فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 81

    جاوید اخم کرد _زن داری بچه داری نوه و نتیجه داری که میگی زخمای زندگیم؟! پول ماشینت و چیکار کردی آیدین باز من دو روز بالا سرت نبودم بیبین کاراتو   این بار آیدین ساکت شد؟ با اخم فقط به جاوید نگاه میکرد و یه لحظه حس کردم

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 257

      بسته سیگار را از جیبش بیرون کشید و بی میل زمزمه کرد   _ یارو کاربلده نترس سریع تمومش میکنه نه تو چیزی میفهمی نه اون   اون! منظور پسرش بود اهورا ملک‌شاهان   دستش را روی زنگ کنار در آهنی گذاشت و کام عمیقی از سیگار

ادامه مطلب »
رمان طلوع
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۳۹

    رابطه ی خونی چیزی نیست که بشه انکارش کرد….   امیرعلی با اون همه اظهار دوست داشتن و حرف های قشنگی که از آیندمون و از با هم بودنمون زد….گذاشت رفت…..انگار که اصن دیگه وجود ندارم براش…. دلم میخواد بهش زنگ بزنم ولی میدونم فایده ای نداره….اونی که

ادامه مطلب »
رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 139

    درگیر من شده بود! میتونستم این درگیری رو به همه و حتی خودش اثبات کنم! یلدا سقلمه ای به پهلوم زد وبا بالا و پایین کردن ابروهاش گفت: -ای شیطون! شماره رد و بدل کردی باهاش آره !؟ از گوشه چشم نگاهی به صورتش که تلفیقی بود از

ادامه مطلب »
رمان یاکان
رمان یاکان

رمان یاکان پارت 76

    بی حرکت چشم توی چشم تو فاصله ی چند سانتی نگاهش کردم. صورتش هرلحظه سرخ تر می شد. بعد از چند لحظه چشم هاش رو بست و نفس عمیقی کشید! نفسش رو بلعیدم و با بستن چشم هام بی قرار بوسیدمش… حاضر بودم برای مردن توی این لحظه،

ادامه مطلب »
رمان عشق با چاشنی خطر
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 83

    یه نگاه به دور تا دور اتاق اشکی کردم که فکم افتاد کف زمین از بس که قشنگ بود. همه چیز دقیق و دکوراسیونش سبک کلاسیک به همراه مبلمان کلاسیک بود و نورپردازیش هم خوب بود و طراحی کتابخانه و قفسه برای فایل ها که پشت میزش قرار

ادامه مطلب »
رمان یاکان
رمان یاکان

رمان یاکان پارت 75

      راشد و نوید کف دست هاشون رو به هم کوبیدن. _اینه… برو شوکا بهشون نشون بده این دختر وحشی کیه! نگاه عصبی بهشون انداختم و بعد با نگرانی به سمت شوکا برگشتم. _خطرناکه شوکا با طناب اینا نرو توی چاه… سرعتت رو بیار پایین.   با حالت

ادامه مطلب »
رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم
رمان دختر نسبتاً بد (بهار) فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم پارت 20

        کاملا مشخص بود از دیدنم جاخورده. خصوصا وقتی منو با اون حالت پریشون و بهم ریخته دید. سری تکون داوم و بی مقدمه پرسیدم:     -سلام سهند…تو از بهار خبر داری !؟     بیشتر جاخورد.اول که بربر نگاهم کرد و بعد هم گفت:  

ادامه مطلب »
رمان عشق ممنوعه استاد
رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 18

    بخاطر همین حرف نیره به انتظار نشستم و همینطوری شد که چندساعتی گذشت و باز خبری از محمود نشد   بلند شدم و همونطوری که گندمی که مشغول بازی با علی بود رو صدا میزدم خطاب به نیره گفتم :   _من برم دیگه دیر شد   _عه

ادامه مطلب »
رمان دالاهو
رمان دالاهو

رمان دالاهو پارت 2

    انقدر زود خطبه عقد خونده شد که من حتی فرصت نکردم توی افکارم یه شانس دوباره به یاسر بدم. یاسر؟ باید از این به بعد اینجوری صداش میزدم؟   قطره اشک سمج از گوشه چشمم سرازیر شد بی اون که دلیل قانع کننده ای داشته باشم. حتی مامان

ادامه مطلب »
رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 80

    چند لحظه سکوت کردم اما باز ادامه داد _من نمیگم رابطم با تو فقط از روی احساساتم بود، نه برای ثابت کردن و جدی کردن این رابطم بود از قصد و نیتم بود اما دیگه من چطوری به تو بفهمونم تمام این کارای من به خاطر اینه که

ادامه مطلب »
رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 138

    به محض شنیدن صدای نویان دیگه حرفهاش رو ادامه نداد. فورا لیوان توی دستش رو گذاشت کنار و با بلند شدن از روی مبل، چرخید سمت نویان و با زدن یه لبخند معنی دار گفت: -چه خوب که اومدی! کم کم داشت حوصله ام سر می رفت… نویان

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها