هم دانشگاهی جان پارت ۱۱ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۱۱

هم دانشگاهی جان

 

 

مائده: غلط کردی قبول نیس، اصلا قبول نکن بدرک کثااااافت

 

لحنش خیلی بامزه بود نمیشد نخندید

 

قهقه هام بلند شد که مثل غورباقه زل زده بود به من

 

_ مرگ خو چته؟ نباید بخندم؟

 

مائده: نه تو بخند یه روز نوبت خنده های ما هم میرسه

 

_ اوه ینی میگی اون موقع تو میخندی من نمیخندم؟ عمراا

 

مائده: حالا میبینیم

 

تمام این حرفا رو تو مسیر زده بودیم حالام رسیده بودیم دم رستورانه رستوران شیک و قشنگی بود

 

با سکوتی که داشت میشد گفت بینظیره

 

مائده: ولی خدایی چه جای دنجیه نه؟

 

_ اره از این به بعد میشه پاتوقمون خیلی خفنه

 

مائده: تو پاشو برو دستاتو بشور تا میری میای منم یه زنگ به مبینا بزنم

 

_ اوکیه

 

حرکت کردم سمت سرویس بهداشتیا دستامو سه بار شستم و برگشتم

مائده هنوز داشت حرف میزد

 

مائده: نه ببین مبینا لوکشین‌ می‌فرستم بیاین دیگه کجایین مگه؟؟

 

مبینا:……

 

مائده: خب اگه تو خونه این چرا مخالفت میکنین بابا پاشین بیاین خیلی جاش دنجه پاشین تا ده دقیقه دیگه اینجایین

 

ده دقیقه که نمیشد اومد اینجا ولی نیم ساعت دیگه اوکیه

 

 

ساعت ۹ بود که بچه ها اومدن و همگی با هم سفارش دادیم علاوه بر مکانش غذاهاش هم دنج بود

 

مبینا: چی شد مائده؟

نظر مثبتت چیه در مورد این اقاتون؟

 

_ اوه مبینا کجای کاری خانم قبول کرده پسفردا هم عقده

 

یگانه: اوه نه بابا به این زودی حالا من لباس چی بپوشم

 

مائده: خفه شین دو دقیقه این حرفا و من؟ اصلا با هم جور در میایم؟

 

_نه والا جور که نمیاین ولی پازل چرا

 

مائده: خیلی بیشعوری دلی تو که همش پیش من بودی

 

یگانه: اینا رو ولش کن دلی،خودت تعریف کن چی شده؟

 

 

نشستم از اول ماجرا تا آخر ماجرا رو براشون تعریف کردم جلو خودشونو گرفته بودن که نخندن

 

پس از تموم شدن حرفام مبینا گفت

 

مبینا: ینی خاک‌ تو سرت مائده یارو اینهمه خواهانت شده بعد میگی دو سه روز بگذره؟

یکی برا ما پیدا نمیشه ترشیدیم

اونوقت یارو اینقد عاشقشه داره بد بختو معطل می‌کنه

 

_ بچها باید یه کاری کنیم بنظرم

 

یگانه: چی دلی؟

 

_ زنگ بزنیم رئیس جمهور بگیم خر از گینس نیارن اینجا ما داریم که

 

مبینا و یگانه داشتن میخندیدن ولی مائده هنگ بود وقتو غنیمت شمردم کیفمو برداشتم و فرااار

 

ولی ناکس رسید بهم و یه مشت مشتی بهم زد

 

ما که بیرون بودیم یگانه و مبینا هم پاشدن اومدن و حرکت کردیم

ولی ایندفعه مبینا پیش من بود یگانه و مائده پیش هم

 

با مبینا هم خیلی آدم می‌خندید ینی غمگین ترین آدم زمین میومد پیشش هم خندش می‌گرفت

 

_ مبینا دلت برای بچها تنگ نشده؟ اوف کِی بشه بریم رفسنجون دلم لک زده برا خیابون سی متری

 

مبینا: میریم ایشالا اره منم دلتنگشونم

 

 

_ یه تماس تصویری باهاشون بگیر با همشون

 

مبینا: باشه واستا

 

زنگ زد بهشون همشون هم اینترنت هاشون روشن بود و همه همدیگه رو دیدیم چقد‌ دلم پر میکشید برای بغلشون انقد به هم وابسته بودیم که خدا بدونه…

 

پس کلی خنده و شادی و غم و گریه گوشی رو قطع کردیم و رسیدیم به خونه

 

تمام شب رو داشتیم درس میخوندیم

تا ساعت 3 هم بیدار بودیم

 

بالاخره تصمیم گرفتیم که بخوابیم

 

تا وسایل هامونو جمع کردیم ساعت شده بود سه و نیم

 

سرامون به بالشت نرسیده خوابمون برد

 

صبح با صدای گوشی مبینا از خواب بیدار شدم

 

ساعت 7/5 بود هنوز خیلی خوابم میومد خدایی

ولی باید می‌رفتیم دانشگاهو نمیشد خوابید

رو گوشیم یه پیام داشتم از آرتین ساعت 4/5 فرستاده بود

 

بازش کردم:

 

*سلام دلوین خانم حالتون چطوره؟

ببخشید بی موقع مزاحم شدم

خواستم بدونم نظر مائده خانم چیه؟

من دیشب انقد فکر داشتم که خواب نرفتم و تا همین الان بیدار بودم*

 

براش نوشتم:

 

*سلام اقای رادمهر ممنون شما حالتون خوبه؟

راستش با اصرار های زیاد من و مبینا و یگانه راضی شده که دو سه تا ملاقات با هم داشته باشید تا شما رو بشناسه و بتونه درموردتون پیش پدر مادرش چیزی بگه!

خواهشاً صبر کنین تا خودم بهتون پیام بدم و بگم که چه ساعتی و کِی و کجا‌ اولین ملاقات برگذار بشه*

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سرمای دلچسب
دانلود رمان سرمای دلچسب به صورت pdf کامل از زینب احمدی

    خلاصه رمان سرمای دلچسب :   نیمه شب بود و هوای سرد زمستان و باد استخوان سوز نیمه شب طاقت فرسا بود و برای ونوس از کار افتادن ماشینش هم وضعیت و از اینی که بود بد تر کرده بود به اطراف نگاه کرد میترسید توی این ساعت از شب از ماشینش بیرون بره و اگه کاری انجام

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار

          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم، به اینجایی که حقمون بود.   پدر ثمین ناخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بوی گندم
دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی

      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید شونه هم رو خالی کرد و خدای نکرده با رها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تیغ نگاه به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

        خلاصه رمان:   دختری که توی خاندان بزرگی بزرگ شده و وقتی بچه بوده بابای دختره به مادر پسرعموش تجاوز میکنه و مادر پسره خودکشی میکنه بابای دختره هم میوفته زندان و پدربزرگشون برای صلح میاد این دوتا رو به عقد هم درمیاره و پسره رو میفرسته خارج تا از این جریانات دور باشه بعد بیست

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
18 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
2 سال قبل

مرسی از قلم زیباتون

N۱۲۸p
N۱۲۸p
2 سال قبل
آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط N۱۲۸p
ب ت چ
ب ت چ
2 سال قبل

پارت جدید چرا نمیزاری؟

N۱۲۸p
N۱۲۸p
2 سال قبل
پاسخ به  ب ت چ

دوستان پارت جدید گذاشته شده ولی جز این پارت ها هنوز نیومده ، داخل گوگل اسم رمان رو سرچ کنید و بنویسید پارت ۱۲ ، بالا میاره

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
پاسخ به  N۱۲۸p

الان درستش میکنم

N۱۲۸p
N۱۲۸p
2 سال قبل

خیلی ممنون❤️

F.b.n
F.b.n
2 سال قبل

چرا پارت بعد رو نمیزارید ؟!

سپیده
سپیده
2 سال قبل

اه معلومه ب زور مائده رو راضی کردن😂
ب زوووووووور😂

($@:/*/:@$)
($@:/*/:@$)
2 سال قبل

نویسنده رفسنجانی هستی ؟
سی متری و بنفشه و امام و …….

($@:/*/:@$)
($@:/*/:@$)
2 سال قبل
پاسخ به  Delvin

منم رفسنجانی هستم

($@:/*/:@$)
($@:/*/:@$)
2 سال قبل
پاسخ به  Delvin

اره عزیزم 😍
چند سالته محل زندگیتون کجاست ؟
من فضولیم گل کرد

($@:/*/:@$)
($@:/*/:@$)
2 سال قبل
پاسخ به  Delvin

ن عزیزم تلگرام ندارم
اشکال نداره

Maede.f
Maede.f
2 سال قبل

عالیه ، ممنون نویسنده جان❤️❤️

ندی
ندی
2 سال قبل

عالیه خیلی کیف میده خوندنش

دسته‌ها
18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x