جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 93

        با صدای لرزانی این را گرفت و میخواست دنیز را مقصر نشان دهد اما کاملاً مشخص بود که این اتفاق تحت تاثیر قرارش داده! دستان لرزان و چشمانش که مدام پر و خالی میشد، نماینگر همین بود!737 لحظهای دلش سوخت… به هر حال او هم یک

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 21

    لحظه ای از اتمام حرف هایش نگذشته بود که مچ دستم را چسبید و زمانی به خودم آمدم که بی اختیار دنبالش کشیده میشدم.   سر و صدای تمنا و تلاشش برای اینکه عامر رهایم کند گیج ترم میکرد و هنوز نمیدانستم دقیقا وسط چه باتلاقی هستم.  

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 92

      -یه بچه داری مگه نه؟ یه پسر کوچولو اووم خب چی میشه اگه یه روز بیدارشی و ببینی کارت نیست؟! و به یکباره زن جیغ زد: -چـی داری میگـی؟ چـی میگـی؟! -یا اینکه نه مثلاً چی میشه اگه یه روز مثل کاری که با دریا کردین، بری

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 303

        چند خانه را دور زد و سعی کرد اینبار از پشت سرشان در بیاید ………….. اینجا را برای همین خانه های کاهگلی با فاصله از همش دوست داشت ……….. جایی که فضای مناسبی برای مانور و غافل گیری فراهم می کرد .       پشت

ادامه مطلب »
رمان سال بد
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 92

      نفس آیدا حبس شد در قفسه ی سینه اش … به سرعت برگشت و به پشت سرش نگاه کرد .   عماد کاملاً راحت روی صندلی اش نشسته بود … کف دست راستش روی سطح میز قرار داشت و دست چپش را انداخته بود روی تکیه گاهِ

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 301

            هنوز هم محل نمیدادم، محمد هم از من یاد گرفته و نادیده اش می‌گرفت، همین بدتر عصبی‌اش میکرد:   _ حورا داداشمم اونجاس؟   در جواب کیمیا فقط عادی گفتم:   _ اهوم، هر روز، مثل کنه، کاملا مزاحم!   _ حورا!   محمد

ادامه مطلب »
دانلود رمان دریا پرست
رمان

دانلود رمان دریا پرست به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

      خلاصه رمان دریا پرست :   ترمه، از خانواده‌‌ی خود و طایفه‌ای که برای بُریدن سرش متفق‌القول شده و بر سر ‌کشتن او تاس انداخته بودند، می‌گریزد؛ اما پس از سال‌ها، درحالی که همه او را مُرده و در خاک می‌پندارند، با هویتی جدید و چهره‌ای ناشناس

ادامه مطلب »
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 40

        از رستا جدا شد و نگاهش به اشک گوشه چشم دخترک خورد و قلبش درد گرفت…   رستا سعی کرد جدا شود اما امیر نگذاشت… -کجا…؟!     رستا دستش را روی گردنش گذاشت و با چشمانی اشکبار آخی از دهانش خارج شد که امیر دستش

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 91

            -می‌ریم عزیزم می‌ریم اما قبلش بهم بگو اون زنه چیزی هم از جای اون حرومزاده بهت گفت هوم؟ آدرس یا تلفن یه چیزی که به دردمون بخوره.     دنیز گریان سرش را به چپ‌و‌راست تکان داد.     -نه نگفت حالا ب..‌اید چیکار…

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 186

    زمزمه ی زیرلبی اش را بردیا هم شنید و با نفسی حبس شده پلک هایش را روی هم فشرد.   حتی دلش نمیخواست یک ثانیه هم خودش را جای حاج آقا بگذارد. کاش قلب پیر و از کار افتاده اش این اتفاق را تاب می آورد.   حاج

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 300

            نگاه خیره‌اش زیادی وزن داشت، کمی به چشمانش نگاه کردم، با اخم و تخم. وقتی همچنان دیدم که ایستاده و نمیرود تشر زدم:   _ میخوای بیا قاشق قاشق بذار دهنم، ها؟   لبخند زد:   _ من راضیم‌هااا، تعارف نکن!   عصبی سر

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 20

    صدایش دیگر آن صدای گرم و پر مهر سابق نبود. از سرمای صدایش یخ بستم و نگاه خیسم که در چشمان بی روحش قفل شد، روح از تنم پر کشید.   خاک از میان انگشتان وا رفته و لرزانم سر خورد و دستم را به شکمم رساندم. اجازه

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها