فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان هم دانشگاهی جان

هم دانشگاهی جان پارت ۶۶

.       + سلام دختر عمو چه عجب یادی از ما کردی؟ _ سلام محمد چطوری؟ دیگه ما کم سعادتیم شما چرا یادی نمیکنی + والا بعد از اون اتفاق من هنوزم منتظر بودم تو بهم زنگ بزنی _ هووف منم الان زنگ زدم برای همون اتفاق +

ادامه مطلب »
رمان دل زده

رمان دل زده پارت 21

با این حرف سودابه ، زن عمویش هم آه کشید ! لابد او هم دلتنگ مرد زندگیش بود … هانا با سینی فلزی و چند لیوان که چای در آنها خود نمایی می کند وارد حال شد ، لبخند روی صورتش جلوه نما شده سینی را وسط جمع گذاشت و

ادامه مطلب »
رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت 165

  عمادوبهار رفتن بیرون و دکترهم بعداز معاینه، ازهمون آنژوکت توی رگم خون گرفت و همراه با تیمش اتاق رو ترک کردن و من تنها موندم.. تموم مدت ذهنم درگیر حرف عماد بود.. یه جوری گیج شده بودم که حتی قدرت فکر کردن هم نداشتم.. دلم میخواست برگردم خونه.. از

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 68

  ـ ولم کن وحشی ………….. بازوم و شکوندی . مرد بازوی گندم را رها کرد ، اما گندم هنوز به خودش نیامده بود که مرد دست سمت شال گندم برد و موهای بسته شده او را از روی شال به چنگ گرفت که سر گندم بی هوا به عقب

ادامه مطلب »
رمان هم دانشگاهی جان

هم دانشگاهی جان پارت ۶۵

.         تو چشمام زل زد + اره دلوین..اومده بود دانشکده اومده بود به پای من افتاده بود که تو رو راضی کنم انقد این بچه رو اذیت نکن بخدا قسم به جون اون نیکایی که خیلی برات عزیزه از بین رفته اریا لاغر شده صورتشو غم

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 57

  _الان … خوبه ؟ مطمئنیی؟ _نترس ، تازه از پیشش اومدم ، نگران نباش . نگران بود و آروم و قرار نداشت درست حسی که من داشتم وقتی فهمیدم بیمارستانه و وقتی فهمیدم چرا و انگار از ارتفاع پرتم کردن پایین. توی پارکینگ بیمارستان پارک کردم و پیاده شدیم

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 134

  مطمئناً از کل حرفم.. فقط به «خونه خودمون» توجه کرد که لبخند از رو لبش رفت و صورتش رنگ گرفت.. حق داشت.. من آدمی نبودم که زیادی خودم و عجول نشون بدم و از همون اول این مسئله رو که هدفم ازدواجه مطرح کنم چون اینجوری بیشتر شک می

ادامه مطلب »
رمان تاوان دل

رمان تاوان دل پارت 13

  دستی به بازوی نریمان زد نریمان واکنش شدیدی نشون داد و بازوش رو از دست مادرش بیرون کشید با بغض گفت : -دارم میرم سراغ زنم.. می خوام برم دنبالش دندم نرم پولش رو‌میدم‌ ولی زنم رو میرم میارم.. ملیحه اخم شدیدی کرد.. -دنبال شری!؟؟ اون دختر الان زن

ادامه مطلب »
رمان آرزوی عروسک
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 86

  صبرم تموم شده بود.. دیگه طاقتم طاق شد و زدم زیر گریه! باگریه و بغض گفتم: _باید چطوری و به کدوم مقدسات قسم بخورم تا حرفمو باورکنی؟ من نمیدونم چرا هرکی به پست من خورد من رو بایه دختر خراب و هرزه اشتباه گرفت و قضاوتم کرد!! گریه هام

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 56

  نفس عمیق کشیدم و سعی کردم بعد برداشتن ماسک بتونم حرف بزنم _برو .. خونه رو … ببین نتونستم پنجره هاشو…. باز کنم انگار …. ی چیزی شده بود که … باز نشه …و این اتفاق …انگار تنها برای … واحد من اتفاق افتاده بود …. ببین مشکل از

ادامه مطلب »
رمان گریز از تو
رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت 13

  ارسلان با لبخند هلش داد توی آسانسور و وقتی در بسته شد دخترک قالب تهی کرد. _بازیگر خوبی نیستی خانم کوچولو! نمی‌توانست از چیزی که ته آن مردمک های سرد می‌جوشید سر دربیاورد. سعی کرد از زیر نگاه سنگین و خیره اش فرار کند. ارسلان از توی آینه مستقیم

ادامه مطلب »
رمان بوسه بر گیسوی یار
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 43

  برای پنجمین بار دستگیره را میکشم و از لای در، به درِ واحدش نگاه میکنم. قلبم میریزد. حتی قدم به سمت درِ آن واحد برداشتن سخت است. آن وقت در بزنم؟!! به آرامی در را بازتر می کنم. باید از خودش بپرسم دیگر! اما قدم برنداشته، پشیمان میشوم و

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها