رمان عشق ممنوعه استاد پارت 154

0
(0)

 

با تمسخر تک خنده ی عصبی کرد و
گفت :

-کارم داشتی ؟؟

دستپاچه نگاه ازش دزدیدم

-آره دیگه

آهاااان اونوقت میشه بگی این چه کاریه
که سر از کمد لباسام در آوردی

آب دهنم رو وحشت زده قورت دادم
حالا چه گهی میخوردم

توی ذهنم به دنبال پیدا کردن جوابی برای سوالش بودم که دستش رو جلوی صورتم تکونی داد و گفت :

-با شما بودماااااااا

گیج از جا پریدم :

-هااااا با منی ؟؟ ببخشید حواسم پرت شد

سری تکون داد
که برای اینکه چیزی گفته باشم زبونی روی لبهای خشکیده ام کشیدم و با کنجکاوی سوالی پرسیدم :

-فرخنده کیه ؟!

بهت زده سرش کج شد

-نفهمیدم چی گفتی ؟؟

-گفتم فرخنده خانوم کیه و از کی جا….

دستش رو به نشونه سکوت جلوم گرفت

-هیس … تو که گفتی کارم داشتی که سر از کمدم در آوردی پس الان قضیه فرخنده چیه که میپرسی ؟؟ نفهمیدم

ابرویی بالا انداختم و شاکی گفتم :

باشه اون کارم رو بعدا بهت میگم تو الان از فرخنده برام
بگو

پوزخندی زد و به سمت میز گوشه اتاق رفت

به تو مربوط نیست و ….

پرونده ای رو برداشت و در حالیکه به سمتم میچرخید اخطار آمیز ادامه داد :

-در ضمن بار آخرت باشه بی اجازه وارد اتاقم شدی

از اینکه اینطوری هوای زنه رو داشت او نمیگفت چه رابطه ای باهاش داره و اصلا کیه ، از حرص زیاد دستم مشت شد

به سمت در اتاق قدمی برداشت یکدفعه انگار چیزی رو به خاطر آورده باشه به سمتم چرخید و در حالیکه نگاهش رو به دستام میدوخت

سوالی با کنجکاوی پرسید :

راستی اون تیشترت من ، چی میخواد توی دستت؟؟

با این حرفش تازه نگاهم به تیشرت مچاله شده توی دستم افتاد وااای چطور این رو فراموش کرده بودم

دستپاچه به جای اینکه تیشترت رو از خودم دورش کنم

برعکس به سینه ام چسبوندمش و گيج لب زدم :

-هاااا اشتباهی شده
از کمد اومدم بیرون حواسم نبوده توی دستم آوردمش

با تیزبینی چند دقیقه ای نگاهش رو بین من دستپاچه و تیشترت توی دستم چرخوند

و یکدفعه با تاسف سرش رو به اطراف تكونی داد و گفت :

-عجيبه ….

انگشتش رو تهدیدآمیز توی هوا تکونی داد و کنایه آمیز ادامه داد :

-در ضمن بار آخرت باشه که وارد اتاقم میشی چون نمیتونم هر دفعه اتاقم رو چک کنم ببینم چی ازش کم میشه فهمیدی ؟؟

داشت طعنه و کنایه بهم میزد که دزدم و دستم کجه

دستم مشت شد
و عصبی پشت پلکم شروع کرد به پریدن قبل از اینکه از اتاق خارج بشه صداش زدم و گفتم :
-دستم كج باشه بهتر از اینکه با وجود زن داشتن دنبال زن بازی برمِ

طبق انتظارم بهش برخورد
چون قدماش از حرکت ایستاد و صدای حرصش به گوشم رسید:

-با من بودی گفتی زن باز ؟؟

تیشرتش که هنوز توی دستم بود رو پایین بردم و بدون اینکه کم بیارم گفتم:

-آره با تو بودم

پوزخندی زدم و با خشم ادامه دادم :

هه چه جانم جانمی هم بسته بودی به ناف فرخنده خانومت !!

به سمتم چرخید و در حالیکه سر تا پام رو از نظر میگذروند با تمسخر گفت :

اولا من و تو هيچ نسبتی باهم نداریم … دوما اول فرخنده ای که میگی زن نیست و مرد

ماتم برد

-چی ؟ مرده؟؟

آره اسمش حمید فرخنده اس و قراره توی حسابرسی وسر سامون دادن به شرکت کمکم کنه

اووه انگاری بدجوری گند زده بودم

موهامو پشت گوشم فرستادم – و دستپاچه خندیدم:

-آهان پس مرد تشریف داره من فکر کردم که ………

توی حرفم پرید :

چی فکر کردی ؟؟

فکر کردی که زنه و من باهاش ارتباط دارم ؟؟

دستی به صورتش کشید و حرصی گفت :

-اصلا میشه بگی به تو چه ربطی داره که من با کی ارتباط دارم یا ندارم

با این حرفش تيشرتی که تموم مدت مثل گنج توی دستم نگهش داشته بودم از بین انگشتای لرزونم شر خورد و پایین افتاد

داشت میگفت به من ربطی نداره
البته حقم داشت بگه به من مربوط نیست وقتی که رابطمون اینطوری روی هواست و معلوم نیست کجای زندگی هم هستیم

لبم به پوزخندى كج شد و زیرلب غمگین نالیدم :

راست میگی به من چه مربوط

پا روی تیشرتی که همه مدت مثل چیز با ارزشی توی دستام نگهش داشته و حالا روی زمین افتاده بود، گذاشته و با ناراحتی خواستم از کنار آراد بگذرم

که با زوم قفل دستاش شد و صدای خشنش توی گوشم پیچید :

-کجا ؟؟ حرف حق تلخه نه ؟؟

تکونی به دستم دادم

آره راست گفتی … حالا میشه ولم کنی !!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
asma
asma
1 سال قبل

بخدا که این نازی سگو میگیرم خفه میکنم اخه احمق در بیا بهش بگو حامله ای اون کهوخیلی بچه دوست داره بعدش بگو عاشقشی خو

atena
atena
پاسخ به  asma
1 سال قبل

خب چندبار بگ عاشقشه اراد باور نمیکنه دیگ…

asma
asma
پاسخ به  atena
1 سال قبل

چون بهش ثابت نمیکنم یه گند
کاری دیگه به وجود میاره

ضحا
پاسخ به  asma
1 سال قبل

بابا من میگم اگه آراد بفمهمه بچه هست،برمیگرده.
این نازی اسکولم ناز می کنه نمی گه که😏

Helma
Helma
پاسخ به  ضحا
1 سال قبل

اخه اراد الان فک میکنه این خواهرشه بگه بهش میگه برو بتدازش

Helma
Helma
1 سال قبل

خداییش خیلیییی کمهههههه://///

atena
atena
1 سال قبل
  • اقااااااااااااااااااااااااا ینی چی اخه من تازه داشتم مست میشدم تموم شد:/

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x