فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان عشق ممنوعه استاد
رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 4

  زهرا که متوجه یهویی گرفته شدنم شد ، با تعجب به سمتم چرخید – چیزی شده نازی ؟؟ دستی به شال روی سرم کشیدم و بی حوصله از سرم بیرون کشیدمش – نه !! جلوتر از اون وارد خونه شدم که دنبالم راه افتاد و قبل از اینکه وارد

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 27

  با دقت نگاه میکردم و یه قسمتایی که دوست داشتم عکس میگرفتم و نکته برمیداشتم جاهایی که مشکل داشتم رو کاملا قشنگ توضیح میداد و رفتارش به قدری خوب بود که حس اضافی بودن و سربار بودن نکنم با دیدن ساعت ده دقیقه به دوازده وسایلمو جمع کردم _من

ادامه مطلب »
رمان بوسه بر گیسوی یار
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 3

  جعبه ی شیرینی را از دست سوره میگیرم و با او روبوسی میکنم. -کجا موندید پس؟ شام خیلی وقته آماده ست. به جای جواب، میپرسد: -رفتنی شدی؟ در صدای خوشحالش دلتنگی موج میزند. خنده پهنِ صورتم میشود. دلم تنگ میشود، اما این دلتنگی به هیچ عنوان مانع از رفتنم

ادامه مطلب »
رمان الفبای سکوت
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 108

  تارخ قاشق را از دست او گرفته و بعد از اینکه آن را با محتویات داخل بشقاب پر کرد جلوی دهان افرا گرفت. _ نگفتم با سوپ بازی کن! گفتم بخورش. افرا لبخند بیجانی زده و خواست قاشق را از دست او بگیرد که تارخ اخم کرد. _ باز

ادامه مطلب »
رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 6

  اون شاسی بلند سفید یکم جلوتر از توقف کرد و منم به ناچار پامو گذاشتم روی ترمز و ماشین رو نگه داشتم… تین ترمز اجباری باعث شد بدنم با شدت عقب و جلو بشه. دستمو روی فرمون گذاشتم و گفتم: -لعنت! یارو عجب کله خرابیه! به محض توقف ماشین

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 113

    لب هایش مثل ماهی بیرون مانده از آب باز و بسته شد در دل زمزمه کرد : _ارسلان اینبار بی صدا اسمش را لب زد _بلند بگو دلارای خیره‌اش شد اگر می گفت هومن چه میکرد ….. _چرا ….. چرا میخوای بدونی ؟ _هومن به سرعت جواب داد

ادامه مطلب »
رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت 116

  یه کم دیگه حرف زدیم و اومدم خداحافظی کنم که گفت: _راستی عماد ماجرای اس ام اس ها به کجا رسید؟ نتیجه داد؟ _آره تونستم یه کم بسوزونمش اما فکرنمیکنم هیچوقت به گردپای سوختن من برسه! _دیونه ای بخدا.. نمیخوام دوباره بحث رو باز کنم اما بنده خدارو بیگناه

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 26

  اما مگر مسلط شدن بر اعصاب ، آن هم زمانی که خون مقابل دیدگانت را گرفته ، به این راحتی ها بود ؟؟؟ ……. کاووس از او چه می خواست ؟ که او هم یکی شود همچون او و دست روی دختری از همه جا بی خبر بگذارد و

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 92

  تا اینکه بالاخره طاقت نیاوردم و گفتم: – من واقعاً متوجه نمی شم زن دایی.. یعنی الآن من باید به خاطر دو شب موندن خونه دوستم بازخواست بشم؟ حرف اصلیتون که به خاطرش اینجوری دارید محاکمه ام می کنید اینه؟ صدام واسه گفتن همین دو تا جمله می لرزید..

ادامه مطلب »
رمان آرزوی عروسک
رمان آرزوی عروسک

رمان آروزی عروسک پارت 44

  باحرص نگاهش کردم و باچشم های ریزشده پرسیدم: _یعنی باور کنم درحالی که این همه سرو گوشت می جنبه، عاشق هم هستی؟ بازم تک خنده های بامزه.. بالذت سرشو به صندلی تیکه داد و گفت: _نمیدونی که تودختر… اذیتت کردنت برای من سراسر لذته! _عع؟ پس من باید مدال

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 187

  من باز بلند بلند خندیدم و اون از روی صندلی بلندشد و به سمتم اومد. عه عه! مثل اینکه همچی رو جدی گرفته بود. کف دستهامو به صورت حائل مابین خودمون نگه داشتم و بعد گفتم: -شوخی بود…به جون خودت شوخی بود… ولی انگار واسه اون شوخی نبود. دوتا

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها