هم دانشگاهی جان پارت ۶۶ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۶۶

.

 

 

 

+ سلام دختر عمو

چه عجب یادی از ما کردی؟

_ سلام محمد چطوری؟

دیگه ما کم سعادتیم شما چرا یادی نمیکنی

+ والا بعد از اون اتفاق من هنوزم منتظر بودم تو بهم زنگ بزنی

_ هووف

منم الان زنگ زدم برای همون اتفاق

+ جدی میگی دلویییین؟

ینی روی پیشنهادم فکر کردیییی؟

_ اره..فکر کردم

+ تو رو خدا!!

واقعی میگی دلوین یا باز داری شوخی می‌کنی؟

_ نه محمد واقعی میگم

فکر کردم

+ خب بگو چی شد

جون به سرم باید بکنی تا حرف بزنی؟

چندین ثانیه به خودم مهلت فکر کردن دادم

این اون تصمیمی بود که من میخواستم بگیرم و کنار آریا باشم؟

این بود اون عشق؟

اما مغزم همین فرمانو میداد

با اون کاری که از آریا دیده بودم دیگه هیچوقت بهش محل هم نمی دادم

اون روزی که کنار دختره نشسته بود و جیک تو جیک هم و دست تو دست داشتن با لبخند برا هم حرف میزدن من تو قلب آریا بودم؟

الان اومده دم از عاشقی میزنه؟

دم از عشقی که…

+ کجا رفتی پس؟

_ راستش..

+ راستش چی دلوین؟

_ من مخالفتی ندارم میتونین با خانواده تشریف بیارین

+ واای نهههه

من دارم از دلوین چی میشنوم؟

تو مطمئنی دختر؟

چالش که نیست دلوین ها؟

نکنه مسخرم کردی؟

_ نه محمد نه..ینی باورم نداری؟

تاحالا از من دروغ شنیده بودی؟

+ نه نه..ببخشید..

قول میدم خوشبختت کنم دلوین

قول میدم هیچی برات کم نذارم

پیچیدم تو خیابون و گفتم:

_با حرف که اتفاقی نمیفته..باید عمل کنی..

+ ای به چشم..شما جون بخوا خانم بهداد.

شما کی تشریف میارید اینطرف که ما مزاحم بشیم؟

مغزمو تحت فشار قرار دادم

درست بود که محمدو میشناختم اما این شناخت کافی نبود

_ من عید برمی‌گردم محمد

می‌خوام این مدتی که میام رو باهات در ارتباط باشم تا یکم بیشتر بشناسمت

شاید اصلا به درد هم نخوردیم محمد

+ باشه دلوین موافقم!

فقط میتونم یه خواهش ازت داشته باشم؟

_ اره بگو

+ میشه علی صدام بزنی؟

مثل بچگیامون..

چقد خوب بود که اینو می‌گفت

و چقدر بهتر اینکه داشتم دل از مردی میکندم و دل به مردی دیگه میدادم که عاشقانه میپرستیدم

_ باشه حتما

من پشت فرمونم کاری نداری؟

+ نه..راستش میخواستم یه چیزی بهت بگم

_ چی؟

+ راستش دلوین..من خیلی دوست دارم!

اینو یادت نره../

ابراز علاقه ی علی حالمو خراب تر میکرد..

احساس خیانت داشتم

_ خوشحالم که اینو میگی

+ مواظب خودت باش دلوین

خدافظت

_ خدافظ

گوشیو قطع کردم و گذاشتمش رو داشبورد

لعنت به این زندگی

لعنت به این شانس

لعنت به این عشق

ای خدا چیکار کنمممم؟؟

ماشینو بغل جاده نگه داشتم.

دوتا مشت محکم رو فرمون کوبیدم.

گریه امونمو برید و سر روی فرمون گذاشتم و به حال خودم نالیدم‌..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان همقسم pdf از شهلا خودی زاده

    خلاصه رمان :       توی بمباران های تهران امیرعباس میشه حامی نیلوفری که تمام کس و کار خودش رو از دست داده دختری که همسایه شونه و امیر عباس سال هاست عاشقشه … سال ها بعد عطا عاشق پیونده اما با ورود دخترعموی بیمارش و اصرار عموش به ازدواج با اون همه چی رنگ عوض می

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قلب سوخته pdf از مریم پیروند

    خلاصه رمان :     کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه می‌سوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانه‌های صدفی که اونو از بچگی بزرگ کرده اعتنایی نمی‌کنه… چون یه حس پدرانه به صدف

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلوع نزدیک است pdf از دل آرا دشت بهشت

  خلاصه رمان:         طلوع تازه داره تو زندگیش جوونی کردنو تجربه می‌کنه که خدا سخت‌ترین امتحانشو براش در نظر می‌گیره. مرگ پدرش سرآغاز ماجراهای عجیبیه که از دست سرنوشت براش می‌باره و در عجیب‌ترین زمان و مکان زندگیش گره می‌خوره به رادمهر محبی، عضو محبوب شورای شهر و حالا طلوع مونده و راهی که سراشیبیش تنده.

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بوی گندم
دانلود رمان بوی گندم جلد دوم pdf از لیلا مرادی

      رمان: بوی گندم جلد دوم   ژانر: عاشقانه_درام   نویسنده: لیلا مرادی   مقدمه حالا چند ماه از اون روزا میگذره، خوشبختی کوچیک گندم با یه اتفاقاتی تا مرز نابودی میره   تو این جلد هدف نویسنده اینه که به خواننده بفهمونه تو پستی بلندی‌های زندگی نباید شونه هم رو خالی کرد و خدای نکرده با رها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تریاق pdf از هانی زند

خلاصه رمان : کسری فخار یه تاجر سرشناس و موفقه با یه لقب خاص که توی تموم شهر بهش معروفه! عالی‌جناب! شاهزاده‌ای که هیچ‌کس و بالاتر از خودش نمی‌دونه! اون بی رقیب تو کار و تجارته و سرد و مرموز توی روابط شخصیش! بودن با این مرد جدی و بی‌رقیب قوانین خاص خودش‌و داره و تاحالا هیچ زنی بیشتر از

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
2 سال قبل

عکس آریا رو کجا گذاشتین؟!

ثنا
ثنا
2 سال قبل

هر دل شکستنی تاوان داره دلوین خانم اریا هر چه قدر هم که بد باشه واقعا حقش نیست این بلا سرش بیاد

سپیده
سپیده
2 سال قبل

محدثه عکس محمدعلی رو بزار ببینم آریا بهتره یا اون😁

mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

راست میگه😂

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  mahsa

تا الان آریا از همه بهتر بوده😂😂

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  Delvin

مرسی😂😂ممنون

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x