رمان عشق ممنوعه استاد پارت 114

0
(0)

_چی شد خشکت زده بیا دیگه !!

با یه حرکت موهام رو دور دستم پیچیدم و‌ بعد از بستنشون پشت میز آشپزخونه نشستم

_چی‌ آوردی ؟؟

ظرف غذایی جلوم گذاشت

_نمیدونستم چی دوست داری برات کوبیده گرفتم

با عجله در جعبه اش رو باز کردم و همین که قاشق رو برداشتم و به سمت دهنم بردم بوش زیر دماغم پیچید و باعث شد بی اختیار عوقم بگیره

دستمو جلوی دهنم گرفتم و قبل اینکه همه جا رو به گند بکشم با عجله به سمت دستشویی یورش بردم و شروع کردم پشت سر هم بالا آوردن

لعنتی یعنی من باید تموم نُه ماه بارداری رو اینطوری بالا بیارم ؟؟
از فکر بهش لرزی به تنم نشست و درحالیکه دستای لرزونم رو دو طرف سنگ میگذاشتم بیشتر خم شدم

تموم مدت امیر با نگرانی پشت در ایستاده بود و صدام میزد ولی من نای برای جواب دادن بهش نداشتم

وقتی که دیگه هیچ چیزی توی معده ام باقی نموند که بالا بیارم با شدت چند مشت آب توی صورتم پاشیدم با نفس نفس سرمو بالا گرفتم

رنگم به شدت پریده و لبام از زور ضعف میلرزیدن چشمامو روی هم گذاشتم تا کمی حالم بهتر شه که تقه ای به در خورد و صدای نگران و عصبی امیر به گوشم رسید

_خوبی ؟؟ چرا درو روی خودت بستی هاا ؟؟

به سمت در چرخیدم و بازش کردم
همین که با حالی خراب توی چارچوب در قرار گرفتم با نگرانی قدمی جلو گذاشت و گفت :

_چی شدی ؟؟ این چه حال و روزیه که تو داری ؟؟

موهای چسبیده روی پیشونی خیسم رو کناری زدم و به دروغ لب زدم :

_هیچی نیست خوبم !!

زیر بازوم رو گرفت و به سمت مبلا کشوند

_بیا استراحت کن ببینم چت شد یکدفعه ؟؟

باهاش همراه شدم
نزدیک مبلا که رسیدیم یکدفعه با دیدن چیزی که روی مبلا بود چشمام گشاد شد و دستپاچه به سمت امیر برگشتم

با تعجب نگاهی بهم انداخت و گفت :

_چیزی شده ؟؟

دستپاچه لب زدم :

_نه !!

بازوم رو کشید

_پس بشین روی مبلا دیگه

میترسیدم به طرف مبلا برگردم و امیر بی بی چک رو ببینه اون وقت بود که گند کار درمیومد

برای جمع کردن اوضاع گیج و دستپاچه گفتم :

_نمیشه !!

فکر میکرد دیوونه شدم چون با تعجب نگاهش توی صورتم چرخوند یکدفعه دستش روی پیشونیم گذاشت و گفت :

_تبم که نداری پس چرا داری هزیون میگی ؟؟

نگاه ازش دزدیدم و با تعجب لب زدم :

_هزیون ؟!

_آره یعنی چی که روی مبل نمیشینم ؟؟

باید تا قبل اینکه گند کار دربیاد یه کاری میکردم نگاهم رو ازش دزدیدم و یکدفعه با چیزی که بخاطرم رسید یهویی دستمو به سرم گرفتم و گفتم :

_برام قرص سردردی چیزی میاری ؟؟

با نگرانی گفت :

_وایسا ببینم تو خونه اش چیزی پیدا میکنم یا نه !!

بعد گفتن این حرف ازم فاصله گرفت و به طرف آشپزخونه رفت با رفتنش تازه تونستم نفس راحتی بکشم

با عجله دور از چشمش بی بی چک رو برداشتم و بعد از اینکه دستمو به طرف یقه لباسم بردم و اون رو توی لباس زیرم پنهون کردم با خیال راحت روی مبل به انتظارش نشستم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
.
.
2 سال قبل

کی پارت بعد میاد ؟

R
R
2 سال قبل

توروخدا کی میخاد تموم شع
چرا انقد لفتش میدین… کی میره سراغ آراد…

مینو
مینو
2 سال قبل

یکم بیشتر بزار خب

خواننده رمان
خواننده رمان
2 سال قبل

بعد از دو روز همین چندتا خط؟!
همین هم نزاری سنگین تری

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x