جدیدترین رمان های کامل pdf
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :گیسوی پاییز
- ژانر :تراژدی_عاشقانه
- نویسنده :خیال(ستایش راد)
- ژانر :عاشقانه_اجتماعی_هیجانی_پلیسی
تیپ سر تا پا مشکی اش زیادی به او میآمد. اگر به چشم دشمن خونی به او نگاه نمیکردم، باید اعتراف میکردم واقعا جذاب است! – تموم شد؟ با شنیدن جملهاش،نگاه از او میگیرم و پشت چشمی برایش میروم. با پرویی جوابش را میدهم: – از
_ بیا بخور جون بگیری! با پشد دست اشکهایم را پاک کرده لقمه را از دستش گرفتم: _ من هیچی نمیدونم کیمیا…بخدا قبول نمیشم، بدبخت میشم، بعدش باید بشینم منتظر یه شوهر جدید باشم، از قباد بدتر… خندید و رو به
نگاه امیریل پر از بهت شد… اما کم کم ابرو در هم کشید و با عصبانیت نگاه دخترک کرد… -خجالت بکش…! رستا شانه بالا انداخت… -به من چه؟ می پرسین وقتی هم جوابتون میدم یه دونه خجالت بکش برام ردیف می کنین…! خب
چهرهاش رنگ غم گرفت، اما انگار برای کودکش بود که با لبخند تلخی گفت: _ ولی چه کنیم دیگه، یه روز همهمون به خاک برمیگردیم… فقط در جوابش لبخند زدم، که میدانست زمان مرگ کی میرسد. _ من دیگه برم، مواظب خودت
خلاصه رمان: زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا
ماهرخ با عصبانیتی که گریبانگیرش شده بود با حرص گوشی را روی مبل پرت کرد و سمت آشپزخانه برگشت… شهریار مشغول سیخ کشیدن جوجه ها بود. با لبخندی رو به دلبرکش گفت: ترانه بود…؟! -اره خود خرمگسش بود بیشعور…! -حالا چرا اینقدر
قهقهه ی مستانه ی سراب روح تازه ای به خانه دمید. خانه ی بی روح و سردشان دوباره داشت رنگ و بوی عشق میگرفت. _ از نو شروع کنیم؟ زمزمه ی آرام حامی لبالب از خواهش و تمنا بود. سراب سری به تایید تکان داده و
درحالی که خودم رو تو جام تکون میدادم و یه جورایی نشسته انگار می رقصیدم، شروع کردم بلند بلند همراه اهنگ خوندن…. “درگیره عشق تو شدم تو که خواب و خیالِ شبامی قید همه چیزو زدم واسه اینکه الان تو باهامی هرچی تو دنیاست به کنار تو
خلاصه رمان: نیمه شب بود، ماه میان ستاره گان خودنمایی میکرد در حالیکه چشمانش بسته بود، یاد شعر موالنا افتاد با خود زیر لب زمزمه کرد. به طبی بش چه حواله کنی ای آب حیات! از همان جا که رسد درد همانجاست دوا
سری به تایید تکان دادم، دلسوزانه دستش را روی دستم گذاشت: _ خب خوبی؟ گفتم نکنه یه وقت ببینیش ویار کنی بهش! لبخند تلخی زدم، چه میدانست چه در دلم میگذرد: _ خوبم…نه فکر نکنم، چرا اومد؟ گفتم حداقل شما نمیذارید بیاد!
_ درست میگی، بخوابم. صدای پف کلافهاش را شنیدم. _ خجالت نکشها! یه قربون صدقه نری یه وقت؟ ابراز محبت نکنها! یههو مردانگیت تحلیل میره! _ مهمل نگو، پریناز. _ اصلاً بگیر بخواب، شازده! همون قهر باشیم بهتره! _ شبتون آرام، خانوم.
خلاصه رمان : رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل
دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر
دانلود رمان بوسه گاه غم خلاصه : حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و
دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر
دانلود رمان باورم کن خلاصه : آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه . به خاطر توصیه ی یکی از
دانلود رمان فرار دردسر ساز خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان
دانلود رمان هکمن خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو