فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 307

        – دیگه باید برات چی کار می کردم درین؟ تو یه کلمه به حرف من گوش نمی دی.. چند بار گفتم نکن.. چند بار گفتم بسپرش به من.. چند بار گفتم اون حیوون وحشی ارزشش و نداره که به خاطرش از همه چیزت بگذری.. به کدومشون

ادامه مطلب »
رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 206

      نمیدونم چقدر تو سکوت بودیم فقط میدونم ساعت ها بدون هیچ حرفی دراز کشیده خیره به سقف اتاق بودیم… نه من قصد رفتن داشتم نه اون می‌گفت برو… نه من خوابم میومد نه اون چشماش روهم می‌رفت!   سکوتمون طولانی شده بود و هیچ کدوم هم انگار

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 284

          روی زمین سردخانه‌ی کوچک نشسته بود   زانوهایش را در آغوش کشیده و سرش را رویشان گذاشته بود   گونه اش از سیلی محکم جمیله می‌سوخت   سرما هر لحظه عذاب آورتر میشد   صدای یخچال های بزرگ و سردکننده های داخل دیوار آزار دهنده

ادامه مطلب »
رمان شاه خشت
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 21

    اثاثیه اتاق به قدمت آجرهایش بود، تخت‌خواب قدیمی، میزتحریر چوبی…   فرش کف اتاق را دوست داشتم، دست‌بافت… کاشان مرغوب، طرح افشان.   زمینه لاکی با دور سرمه‌ای… یک طرح سنتی و خاطره‌انگیز.   کمدهای چوبی خالی از هر وسیله‌ای بودند.   کاش می‌داد این کمدها را پر

ادامه مطلب »
رمان صدای سکوت

صدای سکوت 23

اتش را خاموش کردند و به سمت ماشین ها رفتند، باز هم نگاه های امین هدیه را راحت نمی گذاشت! اما چاره ای نبود…. کاوه به سمت ماشین خودش که دورتر بود رفت تا ان را روشن کند و به سمت هدیه بیاید سیمین – هدیه بیا با نیما اینا

ادامه مطلب »
رمان نغمه دل

رمان نغمه دل پارت28

مثلا خابیدم ولی تا صبح تو تب خاستنش سوختم صبح انگار نه انگار که اتفاقی افتاده صبح بخیر گفتیم و رفتم سرکار ولی اون خجالت زده بود (مائده) خیلی خجالت میکشیدم میدونستم داره اذیت میشه ولی نمیتونستن دست خودم نبود ماهگل که اومد گفت مریم خانم گفته ببره منو به

ادامه مطلب »
رمان طلوع
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۹۹

    دنبال صدا میرم ولی انگاری هر چی جلوتر میرم انرژیم کمتر و کمتر میشه تا جایی که با زانو محکم زمین میخورم….       نفس نفس میزنم و صدای کمک خواستن مردی که اسمم رو صدا میزنه لابلای صدای باد گم میشه….       مه شدید

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 283

    جمیله بالاخره نفسش را بیرون داد و کمی آرام گرفت   با چاپلوسی تایید کرد   _ کاری میکنیم هاتف خان انگشت به دهن بمونه آقا دخترا رو آماده میکنم و…   آلپ‌ارسلان جمله اش را قطع کرد   _ همشون نه! حتی یک حرکت اشتباه نمیخوام حمیله

ادامه مطلب »
رمان آووکادو
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 32

    حرفی که نمی‌زند، امید می‌پرسد   – حله دیگه؟!   زبانش را آرام روی لب‌هایش می‌کشد… می‌ترسد… از فرداهای نامعلومش می‌ترسد… از سرنوشت ویران شده‌اش می‌ترسد… از همه چیز و همه چیز می‌ترسد و ترس انگار بعد از آن شب توی وجودش لاله کرده است…   سرش را

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 11

    سراب چون برق گرفته ها نگاهش میکرد. لباس زیرش را چگونه پیدا کرده بود؟!   _ پس از این توری موریام داری؟ اون روز که یدونه از این مامان دوزا پات بود، بخشکی شانس!   سراب شوکه شده تکانی خورد و تمام تنش از یادآوری آن روز گر

ادامه مطلب »
رمان قایم موشک
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 27

    – من یه سال با این سطح شعورت تو یه اتاق مشترک دووم نمیارم جناب!   خواب آلود می‌گه:   – هوم؟   چشمام مثل جغد گرده و هنوز خواب به چشمم نیومده. امیر کی وقت کرده بود شیش تیکه بشه؟ جل الخالق!   – می‌گم فردا برو

ادامه مطلب »
رمان عشق ممنوعه استاد
رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت آخر

    چندروزی از آخرین روزی که ناهید رو دیده بودیم میگذشت و هیچ خبری ازش نبود درست طوری که انگار از اولم نبوده   درسته من به زندگی فقیرانه عادت داشتم ولی میدیدم چطور آراد داره اذیت میشه مخصوصا با شرایطی که توی اون اتاق داشتیم و هیچ وسیله

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها