رمان تارگت پارت 214

3
(4)

 

تو یه ثانیه همه خودداری کردن و تلاش برای ظاهرسازی و راه اومدن با این مرتیکه روانی.. دود شد و رفت هوا.. گور بابای مدارا کردن.. من نمی خواستم به این شرایط عادت کنم!
تخم مرغ توی دستم و با همه زورم کوبوندم رو دیوار پشت گاز و جیغ کشیدم:
– بسه دیگـــــــــــــــه! ولم کــــــــــــــــن!
با اینکه حالم خیلی بد بود و لرزش وحشتناکی همه بدنم و درگیر کرده بود.. در نهایت بهت و حیرتم حس کردم میران از حرکت وایستاد و بعد از چند ثانیه عقب کشید.
منم از فرصت استفاده کردم.. کامل برگشتم سمتش و اینبار زورم و با هل دادنش به عقب سرش خالی کردم..
– کثافــــــــــت.. گمشو بـــــــــــــرو.. نمی خوام.. نمی خوام عادت کنـــــــــــــم.. نمی خوام به توی روانی عادت کنــــــــــــم. عادت کنم که چی بشه؟ تهش منم بشم یکی مثل تـــــــــــــو؟ نمی خوام.. نمی خــــــــــوام.. دست از سرم بردار.. تو رو خدا.. دست از سرم بــــــــردار..
دستام و توی موهام فرو کردم و همونطور که زانوهای لرزونم داشت من و به سمت زمین می کشوند.. اینبار جوری جیغ کشیدم که حس کردم تارهای صوتیم آسیب دید..
– دست از سرم بــــــــــــردار!
زانوهام که به زمین سرد آشپزخونه چسبید توی خودم مچاله شدم و به حال این بخت و اقبالی که من و به این درجه از فلاکت کشونده بود زار زار گریه کردم.
دیگه مهم نبود بقیه اش چی می شه و با همین کار ثابت کردم تمام یکی دو ساعت گذشته در حال نقش بازی کردن بودم..
چون انگار لازم بود به این مرحله برسم تا نه فقط میران.. که خودمم بفهمم آدمش نیستم و هرکاری کنم دیگه نمی تونم با این مسئله کنار بیارم.. حتی ظاهری و دروغی.
این و در اولین فرصت به آفرین هم می گفتم تا از این به بعد هربار که باهام تلفنی حرف زد.. این پیشنهاد مزخرف و تکرار نکنه.
هنوز در حال زار زدن بودم که حضور میران و درست رو به روم حس کردم و یه کم بعد دستش روی سرم نشست.. سریع خودم و عقب کشیدم و با چشمای خیس زل زدم بهش که دیدم یه لیوان آب گرفته سمتم.
همه خشمی که تو این یه ساعت نتونستم سرش خالی کنم و تو دلم نگهش داشته بودم حالا به مرحله فوران کردن رسیده بود و من با ضربه محکمی که به دستش کوبوندم اون لیوانم به سرنوشت تخم مرغ دچار کردم.

با نچ کلافه ای نگاهش و از شیشه های خورد شده روی زمین گرفت و زل زد بهم..
– اینجوری پیش بریم دیگه هیچ ظرفی تو خونه من نمی مونه.. اصلاً فکر کردی چه جوری قراره از پس این بدهی هایی که هی داره زیاد می شه بربیای؟
– برو بمیر.. فقط بمیر عوضی. حالم ازت به هم می خوره.
با صدای بلند خندید و گفت:
– بالاخره تلاشم نتیجه داد و رسیدم به جایی که روی اصلی و واقعی خودت و نشون بدی.
گریه ام حالا قطع شده بود و با نفس های منقطع شده و چشمای تار بهش نگاه می کردم که گفت:
– انقدر بچه ای که فکر کردی می تونی از روش و نقشه ای که خودم دوازده واحدش و پاس کردم تا به اینجا رسیدم علیه خودم استفاده کنی؟ یعنی واقعاً فکر کردی با شناخت کاملی که.. من ازت تو این چند ماه به دست آوردم.. نمی تونم تشخیص بدم حرفا و رفتارات.. واقعیه یا تظاهر؟
با همون لبخندی که هنوز رو لبش بود سرش و با تاسف به چپ و راست تکون داد..
– از همون لحظه فهمیدم.. همون لحظه ای که تو بیمارستان یهو تغییر رویه دادی و گفتی باهام راه میای. ولی به روم نیاوردم و دل به دلت دادم ببینم تا کجا قراره پیش بری.. تا کجا قراره من و.. رفتارهای رو اعصابم و تحمل کنی. البته.. از حق نگذریم باز خوب دووم آوردی.. پیش بینی من اون رابطه طولانیمون بود که حس می کردم وسطاش به غلط کردن می افتی ولی.. خوشم اومد که تونستی تا آخرش دووم بیاری.. منتها از اونجایی که هنوز خوب من و نمی شناسی.. نمی تونستی حدس بزنی که خواسته های من فقط تو تخت خواب.. اونم یه بار خلاصه نمی شه که بتونی تحملش کنی و بعد خلاص.
– اگه.. اگه انقدر من و می شناسی.. اگه می دونی با کلمه به کلمه حرفات و تک به تک کارات زجر می کشم.. چرا داری ادامه می دی. چه جوری می تونی عذاب کشیدنم و ببینی و راحت از کنارش رد شی.
– راحت نیست!
با حرفی که بدون هیچ لبخندی و با نهایت جدیت به زبون آورد.. لال شدم و مبهوت بهش زل زدم که با اخمای درهم ادامه داد:
– از همون لحظه ای که.. شناختمت و فهمیدم.. حتی اگه خودت بخوای نمی تونی یه آدم عوضی و رذل باشی.. فهمیدم کارم راحت نیست.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

ای ول خودش رو لو داد  😌 واقعا اگر برای میران سخت نبود اسمش میران نبود 😅 

رویا
رویا
1 سال قبل

نمیدونم ولی هر جور که فکر میکنم دلم نمیخواد ته این ماجرا درین میران رو ببخشه و خوش وخرم برن سر زندگیشون حتی تصور ازار درین هم حالم رو بد میکنه ولی خوب به نظر من اعتماد اونم تو دوماه احمقانه است ودرین مرتکب بدترین حماقت عمرش شده اما ادمی مثل میران هم تا هخر عمرش با عقده هایی زندگی میکنه که سادیسم درونش رو تقویت میکنه من واقعا نمیتونم با کسی که میگه شخصیت میران رو درک میکنه کنار بیام انتقام اونم از کسیکه هیچ چی نمیدونه به جز اینکه نشونه بیماری روانی باشه دلیل دیگه ای نداره

علوی
علوی
پاسخ به  رویا
1 سال قبل

آخه بیمار روانی بودنش رو خوب تصویر کرده. نچسب و بی قائده نیست.
کم آدم عقده‌ای ندیدیم که برایخالی کردن عقده‌اش از دیگرانی که بی‌ربط هستند انتقام می‌گیرن. فیلم جوکر که همه دیدیم. اونم همین ماجراست. حالا جای یک نفر، از یک جامعه به وسعت یک ابرشهر داره انتقام می‌گیره. مردم تک به تک هیچ کدوم مقصر نیستن، اما اون فکر می‌کنه وقتی من درد کشیدم جامعه بی‌تفاوت بود، حالا همه جامعه یک‌جا درد بکشه و نابود بشه، من حال کنم.
طرف زن و بچه‌اش رو از دست داده، می‌گه عوضش همه درد بکشن. همه مردم تنبیه بشن به خاطر درد من.
از این غیرنرمال‌ها کم نداریم. مهم اینه یه همچین شخصیت بیماری رو نویسنده تونسته اون‌قدر خوب خلق و به ما معرفی کنه که مو لا درزش نره. به قول آقای منتقد مقوا نیست، بُعد دارد

Taha
Taha
1 سال قبل

#نه_به_ خشونت_علیه_میران 😂😂😂

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

به نظرم درین باید نقش مادر میران را براش بازی کنه

Ella
Ella
1 سال قبل

دلم برا دوتاشون میسوزه

Ftm
Ftm
1 سال قبل

این جریانات نه تقصیر میرانه نه درین…
اینها تو جدال عشق و نفرت موندن..
برخلاف خیلی ها که از میران داستان بدشون میاد
بنظرم میران هم داره زجر میکشه…کسیو شکنجه میکنه که دوسش داره…عقده های جمع شده تو میران مسبب اونه…اون درین رو شکنجه میکنه اما تهش بازم آروم نمی گیره…🥲👩🏻‍🦯

علوی
علوی
پاسخ به  Ftm
1 سال قبل

منم حقیقتاً از میران بدم نمیاد. با شخصیتی که نویسنده خلق کرده و رفتارهاش ارتباط برقرار می‌کنم. خیلی ها رو دیدم که اینجوری هستند، البته نه تا این حد گل‌درشت و رو اعصاب. اما اگه مردم مثل آدم رفتار کنن و این همه بلا سر هم نیارن بد نیست.
گرچه اگه همه آدم باشن دیگه نه داستانی هست برای خوندن، نه تنوعی در زندگی

&&&&&&&
&&&&&&&
پاسخ به  Ftm
1 سال قبل

من از میران بدم می ایدددددددددددددددد
متجاوز متجاوزه و هیچ تاکید میکنم هیچ اهمیتی نداره که دلیلش چی باشه یا چه قدر زجر بکشه …وقتی با یا نفر درصورت عدم تمایل رابطه برقرار کنی متجاوزی و زن یا مرد بودنتم تاثیری نداره
من میران رو تا زمانی که اومد فیلم رو نشون داد درک میکردم
حتی اگه درین رو مجبور میکرد خدمتکارش باشه بازم درک میکردم
یا این که حداقل یه رابطه به درین میداد که ازش لذتم بتونه ببره درک میکردم
این که قلبشو شکستم درک میکردم
یا غرورشو یا هرچی

ولی این رسما حیوان بودنه که با جسم یه نفر لین طوری برخورد کنی
مردشور این شخصیت خلق شده توسط نویسنده رو ببرن
البته از این جور ادما ماشالله زیادن که از یه جا دیگه خوردن بعد از ادم بی گناه انتقامشونو میگیرن…ولی انتقام داریم تا انتقام
میران همه ی خط و مرز ها رو شکسته … و شخصیت مزخرفییهههه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط &&&&&&&
علوی
علوی
1 سال قبل

وای از دست این دوتا!!!
دختره که کم میاره و عوضی بودن تو خونش نیست. پسره داره روح و روان خودش رو شیار میندازه و خط خطی می‌کنه و حاضر نیست بگه چرا همچین می‌کنه.
نکبت حالا که داری حرف می‌زنی و می‌گی سختته بگو چرا داری این همه اذیتش می‌کنی

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x