انتقام یا عشق (خون آشام) پارت پانزدهم

0
(0)

با صدای پای کسی برمیگردم و بادیدن پیرزنی چروکیده سکته رو رد میکنم ـ
با استرس زیادی چوبی ک کنار نرده کلبه بود رو ورداشتم ب سمتش گرفتم و گفتم
-تـ… ـو تـ….ـو از من چی میخای؟
میخنده و ب ارامی بهم گفت
-من از تو چیزی نمیخام!
(باخنده ادامع میده) امدم بت بگم عشقت رفت. راستی ت از مادر پدرت خبر داری؟ بنظرت واقعا اونا بر اثر تصادف مردن؟ پس چرا ماشینشون سالمه (مثل ی روانی میخنده) روزگاری خوبی رو براتون ارزومندم خانم. بای بای
پیرزن غیب میشود و جای اون دود زیادی پدیدار میشود.
از ترس دود روی پله نشستم با استرسی ک دارم ارام بلند میشم هنوز دست و پام میلرزن چوب رو روی زمین میزارم. وسایل رو بر نمیدارم دوست دارم ساندر و انیسا بدونن ب یادشون بودم
ب سمت جاده را میفتم، جاده ی قشنگی اینجا داره جاده ایی ک من پدر و مادرم رو از دست دادم، جاده ایی ک کنار جنگل نفرین شده هست جاده ایی زیبا اما وحشتناک
در کنار این جاده یک تاب هست تابی ک میگن اگه سوارش بشی قطع میمری مگر اینکه خاص باشی یا قدرتی داشته باشی
با بی تفاوتی از کنار تمامی اینها رد شدم، باد میوزید موهای دورم با باد میرقصید، لباسم با باد عقب میرفت نور خورشید روی صورتم بود و این یعنی چیزی ب شب نمونده با عجله بیشتر ب سمت خونه راه افتادم.
نزدیک های خونه ک بودم با دیدن مردی دهنم باز موند اون کسی نبود جز سابین. پسر مغرور این دهکده جلوتر رفتم با دیدنم حرفش با مادربزرگم تمام شد و ب ارامی جلو امد و گفت
-سلام سینره خوشحالم میبینمت
ب جلو حرکت کرد و خواست منو در اغوش بگیره ک دستمو ب جلو بردم و گذاشتم روی سینش و گفتم
-ممنون من هم
بعدم با بی تفاوتی از کنارش عبور کردم و ب سمت در ورودی رفتم اما با حرکت مادربزرگم هنگ کردم مادربزرگم دستمو از پشت گرفت و با چشمانش جوری نگاهم میکرد انگار ک التماس میکرد، التماس میکرد ک من اونو بغل کنم میان این نگاه مادر بزرگم زبان باز کرد و گفت
-سینره عزیزم سابین اینهمه راه رو ب خاطر تو امده بیا اینجا
دستمو گرفت و ب سمت سابین برد و در دستش گذاشت و هلم داد ت بغلش
ناگهان سابین با فریاد مهیبی ازم جدا شد دستش را روی سرش میگذاشت و داد میزد بعد هم ناگهان عقب عقب رفت و ب زمین خورد دستانش سرش را رها کردن و زمین را چنگ میزدند مادربزرگم داد میکشید و درخواست کمک داشت من هنگ بودم فقط ارام ب سمتش رفتم و سرش را ت اغوش گرفتم ک ناگهان با دیدن چشمانش همه چیز را فراموش کردم چشمانش رنگ چشمان………
*الکساندر
سینره رو ک ب خونه رسوندم قبل از خروجم از خونشون دو چیز ذهنم را درگیر کرد
یک حجم عجیبی از نیرو فرا زمینی دو حرف مادربزرگش
او وقتی سینره رو ت بغلم دید بهم گفت
-ببخشید پسرم تو نسبتی با سینره داری اخه اون دختره بهم گفت پیش یکی از دوستان دخترش هست
میدونستم منظورش انیساست اما من هم جوابی برای این حرفش داشتم
-بلع درسته پیش خواهرم بودن خسته بودن و چون ب شما قول داده بودن امروز برگردن من ایشون رو اوردم و در مورد نسبت نه من نسبتی باهاشون ندارم
با اینکه انگار قانع نشده بود اما چیزی نگفت و من هم با خدافظی ارامی از خونه بیرون زدم. سمت کلبه راه افتادم اما ذهنم درگیر تمامی این مدت بود سینره، خواب، بوسه، قدرت، نسبت، علاقه
نمیدونم اما علاقه من ب سینره اصلا اصلا درست نبود ن ب خاطر ضعیف بودنش نه اصلا نه ب خاطر اتفاقات ک میفته براش نه اصـ…. خب اینم دلیلشه اما یکی از مهم ترین دلایلش گذشتست
هههــــــع چ کلمه مزخرفی
وارد خونه شدم با دیدن………

ببخشیدواقعا عذر میخوامدیر شد فردا دو پارت داریم البته در بعدازظهر🌹😘

منتظرنظراتتون هستم 🌺🌹

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Zeinab
Zeinab
1 سال قبل

پارت خوبی بود

مهسا
1 سال قبل

یعنی امروز دوتا پارت داریم 😍

غوغا ایرانمنش
غوغا ایرانمنش
پاسخ به  مهسا
1 سال قبل

فکر کنم فردا دو تا پارته اخه امروز که گذشت تقریبا

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x