صدای سکوت پارت ۱۷

0
(0)

هدیه کمی خوشحال بود از اینکه قرار است در خانه پویا باشد و کمی هم ناراحت برای بی توجه ایه برادرش.

انتظار داشت سپهر سفرش را کنسل کند اما او نامزدشرا به هدیه ترجیح داد!

روز بعد آنها به کلانتری رفتند و همه چیز را برای پلیس توضیح دادند.

پلیس- ببینید کسی که وارد خونه شده و فقط وارد یک اتاق شده قطعا از خودتون یا دشمنتون بوده و خبر هم داشته که چند دقیقه‌ی دیگه خانم وارد خونه میشه. به کسی شک ندارید؟

هدیه سرش را تکان داد و گفت -نه ندارم

– باشه به هر حال ما تحقیقات رو شروع میکنیم و اگر به کسی شک داشتید و یادتون اومد بهمون خبر بدید.

همراه پویا سوار ماشین شدند و به خانه‌ی پویا رفتند، هدیه حس عجیبی در دل داشت انگار در دلش رخت میشستند.

گوشی هدیه زنگ خورد، آرسا زنگ میزد

هدیه-الو

آرسا- سلام هدیه خوبی؟

-سلام خوبم ممنون شما خوبید؟

-خوبم منم خدا بد نده شنیدم دزد اومده خونتون

-بله متاسفانه

-اتفاق خاصی که براتون نیفتاد؟

-نه خداروشکر خوبم

-کمکی چیزی لازم ندارید؟

-نه ممنون

-باشه اگر چیزی لازم داشتید بهم خبر بدید خوشحال میشم کمکتون کنم.

-دستتون درد نکنه حتما

-خدا نگه دار

هدیه جوابش را نداد و قطع کرد، اصلا حس خوبی نسبت به این آدم نداشت.

-کی بود؟

-همین رفیق سپهر، آرسا

اخم های پویا در هم رفت

-چی میگفت

-شنیده بود دزد اومده، زنگ زده بود بگه خدا بد نده و فلان

-آها

-اصلا حس خوبی نسبت بهش ندارم

پویا سرش را تکان داد و چیزی نگفت.

پویا هم حس بدی نسبت به آن داشت و هم می‌ترسید که به هدیه آسیبی برساند!

به خانه رسیدند. هدیه کوله پشتی اش را که درون آن لباس گذاشته بود را برداشت و با سپهر به خانه رفتند.

وقتی وارد خانه شدند، منظره ای بهم ریخته و نامرتب رو به روی هدیه ظاهر شد.

-پویا با خونه کشتی میگیری؟

چند قدم برداشت و روی مبل نشست

-شاید

-میشه بگی چیکار میکنی که انقدر بهم ریخته اس؟

-خب وسایل رو بر میدارم استفاده میکنم بعد بهم ریخته میشه دیگه.

-اگر برداری و دوباره سر جاشون بذاری اینجوری نمیشه

-اینجا هیچی جای مشخصی نداره برو لباست رو عوض کن منم یکم اینا رو جابه جا کنم توی راه رو اتاق دومیه واسه مهموناست.

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x