رمان دلارای پارت 3

4
(4)

بی توجه به جیغ های عسل تماس را قطع کرد و خونسرد خندید

حوله دور کمرش را باز کرد و برهنه سمت اینه رفت که صدای ریز دخترانه ای از جا پراندش :

_ من … من امشب … یعنی اگر بخوای من می‌تونم…

مات به دختر روبه ‌رویش خیره شد
تک دختر حاج فرهمند بود
دلارای فرهمند!

بی توجه به برهنگی‌اش خم شد و حوله را از روی زمین برداشت :

_ حاجی به دخترش یاد نداده در نزده نیاد تو اتاق؟

خونسرد جلو رفت
دخترک تونیک و شلوار جذبی به تن داشت و شالی نپوشیده بود

با تمسخر دستش را زیر چانه کوچک دختر انداخت و سرش را بلند کرد :

_ کشف حجاب کردی دخترحاجی!

دلارای از این نزدیکی لرزید و الپ ارسلان خندید :

_ آوازه‌ی من به گوشت نرسیده که پا شدی تنهایی اومدی اینجا؟! از بزرگترت می‌پرسیدی می‌گفت از پشه ماده هم نمیگذرم!

دلارای از خجالت قرمز شد
اشاره ی ارسلان‌ به حرف مادر دلارای در فرودگاه بود
نمی دانست چطور به گوش ارسلان رسیده ‌ست

ارسلان بی اعتنا سمت کمد رفت و همانطور که لباس زیرش را بیرون می‌آورد سر تکان داد:

_ کارت چیه؟ مامان جونت بفهمه پیش من بودی تا نبره چکت کنن و گواهی سلامت بدن خیالش راحت نمی‌شه!

کم مانده بود دلارای به گریه بیفتد
زانوهایش می‌لرزید و از شدت خجالت و شرم سرخ شده بود

الپ ارسلان خندید
بدون خجالت پشت به دلارای ایستاد و حوله را باز کرد

لباس زیرش را پوشید و مقابل دلارای که از گونه هایش حرارت بیرون می‌زد ایستاد :

_ داری وقتمو میگیری دخترکوچولو

دلارای شهامتش را جمع کرد :

_ من … من ناخواسته حرفات رو پشت تلفن شنیدم

ارسلان ابرو بالا انداخت و انگشت اشاره اش را روی گونه دختر ریزاندام روبه رویش کشید :

_ ناخواسته؟!

انگشتش را سمت لب‌هایش کشاند
دلارای اب دهنش را فرو داد :

_ امشب … امشب تنهایی

انگشت ارسلان روی گلوی دخترک سر خورد :

_ خب؟!

دلارای نفس عمیقی کشید :

_ من دوست دارم!

ارسلان بی اعتنا انگشتش را به سمت بالا تنه دلارای فرستاد :

_ سایزت چنده؟

دلارای به معنای واقعی وا رفت :

_ چ…چی؟!

ارسلان بی حوصله سر تکان داد :

_ بیخیال … بعدش؟

دلارای اب دهنش را فرو داد :

_ من امشب می‌مونم! هرجور که تو بخوای

ابروهای ارسلان بالا پرید و بعد صدای خنده اش بلند شد

دلارای بهت زده نگاهش کرد
به چه می‌خندید؟!

الپ ارسلان خیره اش شد
نگاهش پر از سرگرمی و لذت بود :

_ دخترحاجی پیشنهاد شب موندن میده؟! وقتی از ایران رفتم وضع انقدر خراب نبود! از چندسالگی شروع کردی شما؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

15 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
asd
asd
1 سال قبل

فقط میتونم بگم متاسفم….واقعا ناراحتم برای دخترایی که تا این حد ساده ان و به راحتی ضربه میخورن 😪 

Miti
Miti
2 سال قبل

خیلی خوبه ولی سانسور نکنین بعد هم اینکه به صورت گفتاری رمان رو ادامه بدید مرسی 🙂

نازی
نازی
2 سال قبل

سانسور نکن لطفا جذاب تر میشه مرسی♥️🥰🥰🥰🥰

Hasti
Hasti
2 سال قبل

میشه پارت بیشتری بزاری🙁

نا شناس
نا شناس
2 سال قبل

خیلی خوبه قسمت های سکسی هم قاطی ش کن

چیر
چیر
پاسخ به  نا شناس
2 سال قبل

موافقم جذاب تر میشه🤤

nashnas
nashnas
پاسخ به  چیر
2 سال قبل

توروخدا پارت بیشتر بگذار خسته کننده میشه رمانت

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  nashnas
2 سال قبل

میشه اسم چند تا رمان سکسی بگید ممنون

‌
پاسخ به  ناشناس
2 سال قبل

بجاش بگید رمان بزرگسال

ناشناس
ناشناس
پاسخ به 
2 سال قبل

میگم سکسی حرفیه

نا شناس
نا شناس
پاسخ به  ناشناس
2 سال قبل

نه قربونت هر کدوم که راحتی بگو😉😂

Nilo
Nilo
پاسخ به  نا شناس
2 سال قبل

😂😐نشی
جر من گذاشنتم‌ناشناس توعم‌گذاشتی ناشناس😂😂

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  ناشناس
2 سال قبل

عمویم نباش🤣

Nilo
Nilo
پاسخ به  ناشناس
2 سال قبل

خودندمش 😂🥂

نا شناس
نا شناس
پاسخ به  چیر
2 سال قبل

ای ژوووون😂😃

دسته‌ها

15
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x