رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت81

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

#پارت_81

 

 

 

 

ترسیده به سمت مامانی که نگران از آشپزخونه با هول و ولا خارج شده بود نگاه کردم.

 

با بلند شدن دوباره صدای جیغ، سریع به نفس گفتم:

 

– نفس من باید برم بعدا بهت زنگ میزنم!

 

گوشی رو قطع کرده و با مامان به سمت باغ دویدیم.

 

از پشت حامد میتونستم هیبت دوتا خانوم رو ببینم.

وقتی نزدیک تر شدیم، تونستم خاله و ندا رو تشخیص بدم.

 

اینجا چه خبر بود؟؟

این وقت شب ندا و خاله اومده بودن و سر حامد جیغ جیغ میکردن، از یه سمت هم نفس به من زنگ زد و اونطوری با نگرانی حرف میزد!

 

ندا به سمت حامد حمله کرد و همزمان جیغ دیگه ای کشید.

 

سریع با مامان به سمتش رفتیم تا جلو مشتایی که به سینه حامد میزد رو بگیریم.

 

خاله هم مثل ما از سمت دیگه ندا رو میکشید عقب و ازش می‌خواست آروم باشه.

 

تو این بین حامد برخلاف همه، هیچ عکس العملی به مشتا و جیغای ندا نشون نمیداد!

 

تنها با اخم هایی گره خورده به ندا خیره، نکاه می‌کرد.

وقتی ندا خسته شد و به نفس نفس افتاد، همونجا رو زمین نشست و ناگهان زد زیر گریه.

 

من و مامان از همه جا بی خبر، حیرون به این صحنه خیره مونده بودیم.

 

خاله خم شد و مشغول ماساژ دادن شونه های دخترش شد.

حالا که دقت می‌کردم، هیچ وقت خاله رو اینطوری ندیده بودم!

 

خاله ای که بدون آرایش حتی تا سوپر مارکت سر کوچشون نمی‌رفت، امشب بی آرایش با یه صورت بی روح اومده بود.

 

همه تو بهت اتفاقی ک افتاده بود، بودیم که در با صدای بدی زده شد.

انگار یکی تند تند و بلند به در می‌کوبید!

 

احتمال دادم نفس باشه.

دیگه نرسیدم از حامد بپرسم که اون نگهبان لعنتی امشب کجاست!

 

به سمت در دویده و در رو برای نفسی که اضطراب از سر و روش میبارید، باز کردم.

 

– مامانم اینجاست؟

 

– اره با ندا اینجان.

چه خبره نفس؟ چیشده؟

 

– بیا بهت میگم.

 

با نفس به سمت بقیه پا تند کردیم.

همون لحظه ای که رسیدیم، حامد کمی به سمت ندا متمایل شد و گفت:

 

– اگه بخوای خودم طلاقتو ازش میگیرم!

 

 

تو بهت حرف حامد فرو رفتم.

طلاق ندا رو از وحید میگیره؟؟

مگه چیشده بود؟!

 

بقیه هم مثل من تو بهت بودن.

بدتر از همه ندایی بود که صدای گوشخراش گریه اش قطع شده و با بهت به حامد نگاه می‌کرد.

 

یک‌ دفعه از جا پرید و خواست دو دستی به حامد مشت بکوبه که این بار بالاخره حامد دستاش رو گرفت و مانعش شد.

 

 

– مرتیکه عوضی شوهرمو به خاک سیاه نشوندی حالا میگی ازش طلاق بگیر؟؟

تو چه مرگته؟

مگه وحید بیچاره چه هیزم تری بهت فروخته بود که اینکارو باهاش کردی؟؟؟

بخاطر یه حرف مامان؟

تو اینقدر خاله زنک بودی؟؟

پس کو اون همه مردونگی‌ و جوونمردی که همه ازت میگن؟؟

به ما رسید ته کشید؟!؟!

 

 

از حیرت نمیدونستم چی بگم یا چیکار کنم.

مامان ناباور دستاش رو جلوی دهنش نگه داشته بود و مبهوت به حامد نگاه میکرد.

 

با صدای ریزی پرسید:

 

– حامد چیکار کردی؟

نکنه به حرفی که اون روز زدی عمل کردی؟؟

 

– نه عزیز من نه!

این بچه ست عقلش نمیرسه، خوب و از بد نمی‌فهمه.

تو‌ و خواهرت چرا دل به دلش میدین؟؟

 

ندا اینبار بی صدا گریه می‌کرد و دیگه حتی جوابی به طعنه های حامد نداد.

 

– بریم تو تا من همه چیز رو براتون تعریف کنم.

نصفه شب همه رو بی‌خواب کردیم!

 

کسی با حرفش مخالفتی نکرد و همگی پشت سر حامد به سمت خونه رفتیم.

 

برخلاف بقیه که به سمت مبلا رفتن، به آشپزخونه رفته و یه پارچ آب خنک و لیوان به تعداد برداشتم.

 

برای ندا هم آب قند درست کردم.

درسته تو نیش زخم زدن دست کمی از خاله نداشت، اما تو این حالت دیدنش جیگرم رو خون میکرد!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور

    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه تا زمانیه که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کلنجار

    خلاصه رمان :       داستان شرحی از زندگی و روابط بین چند دوست خانوادگی است. دوستان خوبی که شاید روابطشان فرای یک دوستی عادی باشد، پر از خوبی، دوستی، محبت و فداکاری… اما اتفاقی پیش می آید که تک تک اعضای این باند دوستی را به چالش میکشد و هرکدام به نحوی با این مسئله و

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان با هم در پاریس

  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه.

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همتا
همتا
11 ماه قبل

وای چرا اصل قضیه گفته نشد پس

Aylin
Aylin
11 ماه قبل

چرا پارت ها اینقدر کوتاه شده

خواننده رمان
خواننده رمان
11 ماه قبل

ندا امروزم نرسید به اینکه چه خبره کشتیمون دختر

رمان خوان اعظم
رمان خوان اعظم
11 ماه قبل

عالی دستت درد نکنه ندا جون 😘❤️

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x