- ژانر :عاشقانه_اجتماعی_ازدواج اجباری
- نویسنده :محیا نگهبان
جدیدترین رمان های کامل pdf
- ژانر :عاشقانه_پلیسی
- نویسنده :مرجان فریدی
- ژانر :عاشقانه_پلیسی
- نویسنده :مرجان فریدی
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :گیسو خزان
ایرج خان تنها خیره نگاهش کرد و حرفی نزد… پارسا خان که شاهد حرف هایشان بود، گفت: به نظرم درخواست منصفانه ایه ایرج خان…؟! ایرج خان سر تکان داد. -قبوله ولی کوچکترین مشکلی نباید پیش بیاد…؟! امیریل دوست داشت گردن مرد را بشکند
-با شمام… جواب سوال بابارو بده. لحنش در عین آرامی بیانعطاف بود و باعث شد ماهین نتواند از جواب دادن فرار کند و آرام بگوید: -بابایی آ..آخه دوس دال..م ماس! -جداً؟ پس چون دوست داری باید بهحق خودت راضی نباشی و
بعد از آن روز، همه چیز صد و هشتاد درجه فرق کرده بود. دیگر گوشه گیر و بد اخلاق نبودم. بر خلاف چیزی که در قلبم میگذشت، مدام میخندیدم و سعی میکردم ذهنم را با پناه بردن به رنگ ها و قلم هایم منحرف کنم. پدر
فاطمه خانم و همه شروع کردن به تعارفات معمول و بعد من و دنیز هم با مامان رفتیم سمت اشپزخونه تا بهش کمک کنیم…. تو اشپزخونه مامان با استرس و نگرانی از این طرف به اون طرف می رفت و تند تند کار می کرد تا همه
رز سری به تایید تکان داد و سپهر دلش، فکرش، خیالش یک ملاقات عاشقانه تر را طلب میکرد و ادامه داد: – خیلی عوض شدی انگار چند سال ندیدمت! و رز ناخواسته خجالت میکشید، عوض شدنش را پای چیز دیگری میگذاشت و احساس میکرد سپهر
نریمان جلو رفت، عصبانیت از صورتش میبارید. یقه ی مرد را چنگ زد ، بین دندان های کلید شده غرید: – درست حرف بزن ببینم! قسطی حرف نزن ، عصبی ام نکن مرد ! مرد با ترس به چشم های سرخ نریماننگاه
*** چند دقیقه ای می شد که روبروی باشگاه بدنسازی ایستاده بودم … دو دل از اینکه داخل بروم یا نروم . در دل خدا خدا می کردم سر و کله ی مجتبی پیدا شود و بتوانم با او صحبت کنم . ولی خبری از
رستا گردنش را بالا کشید. نگاهش که به چشمان سرخ مرد افتاد. حالتش جور عجیبی بود که باعث شد قدمی به عقب بردارد که امیریل بازوی چپش را محکم چسبید که دخترک از درد ناله ای کرد و حواس مرد سمت بازویش رفت… سر
خلاصه رمان گرایلی : کاپیتان دلان گرایلی، دختری خانزاده که ناچار میشود بين انتخاب جان برادر و عشق، ارتباط خود را با پاشا مهراز تمام کند. به هر حال پاشا از دلان دست نمیکشد و در این بین خاندان گرایلی بخاطر مسئله کهنه نشدهی خونبس، دچار تحولی
برای عقلش دلالیل منطقی بافت اما آنقدر در خانه و پیش بابا عطا و دوستانش مجبور شده بود قوانین خاصی را رعایت کند و بخاطر گوشزدهای مدام مادربزرگش و دنیز همیشه از مردها دوری میکرد که ذهنش به این راحتیها قانع نمیشد! اما با این
خلاصه رمان ماهی دو اقیانوس : یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبندهای در مورد تولد و هویت و گذشتهاش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشهای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همهی مصیبتهای خودش و
حورا خیره به محمد لب زد: _ این کیه حورا؟ محمد اخم کرد و جلوتر رفت: _ گفتم شما، جناب؟ من ترسیده در ان لحظه حتی اعتقادات محمد را هم زیر پا گذاشته و بازویش را چنگ زدم تا دعوا
خلاصه رمان : نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما
خلاصه رمان : ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل
خلاصه رمان : روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خوندهی برادر فرهاده،
خلاصه رمان : این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو
خلاصه رمان : سها دختری خجالتی و منزوی که با وعده و خوشی ازدواج میکنه تا بهترین عروس دنیا بشه
خلاصه رمان : درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه