رمان عشق با چاشنی خطر پارت 43

3.5
(2)

 
حوله رو باز کردم
اشکی هم سشوارو زد به برقو مشغول خشک کردن موهام شد
از تو آیینه بهش نگاه کردم این بشر واقعا خوشتیپه مخصولا با این اخلاق خوبش که امشب دارم باهاش روبه رو میشم
اشکی: میدونی بعضی شب ها خیلی تاریک اند و حتی ممکنه اون شب بارونی هم بشه یه بارون سنگین که با وجود رعد و برق همراهه و این برای کسی که از تاریکی و رعدو برق میترسه میتونه فاجعه باشه اما خب اگه اون فرد صبر داشته باشه و همه این ها رو تحمل کنه بعد از چند ساعت که بارون دیگه بند اومده و هوا هم یکمی روشن شد میتونه شاهد یه طلوع خورشید قشنگ با رنگین کمان باشه که همه اون تلخی های چند ساعت قبل رو از بین میبره. الان اینی هم که گفتم مثل توهه مهم نیست چه اتفاق تلخی برات افتاده هر چی که باشه بالاخره تموم میشه و همیشه یادت باشه که خدا وسط غمات…… یه گل میکاره مطمئن باش
_چرا اینقدر نگرانمی و میخوای حالمو خوب کنی؟
اشکی:معمولا آدما تو اینجور مواقع دست به کارای احمقانه زیاد میزنند اگه خودکشی کنی همه فکر میکنند من اذیتت کردم و خونت میوفته گردن من
ایش منو بگو گفتم داره آدم میشه
بعد از خشک کردن موهام خواست بره بیرون که سوالم رو ازش پرسیدم
_اشکی؟
جوابمو نداد
_اشکان؟
برگشت سمتم
اشکی:هوم
فقط چون اشکی صداش کردم جوابمو نداد بیشعور
_من دیشب چیکار کردم؟
اشکی:نگو که یادت نمیاد دیشب چیکار کردی
_واقعا یادم نمیاد
اشکی:نمیدونم
_چراااا؟؟؟؟؟
اشکی:این حافظه من بعضی وقتا مشکل پیدا میکنه و خیلی خوب چیزا یادم نمیاد و امشب هم از اون موقع هاست. حالا فکر میکنم اگه یادم اومد بهت میگم
بعدم رفت بیرون
آخه آدم چقدر میتونه بیشعور باشه چقدر؟؟؟؟؟؟؟
بعدم صدای در اومد که این اشکی رفت از خونه بیرون. حتما دوباره رفت پیش دوست دختر تو ساختمونش هه
^^^^^^^^^^^^^^^
(((دنیای کل)))
برای چند ثانیه منتظر شد تا تماس وصل شد
اژدهای دیوونه:سلام دایی
دایی:سلام
اژدها:چه خبر دایی؟
دایی:اگه دوباره به من زنگ زدی که بهت پرونده جدید بدم. بگم که نمیدم
اژدها:چرااااا؟
دایی:هنوز تو پرونده قبلی هیچ پیشرفتی نداشتی پیشرفت که کردی بهت یه ماموریت جدید میدم
اژدها:پرونده قبلیت خیلی مزخرفه دایی اگه شما جرئت انجامشو نداشتی من داشتم ولی اونقدری که شما میگفتی جالب نبود. پس یه ماموریت جدید بهم بده
دایی:فعلا نمیشه
اژدها:پس خودم میرم پیش تیمسار
دایی:نکنه میخوای هویتت لو بره؟
اژدها:اگه میخوای نرم بهم ماموریت جدید بده
دایی:خیلوخب فعلا صبر کن
اژدها:این یکی واقعا سخت باشه ها
دایی:خیلوخب خدافظ
اژدها:خدافظ))
^^^^^^^^^^^^^
اشکی:آرام بلند شو آراااااااام
به زور لای چشمامو باز کردم که یه سوسک خیلی بزرگ روی تخت بود جیغ کشیدم و سریع بلند شدم و گوشه ی تخت وایساده
_اشکان کمکم کن رو بالشت یه سوسک بزرگه😱
اشکی:عزیزم یکی هم روی موهاته😜
سریع موهامو تکون دادم
_دارم دیوونه میشم بر دارش زود
اشکی:باشه الان میگیرمش
_ببرش بیرون زود
اشکی:چرا بندازمش بیرون این که خیلی بامزست ببین😁
برگشتم سمتش که سوسکه رو گرفته بود دستش و داشت ماچش میکرد
_واقعی نبود!!؟
اشکی:فکر نکنم😁
برزخی نگاش کردم و رفتم سمتش حالا که رو تخت وایساده بودم یه ذره ازش بلند تر بودم و این دفعه من از بالا بهش نگاه میکردم
_خیلی بیشعوری میدونستی؟
اشکی:میدونم ولی خودمونیم روزمو شاد کردی با این واکنشت😄
_ایششششششش حالا نوبت منم میرسه
اشکی:منتظرم حالام آماده شو برو دانشگاه
با این حرفش یاد امیر افتادم پس بهتر بود که فعلنه نرم
_فعلا حوصله ندارم
اشکی که متوجه تغییر حالتم شد گفت:

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 1 (1)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

ای بابا برو روی امیر رو کم کن 😏 

ثنا
ثنا
1 سال قبل

 😂  😂  😂  😂 واییی خدا از دست این دوتا

ربکا
ربکا
1 سال قبل

لطفااااااا پارت بزارید😐😐😐😐😐

بهار
بهار
1 سال قبل

چرا پارت نمیزارید

نیلی
نیلی
1 سال قبل

چرا پارت نمیفرستی 🙄 
ای خدااااا

M.h
M.h
1 سال قبل

دیروز پارت نزاشتین امروزم که خبری نیست یعنی چی؟؟؟؟؟

....
....
1 سال قبل

 :wpds_cry:  :wpds_sad: 

خواننده رمان
خواننده رمان
1 سال قبل

دیروز چرا پارت جدید نذاشتید؟

M.h
M.h
پاسخ به  خواننده رمان
1 سال قبل

پارتتتتتتتتتتت

غزال
غزال
1 سال قبل

اژدها کیه😐

ARMY
ARMY
پاسخ به  غزال
1 سال قبل

اشکی همون اژدهاعه دیگه😐😐😶😶

M.h
M.h
پاسخ به  غزال
1 سال قبل

مگه نخوندی از اول؟
تو پارت اول حرف زده درموردش

M.h
M.h
1 سال قبل

بالاخره از اژدها حرف زد🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺💃🕺

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

میشه یکم طولانی باشه یا دوتا پارت بزاری؟

ربکا
ربکا
1 سال قبل

خیلی قشنگ بود

دسته‌ها

15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x