رمان تارگت پارت 382

5
(3)

 

 

 

 

 

حتم داشتم که برخورد امروز و اون تصادفی که مثلاً قرار بود اتفاق بیفته هم ساختگی بود و براش برنامه ریخته بود که اون جا خودش و به من نشون بده!

با همه اینا هنوز هزار تا سوال تو سرم بود. مهم ترینشم این که از کجا من و پیدا کرده؟ من که دیگه نه هتل می رفتم.. نه دانشگاه.. خونه ام هم که بعد از رفتن میران عوض کردم و آدرسش و نداشت.

یعنی دوباره با یه سری هدف و برنامه و نقشه برگشته بود و می خواست این بار.. انتقام کاری که با خونه اش و بعد با خودش کردم و ازم بگیره؟

– خانوم کاشانی؟؟

با تکون خوردن شونه ام توسط صدف و شنیدن صداش.. به خودم اومدم که دیدم هم خودش.. هم باباش که تو اون یکی سالن نشسته بود.. داشتن با تعجب به منی که احتمالاً چند دقیقه تو هپروت گیر کرده بودم و صداشون و نمی شنیدم نگاه می کردن.

لبخند مسخره و دستپاچه ای به روش زدم و گفتم:

– جانم؟

– هرچی صداتون کردم جواب ندادید.. سوالا رو جواب دادم بفرمایید!

نفسی گرفتم و برگه سوالایی که تند تند برای صدف نوشته بودم تا جواب بده که منم تو اون فاصله بتونم با خیال راحت فکر و خیال کنم و ازش گرفتم.. ولی فقط چشمم به برگه بود و هیچی از نوشته هاش نمی فهمیدم!

– حالتون خوبه؟

این بار صدای آقای خاکپور که داشت بهمون نزدیک می شد به گوشم رسید و من خجالت زده جواب دادم:

– بله خوبم!

– کلاً امروز حس کردم حالتون زیاد مساعد نیست. اگه فکر می کنید نمی تونید بیشتر بمونید اصلاً اشکالی نداره.. می تونید برید.. به جاش یه روز دیگه جبرانی بذارید!

آقای خاکپور حرف می زد و ذهن مریض من باز کشیده شد سمت میران و تحلیل رفتارش.. اولین سوالی که ازم پرسید این بود که «چطور این جایی؟» اونم بعد از این که به ساعتش نگاه کرد..

یعنی.. یعنی حتی اینم می دونست که من یکشنبه ها.. تو این ساعت کلاس دارم و مسلماً.. نمی تونم تو اون خیابون باشم؟

این چیزی بود که کوروش بعد از چند ماه هنوزم یادش می رفت و هر بار من باید بهش می گفتم.. ولی میران ازش خبر داشت؟

 

 

 

 

 

 

– خانوم کاشانی؟

این بار دیگه بدون رودرواسی از جام بلند شدم و مشغول جمع کردن وسایلم شدم.. چون شک نداشتم که اگه چند دقیقه بیشتر می موندم آقای خاکپور به یقین می رسید که معلم دخترش مشکل حاد روانی داره و عذرم و می خواست.

– بله اگه اجازه بدید امروز برم ممنون می شم! قول می دم حتماً تو این هفته تماس بگیرم و یه روز دیگه رو مشخص کنم.. تو رو خدا ببخشید که این جوری شد!

– این چه حرفیه؟ اصلاً مسئله ای نیست. اگه تلفنی هم خبر می دادید حالتون خوب نیست می گفتم که لازم نیست امروز بیاید.

– خیلی ممنون.. صدف جون ببخشید! این سوالا هم نگه دار جلسه بعد نگاه می کنم خب؟

صدف با همه مهربونی و ادب و تربیتی که مطمئناً از این پدر زیادی متشخص یاد گرفته بود لبخند زد و سرش و به تایید تکون داد..

منم با یه خدافظی پر از شرمندگی دیگه خواستم برم سمت در که آقای خاکپور گفت:

– جسارته! می تونم برسونمتون؟

نفسی گرفتم و حس کردم شرم و خجالتم داره همین طور بالا می ره.. این آدم بارها به من جنتلمن و محترم بودنش و ثابت کرده بود و با این که صدف مادر نداشت و اکثراً با پدرش تو خونه تنها بود.. هیچ وقت احساس معذب بودن از حضورش نداشتم و اولین تجربه معلم خصوصی شدنم.. با متشخص بودن این آدم.. تبدیل به بهترین تجربه ام شد و این و مطمئناً بعد از تموم شدن این دوره به خودشم می گفتم.

واسه همین دلم می خواست اونم از من یه ذهنیت خوب داشته باشه.. نه یه آدم آویزون که گفتم:

– نه خیلی ممنون! خودم می تونم برم.. مرسی از محبتتون!

– حداقل بذارید یه ماشین براتون بگیرم از آژانس سر کوچه. من و می شناسن.. آدم مطمئن می فرستن. این جوری خیال منم راحت تره!

نمی دونم ظاهرم چقدر آشفته بود که این آدمم نگران کرده بود.. ولی پیشنهادش پاهام و شل کرد و چون تا این جا هم به زور اومدم و راننده اسنپ حسابی از دستم کلافه شد گفتم:

– بله ممنون می شم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
8 ماه قبل

عالیه

یه بدبخت
یه بدبخت
9 ماه قبل

چقدر پر مفهموم

دیانا
دیانا
9 ماه قبل

ای بمیری درین که اینقدر با خودت حرف میزنی 😤😤
همچی هم میخواد برای خودش تجزیه تحلیل کنه اههههههه😒😒

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
9 ماه قبل

چقدر الکی حرف میزنه ای خدا

خواننده رمان
خواننده رمان
9 ماه قبل

حالا این یه پارت بود؟😬😬

Maman arya
Maman arya
9 ماه قبل

فک کنم آخر سر بابا صدف بگیرتش😂😂😂

خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  Maman arya
9 ماه قبل

عاشق جدید درین

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
پاسخ به  Maman arya
9 ماه قبل

وای نه دیگه بسه 😐😐

رهاا
رهاا
9 ماه قبل

چرا انقدکم

ماه
ماه
پاسخ به  رهاا
9 ماه قبل

کم نبود ک کلی اطلاعات بدست اوردیم ، اینکه بابای صدف تنهاست و خیلی باشخصیت و میران میدونه درین چ روزایی کلاس داره ولی کورش هنوزنمیدونه

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x