_چی شد خشکت زده بیا دیگه !!
با یه حرکت موهام رو دور دستم پیچیدم و بعد از بستنشون پشت میز آشپزخونه نشستم
_چی آوردی ؟؟
ظرف غذایی جلوم گذاشت
_نمیدونستم چی دوست داری برات کوبیده گرفتم
با عجله در جعبه اش رو باز کردم و همین که قاشق رو برداشتم و به سمت دهنم بردم بوش زیر دماغم پیچید و باعث شد بی اختیار عوقم بگیره
دستمو جلوی دهنم گرفتم و قبل اینکه همه جا رو به گند بکشم با عجله به سمت دستشویی یورش بردم و شروع کردم پشت سر هم بالا آوردن
لعنتی یعنی من باید تموم نُه ماه بارداری رو اینطوری بالا بیارم ؟؟
از فکر بهش لرزی به تنم نشست و درحالیکه دستای لرزونم رو دو طرف سنگ میگذاشتم بیشتر خم شدم
تموم مدت امیر با نگرانی پشت در ایستاده بود و صدام میزد ولی من نای برای جواب دادن بهش نداشتم
وقتی که دیگه هیچ چیزی توی معده ام باقی نموند که بالا بیارم با شدت چند مشت آب توی صورتم پاشیدم با نفس نفس سرمو بالا گرفتم
رنگم به شدت پریده و لبام از زور ضعف میلرزیدن چشمامو روی هم گذاشتم تا کمی حالم بهتر شه که تقه ای به در خورد و صدای نگران و عصبی امیر به گوشم رسید
_خوبی ؟؟ چرا درو روی خودت بستی هاا ؟؟
به سمت در چرخیدم و بازش کردم
همین که با حالی خراب توی چارچوب در قرار گرفتم با نگرانی قدمی جلو گذاشت و گفت :
_چی شدی ؟؟ این چه حال و روزیه که تو داری ؟؟
موهای چسبیده روی پیشونی خیسم رو کناری زدم و به دروغ لب زدم :
_هیچی نیست خوبم !!
زیر بازوم رو گرفت و به سمت مبلا کشوند
_بیا استراحت کن ببینم چت شد یکدفعه ؟؟
باهاش همراه شدم
نزدیک مبلا که رسیدیم یکدفعه با دیدن چیزی که روی مبلا بود چشمام گشاد شد و دستپاچه به سمت امیر برگشتم
با تعجب نگاهی بهم انداخت و گفت :
_چیزی شده ؟؟
دستپاچه لب زدم :
_نه !!
بازوم رو کشید
_پس بشین روی مبلا دیگه
میترسیدم به طرف مبلا برگردم و امیر بی بی چک رو ببینه اون وقت بود که گند کار درمیومد
برای جمع کردن اوضاع گیج و دستپاچه گفتم :
_نمیشه !!
فکر میکرد دیوونه شدم چون با تعجب نگاهش توی صورتم چرخوند یکدفعه دستش روی پیشونیم گذاشت و گفت :
_تبم که نداری پس چرا داری هزیون میگی ؟؟
نگاه ازش دزدیدم و با تعجب لب زدم :
_هزیون ؟!
_آره یعنی چی که روی مبل نمیشینم ؟؟
باید تا قبل اینکه گند کار دربیاد یه کاری میکردم نگاهم رو ازش دزدیدم و یکدفعه با چیزی که بخاطرم رسید یهویی دستمو به سرم گرفتم و گفتم :
_برام قرص سردردی چیزی میاری ؟؟
با نگرانی گفت :
_وایسا ببینم تو خونه اش چیزی پیدا میکنم یا نه !!
بعد گفتن این حرف ازم فاصله گرفت و به طرف آشپزخونه رفت با رفتنش تازه تونستم نفس راحتی بکشم
با عجله دور از چشمش بی بی چک رو برداشتم و بعد از اینکه دستمو به طرف یقه لباسم بردم و اون رو توی لباس زیرم پنهون کردم با خیال راحت روی مبل به انتظارش نشستم
کی پارت بعد میاد ؟
پس فردا،یک روز در میونه
توروخدا کی میخاد تموم شع
چرا انقد لفتش میدین… کی میره سراغ آراد…
یکم بیشتر بزار خب
بعد از دو روز همین چندتا خط؟!
همین هم نزاری سنگین تری