رمان رسپینا پارت 12

0
(0)

 

محکم کوبیدم به در که کمرم درد گرفت اما آخ نگفتم
_میتونم همینجا بکشمت ، زنده زنده آتیشت بزنم کی میتونه جلومو بگیره ؟ تو؟ تویی که عددی نیستی؟
با حالت تمسخر نیشخند زدم :
_ من که نه ، من عددی نیستم اما وقتی قراره وسایلمو جمع کنم برم خونه ی جناب کامرانی فکر میکنی دیر برسم نگران نمیشن؟ بیان ببینن جسدمم نیست بیخیال نمیشن بخصوص که تو ، تویی که ادعای زرنگیت میشه جلوی سه نفر منو تهدید کردی ، من عددی نیستم اما جناب کامرانی چی؟ تا جایی که اطلاع دارم قدرتش از تو یکی بیشتره ، حرص و عصبانیتی ک از تو داره بخاطر دخترش میتونه به وسیله من حل کنه ، بیوفته دنبالت میندازت گوشه ی زندان
کوبیدم تخت سینش :
_ میبینی توام عددی نیستی
از سرخ بودن چشاش و برجسته شدن رگ گردنش معلوم بود تا چه حد حرصیه
محکم مشتشو کوبید دیوار کنارم ، اون مشت اگه به من میخورد قطعا ناقص میشدم حرصی دادی زد و پشتشو کرد بهم یهو برگشت گلومو گرفت
_میکشمت دردسرشم به جون میخرم
سعی کردم دستاشو از رو گردنم بردارم اما نمیتونستم حالت خفگی بهم دست داد ، ذره ذره داشتم جون میدادم دستشو برداشت
_بخوام بکشمت هیچ کاری نمیتونی کنی بچه
نفس عمیق و پی در پی میکشیدم نفسم که سر جاش اومد تمام خشمم و نیرومو به کار گرفتم و کوبیدم تو صورتش :
_منی که میگی عددی نیستم تونستم بزنم تو صورتت حتی هنوزم میتونم ،
و برای بار دوم از حیرتش استفاده کردم و محکم کوبیدم تو صورتش
انگار جنون بهش دست داده باشه دستشو برد بالا حالت مشت ، اشهدمو خوندم میدونستم زندم نمیذاره قبل اینکه دستش فرود بیاد سمتم صدای در اومد و پشت بندش صدای آوا
_رسپینا بدو دیگه آرام میگه وسیله زیادی نیوردی چقدر طولش میدی
با لبخند موفقیت آمیزی زل زدم تو چشمای امیر و ابرو بالا انداختم با اروم ترین لحن ممکن حرف زدم :
_نظرت چیه قبل مرگم خاندان کامرانی رو بندازم به جونت؟
اگه آوا میومد تو اینجا جنجال بپا میشد اما من اینو نمیخواستم ، من میخواستم بچزونمش و به راحتی برم
_لو نمیدی من اینجام فهمیدی؟
دوباره صدای در بلند شد
_رسپی داخلی ؟ چرا جواب نمیدی ؟
_اومدم آوا صبر کن دستم بنده الان میام در رو باز میکنم
تو چشمای امیر نگاه کردم و هولش دادم پشت در و نذاشتم حرف بزنه در رو باز کردم
_یکم پذیرش درگیر بودم اول الان وسایلو جمع میکنم
_بذار بیام‌کمک
قبل اینکه کفشاشو دراره جلوشو گرفتم
_نمیخاد بابا ، کمن وسایلم ، کفش پوشیدن تو طولانی تره همینجا وایس جمع کنم وسایلو .
تک تک وسایلمو جمع کردم با دقت نگاه کردم چیزی رو جا نذاشته باشم
_دیر کردی نگران شدم گفتم نکنه اون امیر گور به گور شده اومده باشه اینجا
_نه بابا ، تهشم بیاد اینجا ، طبل تو خالیه فقط تهدید خالی میکنه و هیچ پخی نیس الکی بزرگش کردی
صدای خنده آوا بلند شد و من ادامه دادم
_تو الان نباید افسرده باشی ؟ خیر سرت شکست عشقی خوردیا
_شکست عشقی چیه بابا ؟ خوبه تو یکی میدونی من از سر علاقه ازدواج نکردم دیدم ظاهرش خوبه قبول کردم ، بعد ها خوشم اومدا اما با خیانتش گذاشتمش کنار.
_آوا دارم به عقلت شک میکنم ، از روی ظاهر؟ مگه ظاهرش خوبه؟ بیشتر از یه دختر عمل و بوتاکس و کوفت و زهرمار داشته همین کارارو روی خر انجام بدی قشنگ تر از اون میشد ، حتی اگه با خر نامزد میکردی خوشحالتر میشدم تا با این مرتیکه
آوا بلند بلند میخندید امیر از سرخی رد کرده بود به بنفش مایل شده بود ، اگه یکم دیگ ادامه میدادم جلو چشم آوا سرمو میذاشت رو سینم وسایلو برداشتم رفتم سمت در
_خب میتونیم بریم
در رو بستم قفل کردم اول رفتیم سمت پذیرش تا کلید رو تحویل بدم
_تو کی وقت کردی موهاتو رنگ کنی ؟ آرام گفت تو اتاق زندانی شدی و وضع خرابه مثلا
لبخند زد :
_همش نقشه بابام بود ، بهم باور داشت اما میخواست واکنش و رفتار امیر رو در نظر بگیره و همون روز که رسیدم رفتم رنگ کردم شبش با بابام حرف زدم که مثلا کشید به بحث و زندونی کردن و اینا .
هوم کشیده ای گفتم
موهاشو لایت عسلی تیره و روشن کرده بود

IMG 20220530 160539 483
«آوا»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
negar
negar
1 سال قبل

آوا هم خیلی خوشگله

یه دوست
یه دوست
1 سال قبل

چرا پارت بعدی رو نمیزارین؟

Sety
Sety
1 سال قبل

خیلی قشنگه مرسی بابت این پارت🤍
قشنگ حال کردم امیرو چزوند
آوا هم با این که نمیدونست امیر میشنوه قشنگ بی تفاوتیشو ثابت کرد 😅
عالی بود دمت گرم💛

Raha
Raha
1 سال قبل

این امیر با اون قیافه نکبتش چطور تونسه به آوا به این خوشکلی خیانت کنه خاک تو سرش😑
سر قسمتی ک پشت امیر حرف میزدن از خندع ترکیدم حقش بود مرتیکه عن👌🏻💪🏻😂
بعله این پارت هم‌ عالی بود. ^_-

انیسا
انیسا
1 سال قبل

جوووون اواهم خوشگله ولی شخصیت اصلی رسپینا هست باید از همه خوشگل تر باشع

hani
hani
پاسخ به  انیسا
1 سال قبل

من زیاد اینو قبول ندارم خوشگل تر از رسپینا خیلی قراره باشه ، اصل شخصیت و باطنشه و اینکه ظاهر زیاد تاثیر گذار نباشه

آرمیتا پاپی
آرمیتا پاپی
1 سال قبل

آوا‌ هم خوشگله 🤩
مرسی عالی بود ، رسپینا‌ عجب دختر قوی و شجاعی واقعا 😍😍😘
خیلی از این امیر بدم میاد 😖💔لطفا زود بکشش😂

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x