه رمان :         نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای مقابله کردن حرفیه؟ اگه پدر دکترش مجبورش کنه به کنکور

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ستاره
ستاره
6 ماه قبل

یعنی خواهر شوهرش تا حالا شک نکرده به رابطه بین اینا ؟

خواننده رمان
خواننده رمان
6 ماه قبل

کی بشه هاکان به پای مانلی بیافته ممنون فاطمه جان

مریم گلی
مریم گلی
6 ماه قبل

ممنونم من خیلی این رمان دوست دارم اما حیف پارتها کوتاه هست

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x