رمان نغمه دل پارت28 - رمان دونی

مثلا خابیدم ولی تا صبح تو تب خاستنش سوختم

صبح انگار نه انگار که اتفاقی افتاده صبح بخیر گفتیم و رفتم سرکار ولی اون خجالت زده بود

(مائده)

خیلی خجالت میکشیدم

میدونستم داره اذیت میشه ولی نمیتونستن دست خودم نبود

ماهگل که اومد گفت مریم خانم گفته ببره منو به خونش

رفتیم اونجا و وقتی حرفشو بهم زد جا خوردم

_یع… یعنی چی؟

_یعنی عروس من نباید اینقدر ساده باشه

جا خوردم یعنی اونم نمیخاست من اینقدر قیافم دخترونه باشه

_خب.. خب باید چکار کنم؟

_هیچی الان ارایشگر میاد و کارا رو انجام میده برات

طبیعی بود یه همچین زن خوشگلی یه ارایشگر خصوصی داشته باشه

ارایشگر اومد و افتاد به جون سر و صورتم

صورتم گز گز میکرد از سوزش

ابروهامو زیاد بر نداشت فقد فرم بهشون داد

سرم میسوخت و رنگ مو چشامو اذیت میکرد

بعد شش ساعت تحمل درد و سوزش بالاخره اجازه دادن خودمو ببینم

این من بودم؟!

با موهای کاراملی عسلی و صورتی که هیچ ردی از دخترونگی توش نبود؟!

خوشگل شده بودم و مادرجون با تحسین نگاهم میکرد

به محمد علی گفته بودم میرم پیش مادرجون ولی نگفتم برای چی اینجام

مطمئنا اگر منو میدید دیگه نمیتونست جلوی خودشو بگیره

یه جورایی از مادرجوت باید ممنون باشم که منو با ترسام داره روبرو میکنه

ماهگل منو رسوند خونه و خودش رفت

یکم میترسیدم از برخورد محمد علی ولی وقتی زن زده شد بسم الله گفتم و درو باز کردم

_سلام

_سلام

از صداش خستگی میبارید

کتشو دراورد داد دستم اصلا حواسش بهم نبود

_خسته نباشی

_سلامت…

تا برگشت سمتم جملش نصفه موند

(محمد علی)

این عروسک روبروم مائده من بود؟

چقدر ناز شده بود، چقدر خانوم شده بود

_ما… مائده؟

_جانم

_این عروسک جلوم کیه؟

با ناز خندید

_منم دیگه

طاقت نداشتم و فقط میخاستم ببوسمش ولی وقتی یاد دیشب میوفتم پشیمون میشم

_زشت شدم؟

_نه خیلی خوشگل شدی

سعی کردم چشامو بردارم ازش تا بیشتر از این اذیت نشدم

_میرم دستامو بشورم و لباس عوض کنم

_باشه منم میرم شامو بکشم

شامو خوردیم و من سعی کردم نگاهم گره به نگاهش نخوره

برای اینکه از دستش فرار کنم خستگی رو بهونه کردم و رفتم تو اتاق اونم زود اومد

کلافه شده بودمااا موقعی که میخاستمش ازم فرار میکرد حالا که من دارم فرار میکنم میاد بغلم

خودمو زدم به خاب

_علی؟

جوابشو ندادم

اومد روی تخت و خودشو کشید سمتم و دستمو باز کرد و اومد توی بغلم

لعنتی بوی موهاشم اذیتم میکرد

دیگه نتونستم طاقت بیارم و دستمو که انداخته بود روی کمرش فشردم

_اخ

زود دستمو برداشتم

_داری چکار میکنی با من؟

_هیچی فقد اومدم بخابم بغلتون

_مائده خودت میدونی با خودت چند چندی؟ یه بار ازم فرار میکنی یه بارم که من میخام بهت نزدیک نشم تا اذیت نشی میچسبی بهم؟

تکلیفت با خودت معلومه؟

_من ازتون فرار نمیکنم

_فقد میترسم

_اخه از چی؟ کی دیدی بهت اسیب بزنم؟

_هیچوقت

لبخندی زدم و بوسیدمش

میدونستم اونم دوس داره ولی ترسش نمیزاره

با اینکه میخاستمش ولی عقب کشیدم

_کجا میرین؟

_نمیخام اذیتت کنم و زوری باشه

چشم دزدید

_نه زوری نیست

_یعنی تو ام….

سکوتش مهر تایید زد به حرفام

اروم دستمو بردم سمت لباسش

_فقد… اگه بد بود و ترسیدم نمیخام… ادامه بدین

_باشه قربونت بشم

اروم کارمو انجام میدادم تا ترسش بریزه

امشب این دختر کل وجودش تا ابد برای من میشد

………

میتونم قسم بخورم اولین شبی که با ارامش خابیدم همین شب بود، بهترین شب زندگیم بود انگار بار اولم بود

ولی نگران مائده بودم

_وروجکم؟

_بله

_درد نداری؟

_نه… سردمه

محکم بغلش گرفتم و پتو رو انداختم روش

صبح زودتر از اون بلند شدم تا بساط صبحانه رو حاضر کنم

(مائده)

بالاخره با ترسم روبرو شدم

خوشحال بودم که خوشحاله

صبح با دردی که زیر دلم پیچید بیدار شدم

وقتی بلند شدم درد ببشتر شد

وقتی پتو رو زدم کنار و تصویر روبروم رو دیدم جیغ بلندی کشیدم

(این اخرین تیکه صحنه دار بود اگر قرار نیست بازم خجالتم بدین این صحنه هارو از یه انسان با تجربه به عرضه اوردم😐😂🔪)

#ابرو نبرین😐🔪

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 11

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ارباب زاده به صورت pdf کامل از الهام فعله گری

        خلاصه رمان :   صبح یکی از روزهای اواخر تابستان بود. عمارت میان درختان سرسبز مثل یک بنای رویایی در بهشت میماند که در یکی از بزرگترین اتاقهای آن، مرد با ابهت و تنومندی با بیقراری قدم میزد. عاقبت طاقت نیاورد و با صدای بلندی گفت: مهتاج… مهتاج! زنی مسن با لباسهایی گرانقیمت جلو امد: بله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حسرت با تو بودن
دانلود رمان حسرت با تو بودن به صورت pdf کامل از مرضیه نعمتی

      خلاصه رمان حسرت با تو بودن :   عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می ریخت اما مجید عشق ممنوعه ی من بود مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم شأن خانوادش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تیغ نگاه به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

        خلاصه رمان:   دختری که توی خاندان بزرگی بزرگ شده و وقتی بچه بوده بابای دختره به مادر پسرعموش تجاوز میکنه و مادر پسره خودکشی میکنه بابای دختره هم میوفته زندان و پدربزرگشون برای صلح میاد این دوتا رو به عقد هم درمیاره و پسره رو میفرسته خارج تا از این جریانات دور باشه بعد بیست

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آخرین بت
دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

    خلاصه رمان آخرین بت : رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در برف و خونش را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرآباد pdf از نصیبه رمضانی

  خلاصه رمان:     قصه‌ی ما از اونجا شروع می‌شه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به اداره‌ی پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره… میراباد، قصه‌ی الهه‌ای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
178 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهار
بهار
1 سال قبل

سلام چرا پارت نمیزارید نصف و نیمه ول میکنید

بهار
بهار
1 سال قبل

سلام چقدر دیر پارت میزاری عزیزم ، مامان محمدعلی چی شد

بهار
بهار
1 سال قبل

سلام پارت جدید رو نمیزارید

بهار
بهار
1 سال قبل

پارت جدید رو کی میزاری

بهار
بهار
1 سال قبل

پارت جدید کو نمیزاری

بهار
بهار
1 سال قبل

سلام بابا چشمای ما 4 تا شد اینقدر دنبال پارت گشتیم لااقل ساعتش روبگو که هی نیایم بگردیم

بهار
بهار
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

عشقم من همه رو موندم آخرین پا ت 31 هستش

بهار
بهار
1 سال قبل

سلام پارت جدید رو بزار لطفا

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل

◦•●◉✿Nava✿◉●•◦

پاسخ به خواننده ناشناس

 10 ساعت قبل

دمپایی من کوش؟
.
.
.
ریز میبینمت کوچولو😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

خب کوچولویید دیگه
جانم مامان کوچولو

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

یا ایزد منان😂مگه فقط به تو میگم کوچولو؟ به نواهم میگم

Maedeh
1 سال قبل

موهاتو میکنماااا می‌دونی ک این کارو میکنمممممممم
خسته شدم اصلا حوصله هیچ کاریو ندارم پس بیخیالش🙂💔

Maedeh
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

اوکیع

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

بکن راحت باش بانو
فقط مویی برای کندن ندارم شرمنده

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

نه کلاه گیسم نمیزارم

Aneyeta
Aneyeta
1 سال قبل

سلام ادا ،ایدی شادت رو میدی بم؟ قصد بدی ندارم محض اینکه دوست شیم .

Aneyeta
Aneyeta
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

به خوبیت ، همین قدر که بدونی دختر ام کافیه؟ نمیخوام اینجا اصل بدم معذرت .

Tamana
Tamana
1 سال قبل

خب خب خب ، چقدرررر چهره ی جدید و منحرف میبینم به برکتِ این رماان 😶😶😶نچ نچ نچ اصلا فکر نمیکردم اینطوری باشین 🚶‍♀️
هعییییییی توقع نداشتم ازتووون😔🚶‍♀️🤣

Tamana
Tamana
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

فکر نمیکردم دکتر علی انقدر منحرف باشه ،تمام تصوراتم درباره اش بهم ریخت 🥺💔🤣🤣

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Tamana

بانو بنده آدم خواجه ی دربار نیستم 🤦‍♂️😂

Tamana
Tamana
1 سال قبل

🚶‍♀️😂😂
نفهمیدم منظورتون رو 🤦‍♀️😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Tamana

سعی میکنم باور کنم که منظورم رو متوجه نشدید🤔😂

Tamana
Tamana
1 سال قبل

نه به جون خودم متوجه نشدم😶 الان اینی ک گفتین مثالِ یا نه یه مفهومِ دیگه داره؟؟🤦‍♀️😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Tamana

می خوای فراموشش کنی؟ بخودت بیشتراز این فشار نیاری؟😂
عرض کردم بنده آدمم
خواجه ی دربار نیستم که خنثی باشم وبه این مسائل بدنم واکنش نشون نده
الان ان شاءالله متوجه شدید؟؟ یا بیشتر شرح بدم؟

✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل

متوجه نشه خودم قشنگ میگم بهش

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞

لطف میکنید

✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل

میدونم خخخ
من کمتر از این لطفا میکنم چون بحث حساسیه پیش قدم شدم خخخخ

،،،
،،،
1 سال قبل
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞

دیگ چیومیخوای قشنگ توضیح بدی من نمیدونم دیگ ازاین واضحتر

✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل
پاسخ به  ،،،

دیگ من کاملا ریز ب ریز میگم دا
ابریمی اپارماااا

،،،
،،،
1 سال قبل
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞

ال جانینان ها چشم

✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل
پاسخ به  ،،،

جانسان

Tamana
Tamana
1 سال قبل
پاسخ به  ،،،

🤦‍♀️🤣

Tamana
Tamana
1 سال قبل
پاسخ به  ✞ΛƬΣПΛ✞

😂😂😂😂😏😏😏گگگگگگگ

Tamana
Tamana
1 سال قبل

😂😂😂😂😂
نه اوکیه… میدونی چیه من درس میخونم دیگه مغزم نمیکشه🚶🏻‍♀️🤦‍♀️💔🤣
متوجه شدم اما بازم ازتون توقع نداشتم انقدر با صراحت بگین 😔🤣
عجب روزگاریه هعییی💔😂

Maedeh
1 سال قبل

سایت وقتی میگ آرامتر احساس میکنم با حیوان طرفع😐

✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل

ادا من ناراحت شدم از دستت واقعا ک 🙂

✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

🙂

Niki
Niki
1 سال قبل

دستت مرسی ادایی
تمام پارت هات خیلی گشنگن (قشنگن)❤😍🥰
والا با خط پایانی این پارتت ، تمام قسمت های انحرافی مغزم فعال شد 😜
حالا بیا و خاموشش کن🥲

غزال
غزال
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

بیا پیش من و نفس🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
یکساعت دیگه دم در منتظرتم😂🥂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

😂😂😂 🤨🤨

کاربر
کاربر
1 سال قبل

برو بینم بابا با خودت و رمانت

✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل
پاسخ به  کاربر

تو بیا ببینم بیاااا جلوووووو

غزال
غزال
1 سال قبل
پاسخ به  کاربر

تو اگه ناراحتی برو بفرماااا راه بازه مستقیم برو از سایت بیرون…

.........Aramesh..
.........Aramesh..
1 سال قبل
پاسخ به  کاربر

دوست نداری نخونم مگه دیونه ای

Maedeh
1 سال قبل
پاسخ به  کاربر

استغفرالله

،،،
،،،
1 سال قبل

اداجون فک کنم تاپایان رمانت اینادیگ منحرفیوردمیکنن

غزال
غزال
1 سال قبل
پاسخ به  ،،،

😂 😂 😂 😂

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

توی آتیش پاره همه کاریه

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

🤨🤨🤨

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

چه عجب🤨

خواننده ناشناس
خواننده ناشناس
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

عجب🤔 قابل تأمله

✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

خب بعضی وقتا میذاری دیگ
الان چ ربطی داشت؟

✞ΛƬΣПΛ✞
1 سال قبل
پاسخ به  Eda

هع

دسته‌ها
178
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x