دانلود رمان - رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان در پناه آهیر

رمان در پناه آهیر پارت ۱۸

آهیر اذیت کردن افرا و سر به سر گذاشتنش، برام لذتبخش بود و از هر فرصتی استفاده میکردم تا عصبانیش کنم و مثل یه ماده ببر دندونهاشو بهم نشون بده.. مدتی بود که مثل قبل با گفتن دختر و خانم و صفات مونث عصبانی نمیشد و از کوره درنمیرفت.. مدتی

ادامه مطلب »
رمان پروژه عشق
رمان پروژه عشق

رمان پروژه عشق پارت دو

پارت2 (باران که از قهقه به نفس نفس افتاده بود گفت:) باران:اهوم اسی راس میگه مگه کفتاریم که جفت جفت کنیم روژین:اه..وم میی….گم شما پسرا… باهم برید ماهم با هم (یکی از پسرا گفت 🙂 +اینجوری که نمیشه شیلا:میشه آقای محترم حالا هم سوار ماشیناتون شید ماهم پشت سرتون میاییم۰۰۰۰

ادامه مطلب »
رمان پروژه عشق
رمان

رمان پروژه عشق پارت یک

پارت 1 _اوکی اوکی نرین بخودت:/ باران:عع تنه لشتو جمع کن عنتر مثلا بزرگ شدی..-_- _باران به جون هفت تن بنگتن پسره اونقد جذاب بود دوس داشتی بخوریش عای لامصب چه جیگری بود. باران:پسر ندیده ی خاک بر سری (دستشو بلند کرد و به نشانه ی خاک برسرت یکی چپوند

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 91
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 91

  _ قبلش هم قرار ما همین بود من هیچوقت نگفتم دوستت دارم گفتم ؟ بوسه ساکت شده داشت بهش نگاه میکرد مشخص بود حسابی اعصابش خورد شده اما قصد نداشت اصلا به روی خودش بیاره خیلی اوضاع بدی شده بود _ بهار با صدایی گرفته شده گفتم : _

ادامه مطلب »
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 17
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 17

  با اخمای درهم سری تکون دادم و گفتم: _بدم … بد !! یک قدم بهم نزدیک شد و درحالیکه با دقت صورتم رو از نظر میگذروند گفت: _چرا چیزی شده؟! چشم غره ای بهش رفتم و عصبی گفتم: _وقتی از صبح منتظر یه الاغ نشسته باشی میخوای حالت چطور

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری پارت 18
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 18

    صدای دادم تو خونه پیچید.اون اما خیلی خونسرد گفت: -باشه کوفت کن مگه دیگه میشد! از اشتها افتادم.ظرف غذا رو با عصبانیت گذاشتم روی میز و گفتم: -اه کوفتم شد…. با صورت جدی و لحنی طعنه دار گفت: -نگران نباش…فردا که رفتی شرکت اشتهات وا میشه! منظورش رو

ادامه مطلب »
رمان در پناه آهیر

رمان در پناه آهیر پارت ۱۷

میدونستم که منظورش سالار و زنشه.. آهیر طوری خودشو مدیون سالار میدونست که هر کاری بخاطرش میکرد.. _وضع مالی زن سالار خوب نیست؟.. فقیرن؟ _نه فقیر نیستن.. سالار تو زندون کار میکنه و خرج زن و بچه ش رو میده.. البته دخترش که مدتیه ازدواج کرده و رفته.. فرحناز خانم

ادامه مطلب »
رمان خان زاده جلد سوم پارت 23
رمان خان زاده جلد سوم

رمان خان زاده جلد سوم پارت 23

    دستش که توی دستم بود و با درد رهاکردم اشتباه بود کمک خواستن از زنی که آشنا و دوست شاهو بود پلک روی هم گذاشتم اسم خدا رو زمزمه کردم شاید الان تنها خدا بود که منو می بخشید و الان منو از این باتلاقی که توش بودم

ادامه مطلب »
رمان عشق ممنوعه استاد پارت 16
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 16

  ” آراد “ بی حوصله نگاه ازشون گرفتم و نگاه سرگردونم رو توی پذیرایی چرخوندم ، عه پس اون دختره نازلی کو ؟! چطور از یادم رفته بود روی مبل جا به جا شدم و با کنجکاوی نگاهم رو به اطراف چرخوندم که با صدای بابا به خودم اومدم

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری پارت 17
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 17

  خودم از خودم حرصم گرفته بود تو اون لباسهای مردونه ی شهرام. موهام رو تو حوله کوچیک سفیدی بالای سرم جمع کردم وبعد تو آینه حموم نگاهی به خودم انداختم. چرا من اخه فکر کردم ممکن مامان زود باهام تماس بیگیره!؟ اصلا بر چه اساسی به این نتیجه رسیدم

ادامه مطلب »
رمان صیغه استاد پارت 58
رمان صیغه استاد

رمان صیغه استاد پارت 58

    – چی کار می‌کنی بچه دستت و تازه بخیه زدم؛ پاره شه این بار از خون ریزی می‌میری! نگاهم و بدون حرف ازش گرفتم و سرم و پایین انداختم؛ هم دستم درد می‌کرد هم داشتم از گشنگی می‌مردم و عجیب این بود که باز هم خوابم می‌اومد!… خمیازه

ادامه مطلب »
رمان در پناه آهیر

رمان در پناه آهیر پارت ۱۶

روی کاناپه دراز کشیده بودم و هنوز هنگ بودم که دیدم آهیر همراه مسعود از در اومد تو! پریشون و اخمو بود و با گردوندن چشماش توی جمع احتمالا دنبال من میگشت.. چرا سرعت خون توی رگام بیشتر شد نمیدونم!.. چرا دلم خواست بلند بشم و بدوم سمتش.. ولی نمیشد،

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها