جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان جزر و مد
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 34

          آره دور کردن امیر حسام از من درسته حرفش بهم برخورد ولی از خدام بود     _چه بهتر……ایشالله که همین طوره……   **   سر میز صبحونه نشستیم که حاج خانومم اومد     _سلام صبح بخیر…..     دل تو دلم نبود بگم

ادامه مطلب »
رمان تاوان
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 35

  نمیدونم چقدر گذشت اصلاحواسم به ساعت نبود لیوان خالی رو گذاشتم سرجاش _آدرس اینجا رو کی بهت داد؟؟ دوباره زل زدم بهش آروم جوابشو دادم _مددکاری….خانم کریمی وقتی بهم گفت شرکت پخش دارو پیشروعه خیلی جا خوردم ولی اینم زدم به حساب تمام دروغایی که بهم گفته بود _میدونی

ادامه مطلب »
رمان دچار

رمان دچار پارت ۲۷

دومین روز عماد به سختی چند کلمه حرف می‌زند. آب می‌خواهد و بعد اسم هژار را می‌گوید. می‌گویم حالش خوب است و چون پایش را عمل کرده‌اند نمی‌تواند به دیدنش بیاید. دستش را آرام می‌گیرم و در حالیکه اشک‌هایم تمامی ندارند می‌گویم _مرسی که موندی، مرسی که جنگیدی   دستش

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 205

                این سرابی که عزای مرگ پدرش را گرفته بود همان دختربچه بود و سراب باید ساکتش میکرد تا بیش از این دست و پایش را سست نکرده.   دخترک را به اعماق وجودش فرستاد و کاری که برای انجامش آمده بود را

ادامه مطلب »
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 82

        رستا دستی روی لبش کشید و با یادآوری خشونت امیر با درد چشم بست… -مرتیکه انگار از سر قحطی برگشته…هرچی داشتم و نداشتم از جا کند…!!!   اما راضی بود… به اینکه امیر برایش این گونه بال بال میزد راضی بود.   از آشپزخانه بیرون زد

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 63

    دست و پایم میلرزید. من آدم این کارها نبودم… قلبم از شدت حقارت تند میزد و چیزی نمانده بود اشکم دربیاید.   از کنار خیابان دور شدم و مقابل مغازه ای ایستادم. جانم بالا می آمد اگر یک بار دیگر کسی آنطور تحقیرم میکرد.   مستاصل و درمانده

ادامه مطلب »
رمان دچار

رمان دچار پارت ۲۶

جواب می‌دهد، هژار است و نگران شده. دستی به موهایش می‌کشد و من سر به زیر می‌اندازم. از آن حالت نشئگی کمی خارج می‌شویم و از او خجالت می‌کشم. اتفاقی که بینمان افتاده باورم نمی‌شود. دستم را می‌گیرد و می‌گوید _بریم، هژار داره دنبالمون می‌گرده   دستی به لب‌هایم که

ادامه مطلب »
رمان سال بد
رمان سال بد

دانلود رمان سال بد پارت 106

      – چه مرگتونه عین پیرزنا جمع شدین دور هم … زر زر می کنید ؟ … حرفی دارید با صدای بلند بگید !   کلمات سنگین و تاثیر گذار ادا شدند … و پس از آن برای لحظاتی سکوت در جمع بر قرار شد . عماد نگاهش

ادامه مطلب »
رمان جزر و مد
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 33

          واقعا نمیدونه….‌‌نمیفهمه؟ با حرص گفتم     _فکر کردی من هر روز صیغه ی این و اون میشم که میگی چرا میترسی؟     نگاهش عوض شد لحنشم عوض کرد     _منظورم این نبود……نگرانیت بی جائه…..ولی بدون خیلی خوش شانسی که قراره اسمم بیاد

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 354

            عصبی پلک بستم تا صدایم را بالا نبرم:   _ ببین…من طرفداری نمیکنم، اما دارم میگم، ناحقی نکن! هرچی بشه مادرته…از تو دلخورم، از مادرت، حتی از کیمیا اما ببین، الان یه دلیل دارم که با همه‌تون ارتباطمو حفظ کردم…   با دست به

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 353

            پوزخند زد و غذایش را هم زد:   _ که چی؟ همون که زندگیمو بهم ریخت دیگه…حالا هم نمیذاره دو دیقه پیش زن و بچه‌م اروم بگیرم!   انگار واقعا این مرد عوض شده بود. نفرتش به مادرش بی حد و اندازه بود، در

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 349

        ** میان خواب و بیداری دست و پا می‌زد که تخت تکان خورد   با چشمان نیمه باز نیم‌خیز شد   ارسلان با بالاتنه‌ی برهنه هاوژینِ غرق در خواب را گوشه تخت خواباند   دهان باز کرد هشدار دهد که خودش زودتر دست به کار شد

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها