فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان الفبای سکوت
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 109

  افرا یکتای ابرویش را بالا داد. _ پس چرا خرابشون نکردن؟ بخاطر حیوونا؟ تارخ با شک جواب داد. _ یه بار از کدخدا شنیدم که خواستن شکل روستایی این منطقه حفظ شه برا همون. برای توریستایی که گذرشون به اینجاها میخوره این چیزا جالبن. افرا ابروهایش را بالا داد.

ادامه مطلب »
رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 7

  سام عمو غلام که هنوزهم از نظر من لقبش”مردی که مدام می خندد “بود، با نیش باز شده تا بناگوش ظرف پر از هندوونه رو گذاشت پیش روم وبعداز اینکه عقب عقب رفت گفت: -بخور جیگرت حال بیاد تصدقت! چنگال رو برداشتم و تودل هندوونه فرو کردم یه تیکه

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 114

  دلارای خندید اشک های روی صورتش را پاک کرد به سیم آخر زده و تصمیم گرفته بود که امروز همه چیز را تمام کند مرگ را در این لحظه از همه چیز بیشتر می خواست خودش را بالا کشید هومن فریاد زد : _دلی ، بیا پایین لطفاً اعصابم

ادامه مطلب »
چت روم

چت روم گپ سرا 23 💙

    💕 From a day on he’s not your love he’s your Everything… از یه جایی به بعد اون دیگه عشقت نیست تموم وجودته ✨❤️

ادامه مطلب »
رمان خلسه

رمان خلسه پارت 48

  ۱۴۶پارت مارال روزی که به عقد معراج درآمدم بی‌ شک بهترین روز عمرم بود. پدرم برخلاف من که تصمیم داشتم در محضر عقد کنیم، خواست که مراسم در خانه انجام شود و من به تمام خواسته‌هایش عمل کردم. افرا و لیلی با شوق و شور همه‌ی کارها را انجام

ادامه مطلب »
رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت 117

  برعکس این روزها که تا تصویر گلاویژ توی ذهنم مجسم میشد، چشم هامو باز میکردم.،، اون لحظه از شرایطم راضی بودم و دلم نمیخواست چشم هامو باز کنم! کاش میتونستم زمان رو به عقب برگردونم! کاش میتونستم برگردم به روزهایی که عشق رو توی قلبم و زندگیم کشته بودم..

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 27

  می خواست تا خود طلوع آفتاب راه برود و تنها فکر کند و فکر . به خودش ، به مسیر پر فراز و نشیبی که در مقابلش می دید ……. و گندمی که هر طور شده باید او را از این خانه بیرون می برد و با هم فرار

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 93

  من که در هر صورت حاضر نمی شدم حتی یه قرار با اون آدمی که بدتر از علیرضا افسار زندگیش دست خانواده خاله زنکش بود بذارم.. پس چرا بیخودی حرص بخورم؟! اگه دایی و زن دایی واقعاً همچین چیزی رو می خواستن و حرف از خیر و صلاح من

ادامه مطلب »
رمان آرزوی عروسک
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 45

  روی میز تن ماهی و سالاد سزار و ژانبون و یه سری مخلفات چیده شده بود که باعث شد بی اراده تلخ خندی روی لب هام خود نمایی کنه! توی دلم باخودم گفتم: _مرفه های بی درد واقعا مصداق بارز این خانواده اس! غذای حاضری و فوریشون میز به

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 188

  عین کسی که زانوی غم بغل گرفته باشه تو تاریکی کمد نشسته بودم و حتی نفس کشیدنمم با احتیاط بود. حرف هاشون رو میشنیدم اما فقط وقخی که به اتاق نزدیک میشدن. آقا رهام از شهرام پرسید: -مهمون داشتی !؟ نمیدونم چرا سوالش ضربان قلب منو بالا برد. همش

ادامه مطلب »
رمان انتقام یا عشق (خون آشام)

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت دوم

فردی با شنل مشکی ک حتی رو ی صورتشم پوشونده پشت شیشه ایستاده عصبی شدم میدونستم ک اگه کسی شخصی رو کنترل کنه با ریختن اب روی فرد کنترلش رو از دست میده منم اب ک روب پیشخوان بود رو برداشتم و ریختم روی مرده از حالتش ک در امد

ادامه مطلب »
رمان انتقام یا عشق (خون آشام)

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت 1

  وسط جاده ایی ک اطرافش درختانش سر ب فلک کشیده بودند دخترک بی تابی میکرد بارانی تند می امد مه جاده را فراگرفته بود نمیتوانستند باور کنند ک ب خاطر یک جنگل نفرین دخترکشان ب این حال و روز افتاده باشد -ارام باش دخترکم ارام باشه عزیزکم جک نمیتوانی

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها