رمان عشق صوری پارت 191

3.7
(3)

 

دستم رو از پشت گرفت و نگه داشت.
سرمو چرخوندم سمتش و زل زدم به صورتش.
به چشمهای لعنتیش.
به چشمهایی که این روزها عجیب فکر میکردم دلیل آرامشم هستن.
قلبم تند تند میزد و ریتم نفهسام غیر عادی و سریع تر از معمول شده بود.
تحملش رو نداشتم.
واقعا تحمل آدمی رو که تا همین یک ساعت پیش حس میکردم دلیل زندگیمه نداشتم.
حتی برای چنددقیقه !
دستمو به آرومی فشرد و گفت:

-میدونی که فقط یه نفرو میخوام اونم تویی!

با صدای بغض آلودی داد زدم:

-من دیگه خام تو نمیشم.خام حرفهات نمیشم!
تو منو نمیخوای…تو فقط ژینوس رو میخوای تهش هم با همون لعنتی که جلوی خودت هرچی از دهنش درمیاد بهم میگه و تو سکوت میکنی ازدواج میکنی! آخه اصلا،لیاقتت همون!

دستش رو برد بالا بزنه که بزنه تو صورتم و همزمان داد زد:

-خفه شووو…

ناخوداگاه و از ترس سیلی خوردن سرمو عقب بردم و گفتم:

-درغگوووو…دروغگو…بزدل…تو یه بزدلی!
یه بزدل که نمیتونه قید ژینوس رو بزنه.نمیتونه بهش بگه نمیخوادش…

لبهاشو رو هم مالید و با رها کردنم یک گام عقب رفت ودرحالی که کاملا مشخص بود بی نهایت عصبانیه ودرتلاشه تا این عصبانیت رو کنترل کنه آهسته گفت:

-شیوا…اشتباه فکر میکنی!

هه!
اشتباه…این کلمه اصلا به شرایط ما نمیخورد.
اصلا چطور میتونست همچین چیزی بگه وقتی تمام حرفهاشون رو شنیده بودم.
وقتی قرار بود به زودی با ژینوس ازدواج کنه.
با نفرت براندازش کردم و گفتم:

-اشتباه ؟! آره اشتباه کردم اما درمورد دوست داشتن توی لعنتی!حالا میفهمم چرا حتی میترسیدی باهام بخوابی! چون خودت خوب میدونستی که تهش قراره با ژینوس ازدواج کنی!

دستهاش رو به دو طرف پهلوهاش تکیه داد و با بالا و پایین کردن ابروهاش گفت:

-شیوا… بس کن…

دستمو زدم تخت سینه اش و گفتم:

-بس نمیکنم!حالم ازت بهم میخوره…حالم از خودمم بهم میخوره که آدمی مثل تورو دوست داشتم
یه آدم زن باز…یه آدم کثیف که الکی و بیخودی ادعای عاشقی داشت.
عشق تو من نیستم…عشق تو ژینوووووسه!
تو لایق اونی…
الکی میگی دوستم داری…هیچوقت نداشتی.از اول هم نداشتی…

با غیظ پرسید:

-واقعا من همچنان باید احساس واقعیم رو به تو اثبات کنم !؟؟ توی الاغ هنوزم در این مورد شک داری؟

بلند بلند و تند تند گفتم:

-آره شک دارم…تو منو فقط واسه خالی کردن آب کمرت میخواستی…عشق تو به من همیشه صوری و ساختگی بود….

و بالاخره دستش بالا رفت و با ضرب روی صورتم فرود اومد تا دیگه نتونم حرفهام رو ادامه بدم…

ناباورانه به دستش که با بی رحمی روی صورتم فرود اومده بود خیره شدم.
هیچوقت فکر نمیکردم روزی کارم با اون به این مرحله برسه!
بار اولش نبود دستش هرز میرفت اما درد این یکبار بخاطر دلیلش بیشتر از دفعات قبل بود!
بهش خیره موندم.
به اون که با ژینوس دریده با مدارا حرف میزد و به من که می رسید خوی وحشیش بیدار میشد!
چند دقبقه ای با بغض نگاهش کردم و بعد با صدای لرزونی گفتم:

-از الان و از امروز ازت متنفرم!

