رمان گرداب پارت 276 - رمان دونی

 

 

 

 

رنگ دیوارها سفید و صورتی بود و برای تمام وسایل اتاق هم از همین دو رنگ استفاده شده بود…

 

سمت راست بغل دیوار، یک تخت چوبی کوچک قرار داشت که صورتی بود و چهار طرفش بلند و نرده مانند بود برای حفاظت از بچه….

 

کنارش هم یک مبل دو نفره ی راحتی سفید رنگ بود..

 

سمت چپ کمد سفید و صورتی قرار داشت که روش عکس هایی از باربی و انیمه های دخترونه زده بودن…

 

گوشه ی اتاق یک بوفه ی چوبی چند طبقه و بدون شیشه قرار داشت که کلی عروسک داخلش بود…

 

کنارش هم یک میز و صندلی کوچولوی خوشگل گذاشته بودن…

 

وسط اتاق هم یک قالی مستطیلی با طرح باربی پهن شده بود…

 

با ذوق نگاهم رو چرخوندم دور اتاق و گفتم:

-وای خدای من..اینجا چقدر خوشگله..

 

سوگل هم با حس خاصی نگاهش رو به اطراف چرخوند و گفت:

-واقعا؟..همه چی تکمیله به نظرت؟..

 

-وای اره..خیلی خوشگل شده..

 

-لباس های خیلی نازی هم براش خریدیم داخل کمده..فردا همه رو نشونت میدم الان خسته ای…

 

سرم رو با لبخند به تایید تکون دادم و سوگل با خنده ادامه داد:

-البته لباساشو خودمون چیز زیادی نخریدیم..سامان و عسل و مامان هردفعه که میان کلی لباس و چیز میز میخرن میارن….

 

#پارت1622

 

با خنده گفتم:

-دیگه اولین نوه شونه حتما کلی ذوق دارن براش..

 

با صدای سورن، سوگل فرصت نکرد جواب بده و من با ذوق چرخیدم سمت در اتاق و گفتم:

-سورن اینجاییم..تورو خدا بیا اینجارو ببین..

 

صدای قدم هاش اومد و گفت:

-اونجا چیکار می…

 

تو چارچوب در ایستاد و با دیدن اتاق حرفش نصفه موند و چشم هاش برق زد…

 

در حالی که سرش به دور و برش می چرخید گفت:

-اینجارو ببین..

 

خندیدم و با ذوق گفتم:

-خیلی خوشگله نه؟..

 

کامل وارد اتاق شد و دوری زد و گفت:

-خیلی..قربونش برم اینجا اتاق عشق داییه..

 

سوگل خودش رو به سورن رسوند و جفت دست هاش رو دور بازوش حلقه کرد و گفت:

-پسندیدی دایی جان؟..

 

سورن محو و مات سرش رو به تایید تکون داد و بازوش رو از بین دست های سوگل دراورد و دور شونه هاش حلقه کرد….

 

کامل سوگل رو توی اغوشش گرفت و روی موهاش رو بوسید و با عشق گفت:

-سوگل من کِی اینقدر بزرگ شد که حالا داره مامان میشه..قربون دوتاتون برم…

 

سوگل سرش رو به سینه ی سورن تکیه داد و سورن دوباره روی موهاش رو بوسید و با بغض گفت:

-کاش مامان و بابا هم بودن و این روزهارو میدیدن…

 

#پارت1623

 

صدای گریه ی سوگل بلند شد و منم از حال و هواشون بغض به گلوم نشست…

 

سورن چونه ش رو به سر سوگل چسبوند و محکمتر بغلش کرد و همچنان با بغض گفت:

-گریه نکن عزیزدلم..من مطمئنم اونا هم دارن مارو میبینن و الان خیلی خوشحالن…

 

سوگل با صدای لرزونی گفت:

-کاش بودن..

 

قدمی به طرفشون برداشتم و اهسته گفتم:

-سوگل جان حالت بد میشه عزیزم گریه نکن..

 

با صدای متعجب و نگران سامیار سرم چرخید سمتش که جلوی در ایستاده بود:

-چی شده؟!..

 

قدم تند کرد طرف سوگل و هول شده و نگران گفت:

-سوگل..سوگل جان چی شده عزیزم؟!..

 

رنگش پریده بود و صورتش غرق نگرانی بود..

 

حالا بهتر حرف های سوگل رو درک می کردم که می گفت، من که حالم بد میشه سامیار زودتر یه گوشه میوفته….

 

قدمی جلوتر رفتم و کنارش ایستادم و اهسته گفتم:

-چیزی نیست..یاد پدر و مادرشون افتادن..

 

سامیار بازوی سوگل رو گرفت و با احتیاط از بغل سورن کشیدش عقب و گفت:

-ببینمت عشقم..

 

میون اون حال و هوای ناراحت و گرفته، با دیدن عشق بینشون که واضح و روشن خودش رو نشون میداد، لبخند روی لبم نشست….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 93

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیمی از من و این شهر دیوانه

  خلاصه رمان :   نفس یه مدل معروف و زیباست که گذشته تاریکی داره. راهش گره می‌خوره به آدم‌هایی که قصد سوءاستفاده از معروفیتش رو دارن. درست زمانی که با اسم نفس کثافط‌کاری های زیادی کرده بودن مانی سر می‌رسه و… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سقوط برای پرواز pdf از افسانه سماوات

  خلاصه رمان:   حنانه که حاصل صیغه ی مریم با عطا است تا بیست و چند سال از داشتن پدر محروم بوده و پدرش را مقصر این دوری می داند. او به خاطر مشکل مالی، مجبور به اجاره رحم خود به نازنین دخترخوانده عطا و کیامرد میشود. این در حالی است که کیامرد از این ماجرا و دختر عطا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیلوفر آبی

    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه و اون یا گردنت رو می شکنه یا تورو به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اکو
دانلود رمان اکو به صورت pdf کامل از مدیا خجسته

  دانلود رمان اکو به صورت pdf کامل از مدیا خجسته خلاصه رمان:   نازنین ، دکتری با تجربه اما بداخلاق و کج خلق است که تجربه ی تلخ و عذاب آوری را از زندگی زناشویی سابقش با خودش به دوش میکشد. برای او تمام مردهای دنیا مخل آرامش و آسایشند. در جریان سیل ۹۸ ، نازنین داوطلبانه برای کمک

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Rmh
Rmh
7 ماه قبل

پارتم نداریم الحمدلله

نازنین
نازنین
7 ماه قبل

فاطی جون فصل دوم آوای توکا روکی میذاری پس؟

خواننده رمان
خواننده رمان
7 ماه قبل

فاطمه جان خبری از هامین و آووکادو نیست؟

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x