رمان تارگت پارت 362

5
(3)

 

 

 

 

 

تا این که بالاخره با خودش کنار اومد و گفت:

– یه سوال دیگه هم می خوام بپرسم!

این بار دیگه شک نداشتم سوالش مربوط به چیه.. یا در واقع مربوط به کیه.. با این حال سرم و به تایید تکون دادم و منتظر بهش خیره شدم که گفت:

– ولی قبلش یه چیزی و باید بدونی.. صادقانه می گم.. از حسی که اون سال ها بهت داشتم.. حسی که بذرش با یه نگاه تو وجودم کاشته شد و رفته رفته رشد کرد.. دیگه هیچی باقی نمونده. نمی گم به نفرت تبدیل شده.. نه.. همون روزی که بعد از چهار سال دیدمت فهمیدم نفرتی در کار نیست.. ولی.. هرچی هم گشتم.. دیگه عشقی هم پیدا نکردم و به یقین رسیدم که همه چیز تو همون سال ها دفن شده. الآن ما.. دو تا آدم از دو تا دنیای متفاوتیم که هر کدوم زندگی خودمون و داریم و مسیرمون هیچ وقت قرار نیست به هم برسه.. منم.. منم لا به لای حرفام گفتم که خانواده ام انقدری سنتی هستن که ترجیح بدن خودشون همسر آینده ام و برام پیدا کنن که همین روزا این اتفاق می افته و منم به سلیقه و انتخابشون احترام می ذارم.

ساکت که شد.. معذب و ناراحت پرسیدم:

– اینا رو چرا دارید به من می گید..

– تا اگه سوالم و پرسیدم.. برات سوء تفاهم ایجاد نشه و فکر نکنی بازم قراره.. شانس خودم و امتحان کنم.

– پس برای چی می پرسید؟

– فقط.. یه کنجکاوی ساده اس.. که می خوام بدونم حال بدت.. به اون پسری که نمی دونم رابطه اتون با هم در چه حدی بود.. ربط داره؟

روم و برگردوندم و مشغول بازی با بند کیفم شدم.. حالا که انقدر صریح پرسید چاره ای برام نموند جز این که سرم و به تایید تکون بدم و اون بلافاصله بدترین احتمالی که توی ذهنش بود و به زبون آورده:

– فوت کرده؟

داشتم جون می کندم تا بغض توی گلوم یه بار دیگه پیش این آدم.. به اشک تبدیل نشه!

– نه ولی.. تو شرایطیه که از نظر من.. فرقی با مردن نداره! شاید از نظر خودشم.. همین باشه!

 

 

 

 

 

 

لبام و تو دهنم جمع کردم و دیگه نگفتم من عامل این وضعیتم و دلیل اصلی حال بدم.. عذاب وجدانیه که مطمئناً تا آخر عمر ولم نمی کنه..

– تو هم دنبال حساب پس گرفتن ازش نباش.. اون هر کاری کرده.. به خاطر من کرده!

– همچین قصدی ندارم! ولی اگه کمکی از دست من برمیاد.. با توجه به این که.. یعنی خب.. خودت گفتی که کسی و نداری. اگه کاری ازم برمی اومد حتما بهم بگو.. شاید بشه اوضاع رو تغییر داد.. نه؟

نفس عمیقی کشیدم.. ولی انقدر توی اون فضا کمبود اکسیژن حس می کردم که سریع در ماشین و باز کردم و حین پیاده شدن به آخرین سوالشم جواب دادم:

– نه.. دیگه کاری از کسی برنمیاد.. اونم این جا نیست که بتونیم کمکش کنیم.. رفته!

دیگه صبر نکردم و حتی رومم به سمتش برنگردوندم تا یه بار دیگه اون نگاه پر از ترحم و ببینم. با این که می دونستم تو نقطه ای از زندگی قرار گرفتم که اطرافیانم دیگه فقط و فقط.. باید به حالم دل بسوزونن!

چه آدم های نزدیک و رفیقای صمیمیم.. چه غریبه ای مثل استاد علی عسگری.. که شدت ترحم.. وادارش کرد از دشمن.. تبدیل به دوست بشه!

*

صبح زود بود که من و یکی دو تا دیگه از دانشجوها.. جلوی در اتاق مدیر گروهمون وایستاده بودیم تا بهمون اجازه وارد شدن بده.

نمی دونستم بقیه باهاش چی کار داشتن ولی من تصمیم قطعیم و گرفته بودم و می خواستم درسی رو که امروز قرار بود امتحانش و بدم حذف کنم.

دیگه به یقین رسیده بودم که این ترم.. ترم آخرم نمی شه و اگه قرار بود امتحانا رو تو این وضعیت نا به سامانی که حتی توان باز کردن و ورق زدن کتابا رو هم نداشتم بدم.. همه درسا رو مشروط می شدم و در اون صورت کارم خیلی سخت بود.

رو همین حساب.. با یه کم فکر کردن و مشورت با آفرین.. که از خداش بود من یه ترم دیگه توی دانشگاه بمونم تا اونم بیاد و ترم آخرمون و با هم بگذرونیم.. تصمیم گرفتم چند تا از درس هایی که خیلی سخت بود و یه شبه نمی تونستم خودم و برای امتحانشون آماده کنم حذف کنم و ترم بعد دوباره برشون دارم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
9 ماه قبل

عالیه

حدیثه
حدیثه
10 ماه قبل

خیلی کنجکاو ام بدونم آخر این قصه به کجا می رسه

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x