رمان مجبوری نفس بکشی پارت سوم
خندیدم-مث سگ داری دروغ میگی -دروغ نمیگم بخدا حتی میتونم همین الان کاری کنم ک رفیقم با دوست دخترش بیاد و بهت بگه که اشتباه برداشت کردی -کاری نکن که بیاد، به زودی میرم تهران اونجا میبینمش شاید اگر بفهمم اشتباه متوجه شدم، ببخشمت اما هیچوقت دوباره باهات نمیشم هیچوقت