جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان تاوان
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 34

  _نیما…..سلام _علیک سلام…..فرمایش؟؟؟ باهام چپ افتاده تقریبا دوسالی میشه ذره ذره رابطه ی ده سالمونو کم کرد الانم فقط برای یه سری کارای حقوقی میاد اینجا بعضی وقتا احمقانه فکر میکنم یعنی از نیما کمترم که اینطوری پشت یه دختره غریبه دراومد دختری که حتی نمیشناستش _میخوام…..شکایتمو پس بگیرم…..

ادامه مطلب »
رمان دچار

رمان دچار پارت ۲۵

«می‌توانم دنیا را به آتش بکشم»   هژار قبل از ما به تهران رسیده و در فرودگاهیم که به عماد زنگ می‌زند. عماد گفته دو روز قبل از مهمانی به تهران بیاید تا برای خرید لباس بروند. هیجان شدیدی دارم و عماد هم به خاطر آشنایی با چند نفر که

ادامه مطلب »
رمان دچار

رمان دچار پارت ۲۴ پارت کوتاه

«چه کسی از قلبم خبر دارد جز خدا؟»   صبح که بیدار می‌شویم زلیحا سفره انداخته و صبحانه آماده کرده برایمان. زن و شوهر در حیاط مشغول کار هستند. موقع خوردن چایی که برایش ریخته‌ام می‌گوید _اورهان گفت رفتی تیراندازی _اوهوم _نکنه میخوای درخواست بادیگاردی به فربد بدی؟   لبخند

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 62

    بدترین راه ممکن را انتخاب کرده بودم، شاید برگشت به آن خانه مساوی بود با امضا کردن حکم مرگم… اما برای راحتی عامر پی همه چیز را به تنم مالیده بودم.   هنوز هم آخرین جملاتش را به یاد دارم، واضح و رسا… تقریبا هر دقیقه در ذهنم

ادامه مطلب »
رمان

دانلود رمان شیطان کیست به صورت pdf کامل از آمنه محمدی هریس

      خلاصه رمان:   ویرجینیا بعد از مرگ پدر و مادرش، برای اولین بار نزد پدربزرگ و خانواده مادریش می‌رود. در آنجا با رفتارهای متفاوتی از سوی خاله‌ها و داییش و فرزندانشان مواجه می‌شود. پرنس پسرخاله‌اش که وارث ثروت عظیم پدری است با چهره‌ای زیبا و اخلاقی خاص

ادامه مطلب »
رمان دچار

رمان دچار پارت ۲۳

«صدای خنده‌هایش را ذخیره کردم »   دو روز است به شرکت نیامده و وقتی زنگ زده و برای نامه‌ای امضایش را خواسته‌ام گفته که مشغول پروژه‌ی بزرگی است و فعلا به شرکت نخواهد آمد. حس کرده‌ام منظورش از پروژه‌ی بزرگ همان قضیه راجع به مهمانی است و پرسیدم _همون

ادامه مطلب »
رمان جزر و مد
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 32

      _شایدم به خاطره یه چیز دیگه باشه مثلا یه دختر که تازه اومده تو زندگیش     _اون یکی دیگه رو دوست داره……چرا نمیفهمی؟؟     سرش و به چپ و راست تکون داد برای من تاسف میخوره؟ من باید براش تاسف بخورم با یه من ادعا

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 352

            روبه‌رویش نشستم و صندلی‌ام را کج گذاشتم، عادت کرده بودم نیاز به بغل غذا بخورم و هربار بخاطرش صندلی را کج میگذاشتم، تا روی پای چپم نگهش دارم.   غذا را جلو کشیدم و بی حرف مشغول شدم، او هم تند تند غذا میخورد

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 204

    کاش میدانست اندازه ی تمام دنیا از او متنفر است. کاش میدانست آرزوی مرگش را دارد.   کاش این همه ضعف و سستی درونش نبود تا به راغب بفهماند که بابت تمام سالهای از دست رفته ی زندگی اش، به او بدهکار است.   دست راغب که روی

ادامه مطلب »
رمان شاه خشت
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 118

    دستم را شل کردم تا بچه را بردارد.   _ سرم داره می‌ترکه.   _ ببخشید، با هول بیدار شدی. گفتم خوابت برده، ترسیدم بچه یه‌هو بیفته از بغلت.   از جایم بلند شدم، به مقصد آشپزخانه، مسکن لازم بودم.   _ فرهاد، برو بخواب، چیزی می‌خوایی برات

ادامه مطلب »
رمان تاوان
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 33

  _بیا ببینمت باز خودتو گرد و خاکی کردی که…..خوش گذشت مامانی؟؟ سرشو تکون داد با خنده منم دلم میخواد بغلش چرا تموم نمیشه این نحسی این گرداب این باطلاق که توش عین بچه ننه ها حسرت بغل کردن مادرمو دارم عسل اومد و با ناراحتی نگام کرد _سلام……خسته نباشی

ادامه مطلب »
رمان دچار

رمان دچار پارت ۲۲

عماد ماشین را مقابل بهزیستی پارک می‌کند و قبل از اینکه پیاده شویم می‌گویم _یه چیزی می‌خواستم ازتون   نگاهم می‌کند و می‌گویم _از درآمد کار خلافتون برای گلنار خرج نکنین _با پول شرکت و ارثیه‌ی پدریم این کار رو می‌کنم _ممنون. ببخشید که فضولی کردم، مهم بود برام  

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها