رمان رسپینا پارت 4

1
(1)

 

#part 4

با صدای جیغ آوا بیدار شدم البته بیدار که نه از خواب پریدم و اخمالو نگاهش کردم :
_این چه طرز بیدار کردنه نمیگی سکته میکنم تو خواب ؟ احمقی؟ زوال عقلی داری؟
خنده دندون نمایی کرد و ابرو انداخت بالا :
_پاشو آماده شو که هم بریم بیرون هم بریم شیشه بگیریم الاغ خوبم
بالش زیر سرمو پرت کردم سمتش که جا خالی داد و خورد به در
_میتونی گمشی بیرون تا من حاضر شم بیام
خیلی عادی نشست روی صندلی میز آرایشیم :
_ محاله این صحنه رو از دست بدم
و با هیزی سر تا پامو نگاه کرد ، از طرز نگاهش خندم گرفت سری به تاسف نشون دادم و رفتم سمت دستشویی آرام روی مبل لم داده بود حاضر و آماده همیشه تیپ های خاص و شیک میزد ، آب زدم به صورتم تا پف چشمام بخوابه و دستامو با حوله خشک کردم تا از دستشویی اومدم با صدای پخ کردن از ترس جیغ زدم که آوا غش غش زد زیر خنده
با حرص نگاهش کردم اما الان وقت تلافی نبود بعدش تلافی میکردم اما الان نه ، چپ چپ نگاهش کردم و رفتم سمت اتاقم تا حاضر شم ، کرم پودرمو زدم یه خط چشم نازک با کمی ریمل و یه رژ کالباسی ، لباسایی که میخواستم بپوشم یه شلوار جین سفید تیشرت ساده سفید مانتو بلند و جلو باز کالباسی و شال حریر مانند سفید با حاشیه های کالباسی ، موهامم حالت فرق باز گذاشتم عینک آفتابیمو زدم بالای چشمم ساعت استیلم رو دستم انداختم کیف و کفش ست کالباسیم رو هم سریع برداشتم گوشی و کیف پولمو انداختم توی کیف و رفتم سمت در و با بچه ها زدیم بیرون

□■□■□■□■

با غرغر برگشتم سمت آوا
_خاک تو سرت زدی شیشه رو شکستی
خیلی تیز برگشت سمتمو چشم غره رفت :
_ تو آدم بودی تکون نمیخوردی تا شیشه نشکنه
با حرفش صدا خنده ی آرام بلند شد :
_بس کنید بابا دوتا گاوین دیگه چه انتظاری از هم دارید
آوا: میدونی الان هم خودتو هم منو گاو فرض کردی و جدا از اون مامان و بابارو ؟ تو جا حرف زدن یکم فکر کن خواهری
آرام کیفشو طوری کوبید تو سر آوا که من دردم اومد جا اون
با دیدن یه عده که جمع شده بودن دورمون معلوم بود شرفمون رفته سرمو انداختم پایین رد شدم دوتاشون پشت سرم اومدن
_یکم آبرو داری کنید شرفمون رفت عین بچه ها میزنین تو سر و کله هم
حدس اینکه الان چشاشون داره از کاس در میاد بخاطر تعجب سخت نبود ، لبامو رو هم فشار دادم نخندم اما با صدای جیغ آوا نتونستم و بلند زدم زیر خنده
سه تا خل و چل بودیم و جای تعجب نداشت.
بعد کلی گشت و گذار به پیشنهاد من رفتیم رستوران برای شام ،وسط رستوران سر مسخره بازی آوا و آرام مونده بودیم آوا میز وسط انتخاب کرده بود آرام سمت راستی ، از دستشون میخواستم سرمو بکوبم به دیوار
_نه راست نه وسط میریم سر میز سمت چپ من دفعه آخرم باشه با شما بیام بیرون
به آوا اشاره دادم :
_بدو برو سفارش بده من مخلوط میخوام
آرام : من مخصوص
آوا سر تکون داد و رفت
خسته و کلافه سرمو گذاشتم رو میز ، از فردا دوباره باید برمیگشتم سر کارم ، کارم سخت به نظر نمیومد اما چون تایم زیادی ازم‌ میگرفت خستم میکرد و رمق و نایی برام نمیذاشت اما بهایی بود که باید میپرداختم بخاطر آرزوهام ، رویاهام .
با یاد آوری هدفم لبخند محوی روی صورتم نشست ، همین علاقم به هدفم منو سرپا نگه داشته بود
توی همین فکرا بودم که دستی موهامو به سمت عقب کشید ، حدسش سخت نبود آواعه احتمالا کفری توپیتم بهش :
_ آوا الهی کفنت کنم موهامو کندی بیا بتمرگ حتما باید جیغ منو در بیاری ؟ خدا لعنتت نکنه و…
با برگشتنم و دیدن کسی ک پشت سرم بود قیافم عین سکته ایا شد اینکه آوا نبود در واقع آوا کنارش بود و بزور جلو خودشو گرفته بود تا پاره نشه از خنده
وای وای امروز تا قطعی آبروم نره نمیشه

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Niki
Niki
1 سال قبل

عالی بود هانی جونم ، خسته نباشید 😘❤😍🥰

hani
hani
پاسخ به  Niki
1 سال قبل

فدات عزیزم

مانلی
مانلی
1 سال قبل

کی بود؟
خیلی کمه هانی🤕

hani
hani
پاسخ به  مانلی
1 سال قبل

اینکه کی بود فردا مشخص میشههههههه ، میخاید حدس بزنید
بخدا بیشتر از این نمیرسم بنویسم ، از پارت 6 به بعد سعی میکنم بیشتر شه

Fat_k.m
Fat_k.m
پاسخ به  hani
1 سال قبل

لابد رادان بود😢😂

hani
hani
پاسخ به  Fat_k.m
1 سال قبل

نو ، رادان حالا حالاها نمیاد ، مونده تا بیاد ، نمیشه حدس زد درواقع چون اوایل رمانه

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x