انتقام یا عشق (خون اشام) پارت ششم

5
(1)

سلام وا

این یک پارت هدیه ب افتخار دوست عزیزم 🙃♥

چشمانم را با صدایی باز کردم
-سینره سینره؟ چرا اینجا خوابیدی مادر، بلند شو بلند شو بریم داخل
با تعجب دهانم باز موند چرا چرا اینجام من ت بغل اههه سرمو بلند کرد وب اطراف نگاهی انداختم اما در اخر با ناامیدی ب داخل رفتم این خودش یک دلیل بود اون فرد مرموز یا ساحره هسن یا خدا داند چجوری منو خواب کرده بلند شدم ب اشپزخونه رفتم بعد از خوردن غذا و جمع کردن و شستن ظرفا تصمیم گرفتم ب ارامی ب سمت اتاقم میروم.
مطمئن هستم ک خوابی ک رفتم عادی نبود. چجوری میشه وسط ظهر اونم منی ک خواب خیلی کمه اینجوری بشم باید دنبال دلیل قانع کننده باشم.
مابین کتاب هام میگردم انقدر گشتم ک ساعت تقریبا نزدیکای 7بود خسته شدم و ب امید دلیل قانع کننده ای کتاب اخر رو باز میکنم، ورق میزنم بادیدن عکسی در کتاب چشمانم برق میزند درسته خودشه سنگ ماه افسانه ای سنگی ک سالیان دراز گرگینه ها و خون اشام ها سرش دعوا کردن دقیقا همونی ک در اتاق بالا بود همون ک تو ساعت بود باورم نمیشه باید بفهمم ک چجوری میتوانم اصل بودنش رو.  پس برای بار دوم  سریع تر از قبل ب دنبال جواب گشتم اما هر چقدر بیشتر میگشتم بیشتر نا امید میشدم اخه چرا پیدا نمیکردم شاید درست نمیگشتن ب هر حال خسته شدم تا اینکه چشمم ب کلمه ای در فهرست کتابی افتاد.
خواب مصنوعی.خوابی ک توست گرگینه یا خون اشام برای افرادی اتفاق می افتد ک انها رو در خطر قرار میدهند اما مگه من الکساندر رو در خطر قرار دادم یعنی جواب دادن ب سوالم انقدر سخت بود؟
بادیدن کلمات نزدیک ب پنج بار خواندمش گرگینه،  خون اشان خودشه دلیل دوری مردم از اون یکی از همین دلایله زندگی کردنشم ت جنگل ب خاطر همینه.  باید ب دیدنش برم، بلند شدم و لباس دامنی زرد رنگ ساده ای پوشیدم برعکس صب ک لباسم کمی طرح دار بود. ب اشپزخانه رفتم و برای مادر بزرگم یاداشتی گذاشتم. ب سمت جنگل رفتم  دوساعتی طول کشید ک ب کلبه رسیدم اما خب ارزششو داشت. ب سمت در ورودی رفتن و در زدم برعکس تصورم ک الان ساندر در رو باز میکنه نه در با لایه ای مثل طلسم ورود ممنوعه روب رو شدم انگار در رو اینجوری طلسم کردن میدونستم  ک ی تئوری هست ک میگه ساحره یا ی شخصی باشی ک قدرت داشت میتوانه حداقل ب در نزدیک بشه،  سعی کردم ب در نزدیک بشم نشد هر بار بلند میشدم و ب نزدیکی در میرفتم و دوباره مثل اینکه کسی هلم بده ب زمین میخوردم پنج بار امتحان کردم و بار اخر با خوشحالی ب در نزدیک شدم در زدم اما قبل از زدن در، در باز شد و ب جای دیدن ساندر با دختری اخمو رو ب رو شدم ک با حوله و کلاه حموم رو ب رو شدم دختری مثل گچ لبی صورتی و چشمانی ب رنگ زرد و بینی ای قلمی.
-سلام خانم ببخشید من با ساندر قرار داشتم
جوری نگاهم میکرد ک انگار ادمی ندیده بود مات و مبهوت من بود تا اینکه زیان باز کرد
-سلام، ت انسانی درست میگم
یه جوری حرف میزد انگار اون انسان نیست.
-بله
-بفرمایید
اما قبل از ورودم دستشو روی پیشونیم قرار داد و سوزش زیادی روی پیشونیم احساس کردم وسیاهی……

امیدوارم از رمان خوشتون امده باشه لطفا نظراتتون رو بهم بگید ♥🙃

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
اشتراک در
اطلاع از
guest

12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mahsa
1 سال قبل

فقط خواستی پارت جدید بزاری جای حساسش تموم نکن بخدا من تا صبحش دیگه زنده نمیمونم😂🖐🏻

mahsa
1 سال قبل

سلام بچه ها من از الان منتظر پارت بعدی ام دیشبم نخوابیدم از فوضولی 😁😂

mahsa
پاسخ به  Yalda. post
1 سال قبل

اگه اینجوری پیش بره تا چند روزه دیگه من تو بهشتم😂

بانو
بانو
1 سال قبل

واییییی عالی بوددددد
باز جای جساسش تموم کردی مهسایی

mahsa
1 سال قبل

خیلی مهربونی♡♡♡♡

mahsa
پاسخ به  Yalda. post
1 سال قبل

💝

mahsa
1 سال قبل

عاشقتم عاشقتم مرسییییییییییییییییی یه دنیا ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

دسته‌ها

12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x