رمان دلارای پارت 322

4.2
(771)

 

 

 

 

 

موهایش را چنگ زد و محکم کشید

 

ارسلان آخی گفت و بی آنکه سرش را بلند کند کمرش را چنگ زد

 

تشنه بود!

تشنه ی آرامش و اشتیاقی که به او داشت و تا به حال برای هیچ زن دیگری حس نکرده بود!

 

انگار فاصله حریصش کرده بود!

 

مثل ببری که روزها گرسنه اش نگه داشته بودند و حالا آهویی لذیذ روبرویش میرقصاندند!

 

دلارای نفس زنان با چشمان بسته لب زد

 

_ ارسلان…

 

ارسلان جوابش را نداد

 

دست هایش روی بدن دخترک می‌گشت و تلاش میکرد آسیبی با او نرساند

 

دلارای ملتمس نالید

 

_ ارسلان

 

سر آلپ‌ارسلان کمی بالا آمد

 

حال خیره دخترک بود که دلارای آرام زمزمه کرد

 

_ نکن

 

دستان آلپ‌ارسلان روی بدنش خشک شد اما دلارای با ناله ادامه داد

 

_ خودتو … کنترل نکن

 

 

موهایش را چنگ زد و سرش را بالا کشید

 

اینبار او بود که با خشونت لب های مردانه اش را می‌بوسید تا نفس کم بیاورد

 

ته ریش روی گونه هایش را نوازش ‌کرد و بوی تنش را نفس کشید

 

آنقدر دلتنگ این مرد بود که انگار با هربار بوسیدنش حفره ای در قلبش پر میشد!

 

چطور نفهمیده بود تا این اندازه وابسته اش است؟

 

چطور تا به امروز خیال میکرد تنها دلبستگی اش در این دنیا هاوژین است؟

 

او هاوژین را دوست داشت…

شاید بخاطر اینکه یادگار این مرد بود!

 

ثمره عشقی که به آلپ‌ارسلان داشت

 

چشمانش را بست و خودش را به ارسلان سپرد

 

این مرد بلدش بود!

 

*

 

خسته بود

خسته اما آرام

دلش می‌خواست بعد از ماه ها چشم هایش را با خیالی آسوده ببندد اما نوازش انگشت های آلپ‌ارسلان میان موهایش اجازه نمی‌داد

 

انگار می‌ترسید بخوابد و همه چیز رویا باشد

 

سرش روی قفسه سینه ی آلپ‌ارسلان بود و صدای تپش های منظم قلبش را می‌توانست تشخیص دهد

 

 

 

ارسلان دود را بیرون فرستاد و همانطور که با یک دست سیگار را بالا نگه داشته بود ، دست دیگرش را میان تارهای موی دخترک چرخاند

 

بی اعصاب پچ زد

 

_ رید به موهات زنیکه احمق

 

دلارای آرام قفسه سینه‌ی برهنه اش را نوازش کرد

 

_ بلند میشه

 

ارسلان سیگار را به لبش چسباند و زمزمه کرد

 

_ میگم یکی بیاد درستش کنه

کج کوتاه کرده

 

دلارای کمرنگ لبخند زد

 

ارسلان بی مقدمه پرسید

 

_ چطور اینجارو پیدا کردی؟

 

متوجه منظورش نشد

 

_ کجارو؟

 

_ دبی! کلاب من

 

دلارای بهت زده جواب داد

 

_ نمی‌دونستم مال توئه

فقط یکی بهم پیشنهاد داد به جای فروختن کلیه بیام اینجا

 

ارسلان زیرلب غر زد

 

_ غلط کرد

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 771

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

57 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
kamand
kamand
2 ماه قبل

ای لعنت بهت

delvin
delvin
2 ماه قبل

لعنتتتت

طرفدار دلارای
طرفدار دلارای
3 ماه قبل

باز که‌تو مردی نویسنده

رضا
رضا
3 ماه قبل

ای تو روحت باشه بعد دو هفته هنوز پارت نذاشتی

به تو چه😐
به تو چه😐
3 ماه قبل

کلا نویسنده عادتشه که خب کلا اردیبهشت و خرداد تا اواسط تیر به خاطر امتحانا نمیزاره بعد از اواسط تیر تا اواسط اذر هر موقع عشقش کشید پارت میده بعد از اواسط اذر تقریبا تا اواخر دی ماه دست و دلباز میشه کمییی فقط بعد دوباره اوایل بهمن تا اواخر اسفند هر موقع عشقش کشید پارت میده
هفته اول فروردین به خاطر عید دست و دلباز میشه دیگه بعد از هفته اول غیبش میزنه

آخرین ویرایش 3 ماه قبل توسط به تو چه😐
SAMA
SAMA
3 ماه قبل

چرا پس پارت نمیده 😭موندیم تو خماری همینطور

delvin
delvin
3 ماه قبل

لعنت

اسما
اسما
3 ماه قبل

این نویسنده دوقطبیه حتما ببریدش دامپزشکی

اهورا بن آلپ🗿
اهورا بن آلپ🗿
3 ماه قبل

سلام ، من داخل chrome زدم رمان دلارای پی‌دی‌اف اورد اولین سایت که اومد بالا سایته رمان بوک بود دانلود رمان دلارای از حنانه فیضی آخرش هم خوب بود دلی و آلپ کنارهم هستن و خوشحالن کنار هاوژین صاحب اهورا هم میشن

آخرین ویرایش 3 ماه قبل توسط Aneyeta
delvin
delvin
پاسخ به  اهورا بن آلپ🗿
3 ماه قبل

آخرش خیلی غیر حرفه ای تموم شده، ذهنمون نمیتونه بپذیره که این نوع نوشته تهشه🤕

لباس حورا که نویسنده روش کراشه
لباس حورا که نویسنده روش کراشه
پاسخ به  delvin
3 ماه قبل

نمی دونم شایدم فیکه

SAMA
SAMA
پاسخ به  delvin
3 ماه قبل

دقیقا نویسنده خیلی از شخصیت آلپ ارسلان دور شد اونجا منم خوندمش اصلا ارسلان یهو ازین رو به اون رو شد مگه میشه اخه ولی دوست دارم پایان اینم ببینم توی سایت اون احتمالا فیک

عالی
عالی
پاسخ به  اهورا بن آلپ🗿
2 ماه قبل

منم خوندمش میگن که فیکه

delvin
delvin
3 ماه قبل

پارت جدید کو؟
دوباره رفت سالی یه بار؟

گانگ گانگ
گانگ گانگ
3 ماه قبل

دوستانی که گیر رمان دلارای هستین هنوز بعد سه سال.. کاملش اومده کافیه یه سرچ کوچیک کنین و پی دی افشو دانلود کنین .. دیگه لازم نیست هردوماه ی پارت بخونین فک کنم اولین سایت نیست دومین سایتیه که میاد واستون

هیچی
هیچی
پاسخ به  گانگ گانگ
3 ماه قبل

برای بار هزارم اون فیکهههه
انگار این همه آدم اینجا به عقلشون نمیرسه اونو برن بخونن

گانگ گانگ
گانگ گانگ
پاسخ به  گانگ گانگ
3 ماه قبل

امیدوارم فیک باشه. پایانش که اصلا خوب نبود

در ب در یه رمان:/
در ب در یه رمان:/
3 ماه قبل

بچه ها یه رمان قشنگ بگین بخونم
بی رمانی فشار آورده…

هیچی
هیچی
پاسخ به  در ب در یه رمان:/
3 ماه قبل

طومار
آمال
داو اول
در همسایگی گودزیلا
طنین افتاده در ثمین (البته تا یه جایی رایگانه بقیش پولی)

بهار
بهار
پاسخ به  هیچی
3 ماه قبل

دمت گرم خدایی

راحیل
راحیل
پاسخ به  در ب در یه رمان:/
3 ماه قبل

رمان های بانوی قصه ، پائیز آغاز زندگیست ، گل سر شکسته پرنیان شب ، انتقام و آبرو ، سه سوت ، عمارت سیاه، رد های ماندگار، اسطوره، فرمیسک ، سفر به دیار عشق ، حسرت تنهایی من، جگوار و شهر بازی رمان‌هایی هستند که خیلی دوستشون دارم

بهار
بهار
پاسخ به  راحیل
3 ماه قبل

عشقی بمولا

Tina
Tina
پاسخ به  در ب در یه رمان:/
3 ماه قبل

پروانه میخواهد تورا. دالاهو. این دوتا خیلی قشنگن و تموم شدن رمانای درحال پارت گذاریم ماتیک و آووکادو

بهار
بهار
پاسخ به  Tina
3 ماه قبل

پروانه میخواهد تورا و ماتیکو خوندم
اون دوتارم ی سر بزنم
دمت گرم ستون

kamand
kamand
3 ماه قبل

وایی ننم من دیگ ی سال شد این رمانو میخونم اقا خسته شدم بیا تمومش کن جان ننت

کیوی خانم🥝
کیوی خانم🥝
پاسخ به  kamand
3 ماه قبل

تو باز خوبه یه ساله
من سه سالههههههههههه
سه سالللللل😐😶

دختر
دختر
3 ماه قبل

کی پارت دارین 🥺🥺

کیوی خانم🥝
کیوی خانم🥝
پاسخ به  دختر
3 ماه قبل

انشالله سال دیگه😂😂

هیچی
هیچی
پاسخ به  کیوی خانم🥝
3 ماه قبل

خوبه دو ماه مونده

کیوی خانم🥝
کیوی خانم🥝
پاسخ به  هیچی
3 ماه قبل

😂😂

دوست دختر علیرضا رفیق ارسلان
دوست دختر علیرضا رفیق ارسلان
3 ماه قبل

عجیب این پارتو دوست داشتم:)

...
...
3 ماه قبل

وقتی همه چیز خوب است، میترسم!
ما به لنگیدن یک جای کار
عادت کرده ایم…!

-هوشنگ ابتهاج

نظرم برای این پارت🤦🏻‍♀️

delvin
delvin
پاسخ به  ...
3 ماه قبل

دقیقا، وقتی همه چیز داره خوب پیش میره یعنی یه جای کار داره میلنگه

neda
عضو
پاسخ به  delvin
3 ماه قبل

قانون زندگی هم همینه
تا یکم خوشی زندگی به گریه میندازتت 🙂

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
3 ماه قبل

جانم خواهر ؟؟

دلی
دلی
پاسخ به  delvin
3 ماه قبل

منتظر مردن همشون باش
از نویسنده بعید نیست همه چیو یهویی بهم بریزه

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
پاسخ به  ...
3 ماه قبل

😂دیقا ، ولی من اصلا دلم نمیخواد دلی ازگذشته ارس بدونه چون واقعنی نابود میشه 💔

Hani
Hani
پاسخ به  پا به پای بدبختی های دلی
3 ماه قبل

کدوم گذشته؟؟

رهگذر
رهگذر
پاسخ به  Hani
3 ماه قبل

فکر کنم منظورش زمانی که ارسلان دنبال دلارای بود
شاید هم دوران بچگی ارسلان رو میگه که بنظرم دوران بچگی دلارای بدتر هم بود ارسلان به عنوان یه پسر محدودیت هایی کمتری داشت اما دلارای واقعا بچگی یا یهتر بگم کل دوره زندگیش بد بود

هیچی
هیچی
پاسخ به  رهگذر
3 ماه قبل

چی میگی بابا
این ساینا و خواهرش که معلوم نیست چکاره ان تو رمان رو میگه

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
پاسخ به  هیچی
3 ماه قبل

اهوم اینو منظورمه

Hani
Hani
پاسخ به  هیچی
3 ماه قبل

اوه یس

luna
luna
3 ماه قبل

چند بار خواندم تا باور کنم پارتو

M.h
M.h
3 ماه قبل

عجیب از ارسلان همچنین چیزی انتظار ندارم

بهار
بهار
3 ماه قبل

خوبه انگار کم کم داریم ب یه نتایجی میرسیم اگ گند زده نشه

hadis
hadis
3 ماه قبل

عجب چرا تموم نمیشه

دسته‌ها

57
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x