لبهاشو روهم مالید و بعد انگار که خودش هم فهمیده چه کاری کرده دستشو روی دستم که روی قسمت سیلی خورده ی صورتم بود گذاشت و بعد هم با ندامت گفت:

-شیوا…

داد زدم :

-شیوا از امروز واسه تو مُرررد!

خیلی سریع گفت:

-شیوا من نمیخواستم اینطور بشه…فقط میخوام بدونی اون چیزی که تو فکر میکنی نیست!
من واقعا دوست دارم!

با بغض و عصبانیت گفتم:

-این دوست دارمهای پوچ و تو خالیت دیگه به درد من نمیخورن…

دست بردم توی کوله پشتیم.
موبایلم رو بیرون آوردم.
روشنش کردم و رفتم تو لیست مخاطبینم.
در تمام لحظاتی که اون داشت همین حرفهارو میزد من بی کلام و صامت فقط با موبایلم ور میرفتم.
از یه جایی به بعد دیگه حرفهاش رو ادامه نداد و فقط پرسید:

-داری چیکار میکنی!؟

جلو چشمهای خودش شماره اش رو حذف کردم و بعد هم تو همه شبکه های اجتماعی بلاکش کردمو گفتم؛

-از امروز و از همین لحظه هرچی بین من و تو بوده تموم!
دیگه نمیخوااااامت!

اینو گفتم و کوله ام رو روی دوشم انداختم و از اتاقش رفتم بیرون ..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
من منم
من منم
1 سال قبل

موهای تنم سیخ شد😐😂چقدر حال بهم زنه شهرام،بزدل و حال بهم زن عوق

Liza
Liza
1 سال قبل

سلام کسی می دونه اگه بخوام یک رمان انلاین بنویسم باید تو چه سایتی بنویسم
تو همین سایتم می شه رمان انلاین نوشت
اگه اره چطور
می شه لطفا جواب بدید

°neda°
°neda°
1 سال قبل

میشه یکم ب رمان محتوا بدین..😊
طولانی تر پارت نوشته بشه،منظم تر و بهتر،با محتوا تر و کامل تر..
اخه چرا انقدر کمه..؟
این پارت رسما هیچی جز دعوای این دوتا رو نگفت..باو چه وعضشه اخه..اولا رمان چقدر خوب بود..چرا رفته رفته انقدر بی انصاف میشن نویسندها..🚶🏻‍♀️💔

ریحان
ریحان
1 سال قبل

داره بهتر میشه چی بود فقط سکس اق😏

aram
aram
1 سال قبل

اون کسی که پیشگو بود گفت این دوتا دعوا میکنن الان بیاد بگه اخرش چی میشه؟
واقعا کلافه شدم
۱۹۱ پارت رمان نوشتی زندگی هیچکدوم خوب نبوده
یا شیدا هی کتک میخوره از فرهاد متنفر میشه ولی باهاش زندگی میکنه
یا شیوا با شهرام دعوا میکنه بعدش باز به شهرام رو میزنه که بره خونش😑

Mahi
Mahi
پاسخ به  aram
1 سال قبل

دقیقا

Ssss
Ssss
1 سال قبل

پوف اعصابمونو خرد کردی تو هم وای تا میان درست شه دوباره خراب میشه این ترفند دیگه قدیمی شده فقط باعث سر رفتن حوصله خواننده ها میشه ملت حداقل دلش خوش بود به داستان شیوا که اینم گند شد توش رفت شیدا هم که کلا طرفدار نداره یکم قلمتو قوی تر کن و بعضی قسمتا طبق میل طرفدار ها پیش برو

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Ssss
𝐒𝐚𝐛𝐚
𝐒𝐚𝐛𝐚
1 سال قبل

اوخیی
برینم برای دل جفتتون:)

Silver
Silver
1 سال قبل

بالاخره داستان یه جایی هم هیجانی شد چه عجب

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x