دانلود رمان - رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان خدمتکار عمارت درد

“خدمتکار عمارت درد” پارت 18

    داشتیم آماده بازی می‌شدیم که سارا بلند داد زد   سارا: اولک   الهام: دومک   + اوها چه خبره بابا بزار شروع شه   کوروش: سومک   + آقا دیگه شما نه‌.‌..   کوروش: تو بازی دیگه آقا نیستم اسم دارم مارال   اینارو دیگه جدی جو

ادامه مطلب »
چت روم

چت روم دمپایی خورا😂🙈🤦🏻‍♀️

  ب نام خدا گفتم همیشه شعر میذاریم کپشن این بار متفاوت باشه 😂 😂… خب خب ،حسابی خوش بگذرونین ک دنیا برا شاه و گدا آخرش ی مشت خاکه ،و تمام 😂 ننه تون … 😂 ♥️

ادامه مطلب »
رمان گریز از تو
رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت 98

  ارسلان لگد محکمی به جعبه ی مقابلش زد و آن را به شدت عقب هل داد: بچه گیر آوردین؟ _قرار ما همین بود. _قرار ما انداختن جنس بنجل به من نبود… جمع کن بساطت و… _ارسلان خان شما هر چی سفارش دادین همونو آوردیم. این همه خطر و به

ادامه مطلب »
رمان بوسه بر گیسوی یار
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 128

  با سرگیجه و سردرد، قرصی میخورم و تا ظهر میخوابم. امیدوارم که خودش حتی یک ثانیه هم نخوابیده باشد، مردک مریض! ** -کِی میرسی؟ پیام را ارسال میکنم و حواسم را به حرفهای استاد میدهم. چیزی به اتمام کلاس نمانده. نُت برداری میکنم و فکر میکنم که این کلاس…

ادامه مطلب »
رمان خدمتکار عمارت درد

” خدمتکار عمارت درد” پارت 17

  سه تایی شاخ در آورد بودیم کوروش میخواست باهامون بازی کنه…   کوروش: چرا خشک تون زده چیز عجیبی ازتون خواستم؟!   سارا پیش قدم شد حرف بزنه   سارا: نه آقا ولی شما   کوروش: ولی شما چی سارا؟! اگه دفتر و اینا ندارین من خودم برم بیارم

ادامه مطلب »
رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 8

  نگاهم خیره بهش بود که تند تند از این سمت به اون سمت می‌رفت و زیر لب غر میزد… سریع برای این‌‌ که نگاهش به من نیوفته کنار رفتم و دستی لای موهام کشیدم؛ از آشپزخونه فاصله گرفتم و از پله های کنار بدو بدو بالا رفتم و بدون

ادامه مطلب »
رمان عشق با چاشنی خطر
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 54

  آراد:حتما کار این مهنازه _برای چی اینجوری میگی؟ _چون از وقتی که تو رفتی این همش تو خونه مائه و برای مامان خود شیرینی میکنه مامان هم از وقتی که فهمیده من محشیدو دوست دارم میگه تو حق نداری با مهشید ازدواج کنی ولی بجاش مهناز دختر خوبیه _مامان

ادامه مطلب »
رمان طلوع
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۱۴

_ به به….این میز جون میده برا یه عکس خوشگل که بذارم استوری….   چیزی نمیگم و اون پشت میز میشینه و زل میزنه بهم… _  چه کردی خوشگله!… همزمان که با موبایلش عکس میگیره میگه: طلوعین برا چی حرف نمیزنی؟…..   بازم سکوت میکنم که دوباره میگه: خداییش اسم

ادامه مطلب »
رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم
رمان دختر نسبتاً بد (بهار) فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم پارت 12

  تو فرصتی که نیما حموم بود اول یه سری به نورهان زدم و بعدهم چون مَشت خواب بود برگشتم تو آشپزخونه که میز ناهار رو بچینم. بشقابها، ظرف سالاد و ترشی و هر چیزی که آماده کرده بودم رو روی میز چیدم  و خواستم در قابلمه رو بردارم که

ادامه مطلب »
رمان عشق ممنوعه استاد
رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 10

  با عجله خودم رو دم در رسوندم مرتضی کناری ایستاده و با سری پایین افتاده منتظر من بود _سلام با من کاری داشتید _سلام ببخشید اینجا مزاحمتون شدم ولی شماره تماس چیزی ازتون نداشتم که بهتون زنگ بزنم و اطلاع بدم _ببخشید ولی من گوشی ندارم _واقعا ؟؟ بی

ادامه مطلب »
رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 7

  _آقا جاوید برم سمت خونتون؟ با صدای راننده به خودم اومدم و سری به تایید تکون دادم که ماشین رو به حرکت در آورد و ادامه داد _آقا خیلی ببخشید… اصلا به من ربطی نداره و زبونمم همون طور که گفتی لال می مونه چیزی به همین دختره یا

ادامه مطلب »
رمان تاوان دل

رمان تاوان دل پارت 77

  چشم هام رو گذاشتم روی هم دیگه و باشه ای گفتم مامان لبخندی زد دستی به پشت کمرم گذاشت و منو به جلو روند.. _برو پسرم عروست رو حجله نشین نذار….سرم رو تکون دادم و باشه ای گفتم… مامان منو تا در اتاق همراهی کرد برگشتم با چشم غره

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها