بی بی اتاقمونو نشون داد و رفتیم داخل مائده روی لحاف گذاشتم
با مانتو گرمش میشد و بهتر بود درش بیارم
لباسشو با هزار بدبختی که بیدار نشه در اوردم و پتو رو انداختم روش خودمم لباس عوض کردم و خوابیدم
(مائده)
صبح که چشامو وا کردم دیدم تو اتاقم کم کم فهمیدم خونه بی بی ایم
محمد علی بغلم خابیده بود و دستش دورم حلقه بود
خجالت تموم وجودمو گرفت
_اقا؟
جابه جا شد و منو بیشتر به خودش فشرد داشتم خفه میشدم بلند تر گفتم:
_اقااا
بی حوصله و خابالو غر زد
_بله؟ یه دقه ساکت شو بچه
_بلند شین خفم کردین
چشاشو که باز کرد تازه فهمید چی گفتم و زود دستشو برداشت
منم خجالت زده چشامو بستم
_اتیش پاره لازم نیست خجالت بکشی، بلند شو یه چیزی بخوریم که بد گشنمه
لب گزیدم یعنی این مرد بیچاره از دیشب هیچی نخورده؟ خودمم خیلی گشنم بود و زود بلند شدم بعد از مرتب کردن خودم رفتم بیرون
به همه سلام کردم جمعیت زیادی نبودن، کسی رو نداشتیم
بی بی تا منو دید بغلم گرفت بغضم ترکید، هنوزم باورم نمیشد حاج بابام تنهام گذاشته
_مائده خانوم بیا یه چیزی بخور که جون داشته باشی گریه کنی
با صدای محمد علی به خودم اومدم و صورتمو شستم علی هم با بی بی صحبت میکرد و بی بی نگرانی های مادرانشو به علی گوشزد میکرد
چیزی از گلون پایین نمیرفت و چند تا لقمه به زور خوردم
_میخام برم پیش حاج بابام
اخمی کرد و گفت:
_یکم استراحت کن بعدا میبرمت
اشک تو چشام جمع شد وبا بغض گفتم:
_دلم براش تنگ شده خاهش میکنم
وقتی دید صورتم خیس از اشکه کلافه پوف کشید
اومد طرفم و بغلم گرفت
_باشه چشم میبرمت فقد اینقد گریه نکن
_ببخشید شما رو هم درگیر بدبختیام….
نزاشت حرفمو کامل بزنم
_این چه حرفیه؟ من شوهرتم هرکاری داشتی رو من حساب کن
یه ذره اروم شدم و از بغلش بیرون اومدم جدیدا خیلی بی حیا شده بودم
رفتم اتاق لباسامو بپوشم
(محمد علی)
کارام بهم گره خورده بود و باید میرفتم از یه طرفم این دخترو نمیتونستم رهاش کنم، بازم سر قبر اینقدر گریه کرد تا از هوش رفت، دختره دیوونه شده بلای جون من
تو مریض خونه روستا بودم که رضا زنگ زد، تازه صبح فهمیده بود حاج حسن فوت کرده
بدجوری دپرس شده بود
رضا ادم احساساتی بود و اگر تو محیط کار نبود حتما گریه میکرد
یه ذره باهاش صحبت کردم و قطع کردم
حال مائده بهتر بود و سرمش هم تموم شده بود، کمکش کردم بریم تو ماشین، تا برسیم یکم خابید، توی سرم هاش مسکن و خاب اور بود و باعث میشد برای چند ساعت از خیر گریه کردن بگذره
(مائده)
وقتی رسیدیم خونه بیدار شدم، کسی نبود جز بی بی بقیه هم هر از گاهی سر میزدن، اصلا میلی به غذا خوردن نداشتم و به زور علی چند قاشق خوردم
سردرد داشتم و خوابم میومد، محمد علی هم تو اتاق مشغول بررسی کاراش بود
منم تا سرم رفت روی بالشت خابیدم
صبح با صدای صحبت های محمد علی ازخاب بیدار شدم
_بیدار شدی؟
_سلام صبح بخیر
_بهتری؟
_بله خوبم
_بیا بریم بیرون رضا اومده
تعجب کردم، این مرد اینقدر مهربونه که بخاطر پدرم از تهران تا اینجا اومده
سلامی کردن و حال احوالی گرفتن از صورتش ناراحتی میبارید
_مائده خانم؟
_بله؟
_من باید برم
(محمد علی)
باید میرفتم کارام بدجور گره خورده بود و هیج جوره نمیشد نرم
دیشب تموم فکرم پیش مائده بود که چطور بزارمش و برم، اون همونطورم که من هستم مراقب خودش نیست وای به حال اینکه نباشم
وقتی بهش گفتم به طرز عجیبی جا خورد
حقم داشت این دختر بجز من کسی رو نداشت
_دارین میرین؟
_اره اتیش پاره، کارام پیچ خورده مجبورم
تو هم که نمیای؟
_نه من نمیتونن بیام اصلا
_باشه بمون تا چهلم منم سعیمو میکنم زودتر بیام
سری تکون داد
گوشی که به رضا گفته بودم براش بیاره رو سمتش گرفتم
_بفرما اینم بگیر هروقت کار داشتی بهم زنگ بزن
_نیازی نبود، دستتون درد نکنه
_نیاز که بود چون من اونطوری از بی خبریت دق میکردم
خجالت زده لب گزید، از اینهمه بکر بودنش خندم گرفت، موقع رفتن شده بود، محکم بغلش گرفتم، انکار میخاستم دلتنگی هامو که بعد رفتنم قراره بکشم تلافی کنم
با دلتنگی بهم نگاه میکردیم
رفتم و دلم موند پیشش، به رضا گفتم بشینه پشت رول و راه افتادیم…
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 11
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
ادا 🌚دیدی پیدا کردم 😂🍭
چیو؟ 😂🤨
چتارو😂
عوضی😂
ℰ𝒹𝒶
نویسنده
در انتظار تایید
پاسخ به خواننده ناشناس
۱۱ دقیقه قبل
چه اسم قشنگی🥺
چرا برا من نفرستادی😐🔪
اع😐🔪فقد اسم من باید جوجه رنگی باشه اسم اونو بزار جوجه خالی😂
نه همون جوجه رنگی فسقلی و… بگی بهتره😂😆
راستی میخاستم ازت اجازه بگیرم برای ادامه داستانم چون درمورد مریضیت هم هست
اگر راضی نیستی بگو یه داستان دیگه بجاش مینویسم
.
.
.
چشمات قشنگ میبینه فسقلی🥀
شرمند آبجی منو نکش البته به من ربطی نداره نوا از حال سارا و بچه اش پرسید منم براش عکسشو فرستادم پیرشدم آبجی حافظه ای دیگه برام نمونده قصور بنده رو ببخشید خانوم بزرگ😉
بله بله فقط اسم شما جوجه رنگیه اصلا بنده غلط بکنم اسم شما رو کس دیگه بزارم نه بهش میگم فندق دقیقا مثل فندق الان راضی هستی؟😂
راحت باش آبجی موردی نداره اون زمان که مخفی میکردم کسی خبر نداشت الان دیگه همه فهمیدن🤦♂️
اشکالی نداره حالا میبخشم🥺😂
بله بله راضیم
مرسی 😂
فقد قسمت های صحنه دار جلو چشاتو بگیر😆😂😂
🤦♂️🤦♂️🤦♂️🤦♂️🤣🤣🤣چشم جلو چشمام رو میگیرم فسقلی میتونی برای قسمت های صحنه دارش از نوا هم کمک بگیری😈😈😂😂
از دست تو وروجک چقدر خندیدم😂
افرین😂
نخیر باید تخیل خودم باشه🤣
خوبه که میخندی🙂♥
باشه هرجور صلاحه😂
عزیزدلی آبجی❤🥀
من چرااااااااا😐😂من بچه خوبیم😐🍭
از دست شما دوتا وروجک😂😂😂
خجالت کشیدم ب خدا 😂🍭
🤦♂️🤦♂️🤦♂️😂😂😂😂خجالت نکش عمو جون 😂😂
چشم عمو علی 😂🍭
آفرین جوجه طلایی
🎈بیا اینم جایزه ات
خجالت کشیدم 😂
سلام یاس درموردشیرگاوه من ی جایی خوندم ک شیرگاوخودش باعث پوکی استخوان میشه ونیازی نیس ک حتمابایدشیربخوریم بعدمیگ ک انزیم های هضم کننده شیردوسال اول هستش شیرمادری ک میخوریم دیگ برامون کافیه من میخوام دخترموازشیربگیرم شیرگاوبدم بهش واس همین ذهنم درگیرشده
لطفااگ کسی اطلاعات پزشکی داره ممنون میشم کمکم کنید🤗🤗
یادششششش بخیرررررر قبلا یکی بود کمک میکرددددددد
الان دیگ کمکم نمیکنه
درکش کنیم
ببخشید بانو تازه متوجه کامنتتون شدم
این باور در مورد شیر گاو کاملا اشتباهه اتفاقا چه بزرگسال و چه کودک خردسال مصرف شیر براشون واجبه و جلوگیر از پوکی استخوان میکنه
دوستان توضیحات لازم رو دادن
میتونید سویق هم برای دخترتون استفاده کنید هم کمک میکنه که وزن بگیره و هم برای استخوان بندیش مفیده
سه شیره هم گزینه ی مناسبیه فقط در مصرف زیاده روی نکنید که موجب پوسیدگی دندان کودک میشه بعداز استفاده هم اگر خودتون میتونید دندون هاشو مسواک بزنید تا جلوگیری از پوسیدگی بشه
لطف دارین برادرمگ این دوتامیزارن شماسرتون خلوت شه ب درست میگین ولی مشکل وزنواین چیزارونداره راستش بچه اولمم دندوناش زودخراب شدبردیمش دندامزشک کودکان گف ک شیرک میخوره شبامیمونه تودهنش واس اونوحالادخترمم دچاراین مشکل شده حالاموندم چکارکنم
سلامت باشید
بعداز شیر که که میخوره حتما بهش آب بدید تو شیشه ی شیرش آب بریزید بزارید دهنش یا اگه میتونید با یک دستمال نخی مرطوب خیلی آروم بکشید رو دندوناش تا شیری که خورده از روی دندوناش پاک بشه
الان دختر تونم دندوناش پوسیده شده؟ یا میخواید پیشگیری کنید؟ اگر بفکر پیش گیری هستید حتما این کارو که گفتم انجام بدید اگرهم خدایی نکرده به مرحله ی پوسیدگی رسیده فقط میتونید از پیشرفتش جلوگیری کنید
حتما خودتونو موظف بکنید در روز حداقل یکبار براش مسواک بزنید روی مسواک یکمقدار نمک بریزید و بکشید رو دندون بچه و وقتی تو خواب شیر میخوره حتما بعدش بهش آب بدید یا با دستمال نخی مرطوب روی دندوناش بکشید
ن باباازپیشگیری گدشته میخوام ک بیشترنشه تازه شروع شده همه ایناک گفتین درسته ولی مشکل اینجاس ک شب تاصب شیرمیخوره تامیام شیرخوردنشوقطع کنم بیدارمیشه واس همین میخواستم زودترازشیربگیرمش ببخشیدسرشماروهم درداوردم
خواهش میکنم سلامت باشید
با این اوصاف در روز سه بار باید دندون هاشو براش مسواک بزنید به همون روشی که گفتم تا پیشرفت نکنه
ممنون ک بهم جواب دادین تندرست سلامت باشید
ولطفااگ کسی اطلاعات پزشکی داره راهنماییم کنه ممون میشم
حتمااا
باشه آجی حتما ازش میپرسم بهت میگم
عهه آیلین تویی
خوبی چطوری؟؟
سلام فاطی جون نجورسن جانم
ساغول سن نجورسن؟😎
یاشاخوب راه افتادیا🤩🤩🤩
😂😂
آجی پرسیدم برات گفت که این حرف کاملا غلطه اصلا اینطور نیست شیر حتما برای بچه لازمه کمک میکنه استخون بندیش محکم بشه وووو در برار مریضی بدنش مقاوم بشه واینکه گفتش که اگر دیدی بعداز شیر خوردن بچه بالا میاره یا دل درد میشه شیر بدون لاکتوز بهش بدید ولی حتما شیر رو مصرف کنه و اینکه چون شیر خیلی مرطوبه اگه دخترت دوسالش شده بهتره یکذره عسل به شیرش بزنی یا یکذره نبات تا رطوبت شیر رو بگیره بعدم برای محکم شدن استخون بندی بدن حتما حتما بهش حریره بادام و شیره ی بادام بده دیگه همین آجی آهان گفت اگه زیر یکساله عسل به بچه ندید موجب حساسیت میشه اگه دوسالش شده به شیرش عسل بزن
قربونت ن هیجده ماهه هستش ب این زودی نمخوام ازشیربگیرم کم کم میخوام عادتش بدم تادوسالش بشه واینک بجای عسل شیره انگورهم میشه بهش زدی چیزدیگ ماشیرمحلی استفاده میکنیم این خوبه یاپاستوریزه اینم بپرسی حله ممنونت میشم حالااونیک گفتم بالاواس بزرگتراچی؟؟؟
فدات😘
اره میشه بجای عسل شیره ی انگور به شیرش بزنی
بعدم همون شیر محلی خیلی بهتر از پاستوریزه اس شیر پاستوریزه هموژنیزه اس که روی مغزبچه اثر منفی میزاره و اینکه حتما شیر رو قبل از اینکه به بچه بدید بجوشونید بین نیم ساعت تا سه ربع حتما ریز باید بجوشه
بعدم برای بزرگتراهم ایرادی نداره فقط مثلا خانوما در هفته ۳ الی ۴ مرتبه باشه چون مصرف زیاد شیر رحم خانومو سرد میکنه بعد بزرگتراهم حتما باید بادام مصرف کنند چون کلسیم بادام برار با کلسیم شیره روزی ۵ تا بادام برابری میکنه با یک لیوان شیر
ولی افرادی که رماتیسم دارن به هیچ وجه شیر مصرف نکنند چون شیر بخاطر رطوبت بالاش رماتیسم رو تشدید میکنه
عزیزمی یاس جونم ممنونم ازت ازآقاعلیم تشکرکن ازطرف من🙏🙏🙏😘😘
فدات آجی جونم😘😘😘😘
ادا جان حالت خوبه آبجی؟
تو چت روم زدی حالت خوش نیست
سینوزیتت در چه حاله؟ رعایت میکنی که عود نکنه
نه سینوزیتم نیست تازه قرصام تموم شده
سر درد دارم یکم باید برم دکتر چشام درد میکرد گفتم سرم تو گوشی نباشه
خودت خوبی؟
خانوم نویسنده فکرکنم باید از عینک مخصوص گوشی استفاده کنی🙂 تا کمتر غشار روی چشمای نازنیت بیاد
شکر خوبم آبجی یک پام بیمارستانه یک پام خونه بیمارستان شده خونه ی دومم بچه ی سارا به دنیا اومد چند ماهه تو این چند ماه فقط دوبار تونستم ببینمش اونم از دور 🙂 دلم برای جوجه اش پر میکشه ولی بازم شکر میگذره جوجه رنگی😉
.
اره باید برم دکتر عینک بزنم😂
ایشالا خوب میشی 🙂
اییییی بدنیااا اومددد عیی خدااا مبارک باشه ایشالله سایه پدر مادر همیشه بالا سرش باشه
ایشالله بعدا میری از نزدیک اینقد بوسش میکنی🙂
تو هم بیا منو بوس کن ک دلتنگ بوسه هاتم هاهاهاهاهااااااا
نه دیگ بوست نمیکنم
دیروز گفتی بغلمو نمیخای یادته🥺
گلبم شکست ازت🤧😭
باشع نکن یادت باشه:)
مسخره میکنی شوخرمووووو
بیا چسب بزنم درس بشه
اع نه میام میام
مراقب باش چسبو درست بزنی دستام چسبی نشه😂
نمیخام
من کارمو بلدم شیطون بلا
افلین افلین😂
هرهرهرهرررررررررررررررررررررر
ممنونم آبجی 🥀
بله به دنیا اومد دختره😂
عزیزدلی ممنونم بانوی کوچک
بگو اسمش چیههه؟
کوچیک نیستم پونزده سالمه ها😐🔪😂
مطهره
عکسشو برای نوا فرستادم البته عکسی که برای نوا فرستادم مال نوزادیشه تازه به دنیا اومده بود الان دخترم بزرگ شده
رضا ازش فیلم میگره برام میفرسته دلبریه پدرسوخته خدا الان من دوتا جوجه رنگی دارم تو و مطهره
ببخشید خانوم بزرگ😂
بگم بانوی بزرگ خوبه؟🤦♂️😂
چه اسم قشنگی🥺
چرا برا من نفرستادی😐🔪
اع😐🔪فقد اسم من باید جوجه رنگی باشه اسم اونو بزار جوجه خالی😂
نه همون جوجه رنگی فسقلی و… بگی بهتره😂😆
راستی میخاستم ازت اجازه بگیرم برای ادامه داستانم چون درمورد مریضیت هم هست
اگر راضی نیستی بگو یه داستان دیگه بجاش مینویسم
میمون تو از من کوچیککککک آری چطوری ۱۵😐 ادا بازم شروع نکنااا😐
عوضی😑🔪😂
باهم دعوا نکنید
ℰ𝒹𝒶
نویسنده
پاسخ به خواننده ناشناس
۵ ساعت قبل
اها تو از بقیه بیشتر منو میشناختی حتی از اتی افرین برنده شدی😂
نه ربطی به تو نداره خیلی وقته اینطوریم و از این مدل راضیم
همچنین😂
بیا تو پارتای دیگه رمانم اینجا بچها دارن میخونن فک میکنن چیشده که اینقدر کامنت گذاشتیم😂
.
.
.
عزیزی نیم وجبی🥀 مگه مسابقه بود؟
چشم بانوی کوچک❤
چالش بود دیگ
عالیییییی مثل همیشه😍😍😍😍
❤🧡💛💚💙💜🤍🤎🧡❤
💖💗💓💞💕💟❣💋💌💝
مرسی♥